در بحث دشمنی در قرآن عناوین متعددی وجود دارد؛ «مشاق» برای دشمن خارجی میآید و «محاده» برای دشمنان داخلی. در آیه 12 سوره انفال داریم که خداوند به ملائکه میگوید بروید و مؤمنان را تثبیت کنید. یکی از آثار توحید این است که خوف و رعب را از بین میبرد. اگر ما واقعا موحد باشیم، واقعا فکر میکنیم یک مؤثر وجود دارد و اگر او نخواهد هیچ کاری صورت نمیگیرد؛ اگر خدا بخواهد چیزی را بدهد احدی نمیتواند جلویش را بگیرد. کل عالم سپاه و ستاد خداست. این خودش احساس امنیت میآورد اما در مقابل، خاصیت شرک رعب است. بهواسطه اینکه شرک پیدا کردند، رعب پیدا میکنند. شیطان، اولیا و دوستان خودش را میترساند. از دشمن میترسند چون شیطان مسلط شده بر آن طرف، بر آن حزب.
در آیات سوره حشر داریم که کافران از خانههایشان اخراج میشوند در حالی که خودشان هم گمان نمیکردند. با دست خودشان خانههای خودشان را خراب میکنند.
جریان محاده که در قرآن آمده، مربوط به دشمن داخلی است. بعد از ماجرای «افک» که یک فتنه سیاسی - اجتماعی شبیه فتنه 88 در زمان پیامبر بود، دست عدهای رو شد. یک گروهی بودند این جریان را طراحی کرده بودند که ماجرای آن در سوره نور آمده است. خداوند میگوید اتفاقا بد هم نشد، خوب شد یکسری چیزها اتفاق افتاد. یکسری چیزها رو شد. در این بین یکسری مردم جامعه بودند که هر فردی به اندازه خطایش باید جواب پس دهد و نسبت بدانها باید تغافل کرد ولی یکسری طراحان ماجرا بودند و سوارهنظام بودند که با آنها شوخی نداریم.
اگر به ترتیب نزول آیات قرآن پیش رویم بعد از این خداوند منافقین را بشدت پیچیده معرفی میکند. سورههای منافقین، جمعه، مجادله، حشر، توبه، مائده و... جریان منافقین در مقابل ولی محاده میکنند یعنی «ولی» یکسری تدابیری میکند آنها روی تدبیر «ولی» یکسری تدبیر جدید میکنند، منطقچینی میکنند.
منافقین یکسریشان دیگر نمیتوانند بیایند پیش رسولالله بلکه آنها پشت صحنه را دارند، خط میدهند و آن عدهای که نزد رسول میآیند، میآیند حرفها را گوش میدهند تا بدانند که چطور به آن حرفها عمل نکنند. خداوند به رسول میگوید نگاه نکن که میگویند مقام معظم پیغمبر؛ اینها دارند پشت قسمهایشان قایم میشوند.
بعد از ماجرای افک که خیلی شبیه فتنه 88 بود دشمن بشدت پیچیده شد. به پیامبر میگفتند که خوشباوری در حالی که پیامبر شاخص میدادند و رها میکردند تا فضا باز شود. خداوند در قرآن به پیامبر میگوید پیغمبر مدام داری خیانت میفهمی، مدام داری جریانهای خائن را شناسایی میکنی. عفو کردن و صفح کردن بدین معناست؛ به معنای شناختن، شاخص دادن و باز کردن فضا.
منافقین یک لایه عقب میچینند یک لایه جلو. لایه عقب با «ولی» دیدار نمیکند ولی لایه جلو نزد «ولی» میآید. بعد لایه عقب به لایه جلو خط میدهد، میگوید اگر این حرفها را شنیدید قبول کنید، اگر این حرفها را شنیدید قبول نکنید و وقتی حرف میزنند میبینید که اتفاقا منطقهای قابل شنیدن دارند. از جملات پیامبر علیه خود پیامبر استفاده میکنند این واقعا تیزهوشی میخواهد. سوره مجادله حول این موضوع میگردد. بحث صرف نجوا نیست. مثل امروز افرادی از یک حساسیت جامعه مثل اسیدپاشی و... استفاده میکنند.
بعد جریان محاده به این بهانه شروع به موجسواری میکند. اگر بخواهید نجوا را در جامعه امروز نشان دهید میشود روزنامههای سریالی، شبکههای اجتماعی و... .
هدف نجواکنندگان این بود که زیرآب پیامبر را بزنند. قدیمها هم این کار را کرده بودند ولی از این کار نهی شده بودند و یک مدت دست کشیده بودند ولی دوباره شروع کردند؛ این بار زیرکانهتر، حساب شدهتر.
در توصیف حزبالله خدا میگوید اینها با افرادی که با الله، محاده میکنند دوستی نمیکنند. با این جریان همآوا نمیشوند. منافقین وقتی که میآیند جلوی رسول چنان حیاکالله میگویند ولی خدا نمیپذیرد. میخواهند خودشان را درست جلوه بدهند وقتی میآیند جلوی رسول زندهباد و درود باد میگویند.
جریان جدیدی که بعد از افک شروع میشود پیچیدهتر است. فکر میکنیم که ما دیگر انقلابمان را با 9 دی بیمه کردهایم ولی اینطور نیست، ماجرا تمام نشده است. بصیرتها باید بالا برود. جریان نفاق همیشه میخواهد ولایت را بزند. میخواهد دور و بر پیغمبر را خالی کند.