گروه فرهنگ و هنر: سریال پردهنشین، پرده از فاصلههای بیباوری برمیدارد که میان روحانیت و جامعه است. در این سریال، قصهای واحد از برخی رویدادها تحت مضامینی مهم چون وقف، قانونمداری و خانوادهداری مطرح میشود و همه زیر سایه منبعی غنی از حیات جامعه ایرانی یعنی روحانیت روایت میشود. برای اطلاع از چگونگی شکل یافتن طرح و سرانجام سریال پردهنشین به سراغ یکی از فیلمنامهنویسان آن رفتیم و با حسین ترابنژاد درباره این مجموعه پرمخاطب سخن گفتیم.
***
ایده اولیه سریال پردهنشین از کجا ریشه یافته است؟
تهیهکننده سریال، آقای رضوی قرار بود 2، 3 سال پیش کاری درباره روحانیت انجام دهند و این مساله را مطرح کردند. من هم براساس درخواست ایشان طرحی نوشتم و آن طرح در تلویزیون تصویب شد اما بنا به شرایط کاری که هم من و هم آقای رضوی داشتیم، ادامه پروژه متوقف شد. بعد که من درگیر کارهای دیگر بودم، نوشته اولیه من به دست آقای گلبن رسید و ایشان یک طرح مفصل نوشتند. نوشته آقای گلبن با استفاده از تحقیقاتی شکل گرفت که توسط دوستانی از طلاب حوزه علمیه قم انجام شده بود. قرار بر آن بود که خود آقای گلبن فیلمنامه را بنویسند و کارگردانی کنند که به دلایلی ایشان انصراف دادند و دوباره پروژه به سمت ما چرخید.
طرح اولیه شما چقدر به آنچه به تولید رسید شباهت داشت؟
هیچ! فیلمنامه اولیه من برای یک سریال اپیزودیک نوشته شده بود. در آن طرح قرار بود به زندگی مبلغانی بپردازیم که به نقاط مختلف کشور سفر میکنند و ما در هر قسمت با قصه متفاوتی روبهرو میشدیم. آن طرح توسط آقای گلبن به تغییرات گستردهای رسید و وقتی که قرار شد من دوباره همکاری کنم، به همراه آقای حمزه روی آن قصه کار کردیم و شاخههایی به آن افزودیم و کاراکترها تغییراتی پیدا کردند تا داستان دراماتیکتر شود. مثلا به جای شخصیت هدی که از خارج میآمد، در ابتدا کاراکتر مردی وجود داشت که او ادعای مالکیت زمینها را میکرد یا ارتباطات خانوادگی حول و حوش شخصیت حاجآقا شهیدی بدین شکل نبود. در ادامه همکاری هم آقای شیرزاد به گروه فیلمنامهنویسان اضافه شد و بعد آقای شعیبی بهعنوان کارگردان آمدند که ما در آن موقع تقریبا یک سیناپس 120 صفحهای از این سریال داشتیم.
معمولا در ایران فعالیت گروهی در زمینه فیلمنامهنویسی با تعامل مناسبی همراه نیست. شما چگونه در گروهی 3 نفره در پردهنشین به تقسیمبندی منسجمی دست یافتید؟
درست میگویید. معمولا فیلمنامهنویسی گروهی در ایران تعریف و سرانجام خوبی ندارد اما خوشبختانه گروه ما در پردهنشین قبلا در چند کار با هم بودند. یعنی آقای حمزه قبلا در 2 کار مشترک با من بودند و در سریال دیگری که ایشان نوشتند من بهعنوان مشاور بودم. با آقای شیرزاد هم پیش از این دو تله فیلم نوشته بودیم. مضاف بر اینکه ما ۳ نفر معمولاً کارهایمان را به همدیگر میدهیم و نظر و پیشنهاد میخواهیم. خدا را شکر این سابقه رفاقت و همکاری ما را به یک زبان مشترک رسانده که میتوانیم با هم کار کنیم. ما برای هر قسمت خلاصهای در حدود 4 صفحه درمیآوردیم و سپس آقایان شیرزاد و حمزه هرکدام آن طرح را تبدیل به سیناپسی 10 صفحهای میکردند و من روی آن دیالوگ مینوشتم. در مواردی هم که فشار تولید وجود داشت بچهها هم در دیالوگنویسی کمک میکردند و در نهایت من متنها را یکدست میکردم.
پرداخت به شخصیت حساس روحانیت که تاکنون به طور مستقیم در سریالهای ما بازتاب نداشته است، برای گروه فیلمنامهنویس سریال پردهنشین محدودیتی ایجاد نکرد؟
محدودیتهایی که میگویید میتوانست باشد اما برای ما تبدیل به جذابیتی در جهت نوشتن شد. یعنی ورود ما براساس علاقهمندی و در واقع تجربه کردن این بود که آیا میتوانیم سریالی تقریبا بلند درباره قشر روحانی که همراه با حساسیتهایی است، داشته باشیم؟ سریالی که هم بتواند روحانیون و طلاب را راضی نگه دارد و هم برای مخاطب عام جذابیت داشته باشد. در واقع رسیدن به زندگی پیرامون این قشر و مسائلی که در زندگی شخصی با آن برخورد دارند، میتوانست توأم با جذابیتی برای گروه نویسنده باشد.
خطوط قرمز خاصی در پرداخت شخصیتهای روحانی یا مسیر روایت برای شما دیکته نشد؟
نه خوشبختانه! وقتی وارد کار شدیم، دیدیم که حساسیتها یا خطوط قرمزی را که شاید پیشبینی میکردیم، وجود ندارد و خیلی راحت مشغول به کار شدیم. البته حساسیتهایی درباره قشر روحانیت همیشه خواهد بود اما حقیقتا این پروژه برای من به شخصه یکی از بیدردسرترین کارهایی بود که در این چند سال انجام دادهام. اصلا دست ما بسته نبود و اگر هم نظری داده میشد، کاملا پیشنهادی و مشورتی بود. حتی جاهایی را که ما ترس از ورود به آن داشتیم، از طرف ناظران و مشاوران پروژه مثل آقایان رحیمزاده و اسدیزاده تشویق به انجام میشدیم. مثلاً درباره شخصیت حاجآقا مهدوی و اینکه چطور وارد زندگی خانوادگی وی بشویم محل بحث بود که آیا میشود از این زاویهای که ما قصد داریم بدان بپردازیم، ورود پیدا کرد؟ البته پیشنهادهای حجتالاسلام اسدیزاده راه پرداخت صحیح و بدون دردسر به این مساله را به ما نشان داد.
تا چه میزان از مشاوران روحانی حین نگارش شخصیتها استفاده کردید؟
جدا از تحقیقات اولیهای که توسط طلاب حوزه علمیه قم انجام شده بود، حین کار هم از مشورت کارشناسان مثل آقایان رحیمزاده و اسدیزاده و ارگانی در محتوا و مضمون ارائه شده استفاده کردیم. همچنین آقای اصغرزاده در طول کار با توجه به درام شکل یافته در سریال، احادیث مربوط را جمعآوری میکردند و در اختیار ما قرار میدادند. همه اینها دست به دست هم دادند تا به شخصیتهایی زنده و باورپذیر دست پیدا کنیم.
در پردهنشین به مضامین مختلفی از وقف، قانونمداری، حقالناس، خانوادهمحوری و مردمداری میرسیم. شما به کدامیک از این مقولات دلبستگی پرداخت بیشتری داشتید؟
اتفاقا ما خیلی درباره تنوع مضمونی که در سریال وجود دارد، بحث کردیم. چیزی که ما در نسخه نهایی به آن دست یافتیم، تم آرامشی بود که در همه زمینههای فردی و اجتماعی میتواند باشد. مثلا درباره هدی میبینیم که از دوران نوجوانی دچار تلاطم در زندگی بوده است. او عاشق سعید میشود اما به عشقش نمیرسد. تصور میکند با فرار از خانواده و ازدواج با جلیل میتواند به آرامشی هرچند موقت برسد اما این آرامش اتفاق نمیافتد. از جلیل جدا میشود و با سعید ازدواج میکند، از ایران میرود و به بالاترین مدارج علمی میرسد. اما هیچکدام از اینها آرامش را به زندگی او نمیآورد. حتی نزدیکی به دخترش هم نمیتواند آرامش قطعی را برای او موجب شود و میبینیم که در پایان به این میرسد که چیزهای مهمتری از آنچه فکر میکرده را برای آرامش خود نیاز دارد. در واقع توکل به خدا را که خیلی از ما هم به کار میبریم، در حاجآقای شهیدی به طور عینی میتوان دید که در بحرانیترین شرایط زندگی هم با اعتقادی حقیقی به دنبال توکل کردن و کمک خواستن از خداست. این چیزی است که ما سعی کردیم در روایت سریال به کار ببریم.
در این مدت عدهای سعی برتعبیر و تطبیقهای متعددی از حاجآقا شهیدی کردهاند و با چراغ و
بی چراغ به دنبال مصداق خاص سیاسی از این شخصیت راه افتادهاند. شما حین نگارش به این جبههبندی سیاسی توجهی داشتید؟
مکشوفاتی که این روزها درباره پشت پرده شخصیت حاجآقا شهیدی از داستان و از میان اسامی نوشته شده در تیتراژ در فضای مجازی منتشر شده به هیچ وجه درست نیست؛ ما همان یکی دو جلسه اولی که در این پروژه مشغول کار شدیم پیشبینی میکردیم که برخی تخیلات شکل بگیرد. دوستان هم میگفتند بهتر است به سمتی برویم که شائبهای ایجاد نکند اما واقعیت این است که ما به هر سمتی هم میرفتیم، باز به گروه و جناحی برمیخورد و تعبیری متفاوت را ایجاد میکرد. مثلا اگر کاراکتر محمدحسین را گناهکار میگذاشتیم، ممکن بود به آقای فلانی بربخورد که چرا پسرهایش را گناهکار نشان دادهایم و اگر گناهکار نشان ندهیم میگویند خواستهاند فلانی را تطهیر کنند، حتی ما فکر کردیم اگر برای آقای شهیدی بچه هم نگذاریم باز هم عدهای به ما خرده خواهند گرفت که نکند به آن آقا طعنه زدهاید! اصلا حاج آقا شهیدی مقام یا شخصیت سیاسی نیست که کسی به دنبال مصداق سیاسی و مقامی بیرونی برای آن بگردد. ما به این نتیجه رسیدیم که با توجه به مضمونی که داریم، قصهای را که فکر میکنیم درست است و درام از دل آن در میآید روایت کنیم. بعد در طول مسیر سعی کنیم موقعیتهایی جهت ایجاد تعادل در داستان بگذاریم که این شک و شبهه پیش نیاید. مثلا ما سکانسی نوشتیم که حاجآقا مهدوی صحبتی با مجید میکند که به خاطر نَسَبی که دارد، وارد لشکر ظلم نشود. همانطور که در واقعه کربلا هم چنین اتفاقی افتاده بود. این سکانس به دلیل تلاقی پخش و تولید آنطور که باید به آن پرداخته نشد. عدهای بهخاطر آنکه پسرشان یا پدرشان یا برادرشان در لشکر اشقیا بود به آنان پیوستند. این موارد به صورت تکسکانس در فیلمنامه وجود دارد که به نظر ما اگر کسی بدون غرض و البته با دقت سریال را ببیند متوجهشان خواهد شد.
پرداخت به مساله حساسیتزای آقازادهها در طرح اولیه وجود داشت یا بعدا در بطن روایت شما وارد شد؟
هدف ما این بود که داستانی خنثی نداشته باشیم. ما باید سراغ مسائل اجتماعی که مبتلا به جامعه است میرفتیم تا به واسطه آنها بتوانیم به زندگی روحانیت ورود پیدا کنیم. اگرنه اینکه طلاب در حجره بنشینند و بحث کنند که جذابیتی برای مخاطب عام ایجاد نمیکند. ما باید به مسائل اجتماعی و خانوادگی روحانیون ورود پیدا میکردیم تا داستانی جذاب تعریف کنیم. پس به سمت اجتماعی کردن قصه و سوالاتی که برای مردم درباره قشر روحانیت وجود دارد رفتیم.
مساله دیگری که میتوانست موجب جذب مخاطب شود، مطرح کردن تناقض میان وقف انجام شده و مخالفت مطرح شده از سوی هدی بود.
بله! اینها همه در راستای همان جذابیت در قصه است که اشاره کردم. ما میبینیم که حتی بزرگواری مثل حاجآقا شهیدی هم دچار غفلتی در این زمینه میشود. یعنی اگر در همان زمان با هوشمندی همه اسناد و مدارک را بررسی کرده و به طور قانونی پیگیری میکرد، این مشکلات بعدی پیش نمیآمد. همین غفلت حاجآقا شهیدی او را زمینی میکند و مخاطب میتواند او را بفهمد.
نحوه همکاری شما با آقای شعیبی در حین نگارش فیلمنامه و اجرای سریال چگونه بوده است؟
یک ویژگی خوب آقای شعیبی این است که بهعنوان کارگردان به متن ورود پیدا میکنند نه بهعنوان فیلمنامهنویس، اگرچه به نظر من فیلمنامهنویس و ایدهپرداز خوبی هم هستند. همکاری ما در پردهنشین، ایدهآلترین شکل همکاری برای من بود. ایشان بعد از آنکه در کلیت به توافق رسیدیم متنها را میخواندند و نظرات اصلاحیشان را میدادند و اگر در موردی اختلاف نظری وجود داشت همدیگر را قانع میکردیم و در نهایت آنچه بهعنوان متن نهایی آماده میشد مورد قبول ما و کارگردان بود.
پس جرح و تعدیل خاصی به روش برخی سازندگان روی متن فیلمنامه شما صورت نگرفت؟
ببینید! من کمتر کارگردانی مثل آقای شعیبی دیدم و یکی از نقاط خوب این کار همین همکاری ما بوده است. یعنی اعتمادی که بین کارگردان و گروه فیلمنامهنویس بود را من در کمتر پروژهای دیدهام. حتی اگر سکانسی در اجرا میخواست تغییر کوچکی کند یا خود آقای شعیبی یا آقای صلاحی، بازیگردان سریال با ما هماهنگ میکردند و میپرسیدند این تغییر در سکانسها و موقعیتهای دیگر اختلالی ایجاد میکند یا نه؟ همانطور که اشاره داشتید این روش همکاری مناسب، معمولا در کارها پیش نمیآید. مثلا من از دوست فیلمنامهنویسی شنیده بودم که در سریالی که ایشان نوشته بود، کارگردان با افتخار میگفت من بعد از تصویربرداری وقتی به خانه میرسم با چشمانی قرمز از خستگی از 11 شب تا 2 نیمهشب مینشینم و فیلمنامه را تغییر میدهم و بازنویسی میکنم! دوست نویسندهمان میگفت من 6 ماه صبح تا شب روی این متن کار کرده بودم.
خودتان مهمترین عاملی را که موجب توجه مخاطب به پردهنشین شده است در چه میدانید؟
به نظرم شخصیتهای این سریال خوب پرداخت شدهاند که از بابت تحقیقات خوبی بوده که همان گروه تحقیقاتی از قبل داشتند و بعد هم مشورتهای خوبی از سوی مشاوران داده شد.
بازخورد مناسب این سریال موجب شده باز هم در این باره پیشنهاداتی ارائه شود؟
یک پیشنهاد با موضوع روحانیت مطرح شد که نپذیرفتم. چون ما سه نفر هر چه در زمینه روحانیت بلد بودیم در این سریال استفاده کردیم ولی بدم نمیآید یک سریال زندگینامهای درباره یکی از علما بنویسم. حالا تا چه پیش آید!