printlogo


کد خبر: 131002تاریخ: 1393/10/9 00:00
فتنه ٨٨، ستیز با جمهوریت و مردمسالاری بود
فتنه ٨٨ و حماسه ماندگار ٩ دی در گفت‌وگو با حجت الاسلام والمسلمین رضا غلامی رئیس مرکز پژوهش‌های علوم انسانی اسلامی صدرا

  برای آغاز، مایلیم تحلیل جنابعالی را درباره فتنه ٨٨ بدانیم.
در قضیه فتنه، ما با چند مساله بسیار مهم و غیرقابل اغماض روبه‌رو هستیم. مساله اول، چنگ و دندان نشان دادن فتنه‌گران به جمهوریت و مردمسالاری است. تا پیش از فتنه، خصوصا در دوران حاکمیت اصلاحات، اینها خودشان را نماد، حافظ یا به عبارت واضح‌تر، سینه‌چاک جمهوریت و مردمسالاری در ایران معرفی می‌کردند اما در فتنه ٨٨ همه دیدیم که رفتار آنها با انتخاب اکثریت مردم، تا چه حد مستبدانه و دیکتاتورمنشانه بود. در واقع معلوم شد مدعیات اصلاح‌طلب‌های تندرو درباره مردمسالاری، چیزی جز ریاکاری نیست و دستیابی به قدرت، می‌تواند همه چیز من‌جمله جمهوریت و مردمسالاری را قربانی کند. البته این نوع برخورد با جمهوریت در تاریخ معاصر ایران مسبوق به سابقه است؛ شما اگر به وقایع تلخ پس از مشروطه عمیقا نگاه کنید، ملاحظه می‌کنید که همین روشنفکرنماهای به ظاهر مشروطه‌خواه بودند که از بطن مشروطه، دیکتاتوری رضاخانی و پسرش را خارج کردند و بستر یک ظلم بزرگ و تاریخی را به مردم ایران مهیا کردند. مساله دوم، قانون‌ستیزی است. همه می‌دانند که اصحاب فتنه، به خوبی با قانون آشنایی داشتند و با علم کامل به قانون و الزامات آن وارد صحنه انتخابات شدند؛ با این حال می‌بینیم اینها به قانون دهن‌کجی کردند. در واقع رفتار آنها با قانون و نهادهای قانونی به این معناست که قانون فقط زمانی خوب و مورد احترام است که به نفع ما باشد! و الا ما اجازه داریم با قانون جنگ کنیم. دقت کنید! اینها همان کسانی هستند که در دوران اصلاحات شعار قانونگرایی سر می‌دادند و مخالفان خود را به قانون‌ستیزی متهم می‌ساختند. واقعا این سوال مطرح است که اگر قانون را قبول نداشتید چرا براساس آن وارد صحنه انتخابات شدید؟ و حال که بر حسب قانون وارد انتخابات شده‌اید، چرا به الزامات آن از جمله نحوه رسیدگی به اعتراضات تمکین نمی‌کنید؟ فتنه‌گران تا الان هیچ پاسخی به این سوال ارائه نداده‌اند و ارائه هم نخواهند داد. مساله سوم، آشوب‌گرایی و مباح ساختن خشونت است. اینها در قضیه فتنه ٨٨، برای به کرسی نشاندن خواسته‌های باطل خود، زمینه آشوب‌گرایی و خشونت‌ورزی را فراهم کردند؛ سخنان یا بیانیه‌های آتشین آنها که اغلب اصل نظام را نشانه گرفته بود، کافی بود تا بهانه انواع تجمعات غیرقانونی و اشکال مختلفی از آشوب‌ها و تخریب‌گری‌ها را به‌وجود آورد؛ جالب است که فتنه‌گران هیچ تلاشی هم برای گرفتن این بهانه‌ها از دست آشوب‌گران و فریب‌خوردگان نکردند و تا آخرین لحظه، از آشوب‌ها در جهت اهداف خود بهره بردند. یعنی یا در برابر آشوب‌گری‌ها سکوت کردند یا به توجیه و تایید آن پرداختند. خب! باید سوال کرد این مردم چه گناهی مرتکب شده بودند که صدها میلیارد تومان از اموالشان در آشوب‌ها تضییع شد؟ این مردم چه گناهی مرتکب شده بودند که چرخ‌های کسب کار و به طور کل، چرخ‌های اقتصادی کشورشان بیش از یک‌سال نچرخید و هزاران میلیارد تومان به آنها ضرر وارد شد؟ این مردم چه گناهی مرتکب شده بودند که جمعی از فرزندانشان که برای حفظ امنیت عمومی شهروندان و پایان دادن به خشونت‌ها به خیابان‌ها آمده بودند، کشته یا معلول شدند؟ جالب است که همین فتنه‌گران، در دوران اصلاحات خود را به عنوان جریان ضدخشونت معرفی می‌کردند و مخالفان خود را با برچسب خشونت‌گرایی ترور شخصیت می‌کردند. مساله چهارم، همراهی فتنه‌گران با دشمنان قسم خورده نظام و ملت بود. همه دیدند که عملا رسانه‌های ضد ایرانی، نه تنها به تریبون فتنه‌گران تبدیل شده بودند، بلکه این رسانه‌ها با حضورشماری از اصلاح‌طلب‌های تندرو و فراری، به اتاق جنگ فتنه‌گران علیه ملت ایران تبدیل شدند. خب! چه اتفاقی می‌افتد که فتنه‌گران و دشمنان ملت ایران به همگرایی شعاری و عملی می‌رسند؟ در قضیه فتنه، سران همه دولت‌هایی که رابطه خصمانه با ملت ایران داشتند حتی نخست‌وزیر رژیم منحوس و خونخوار صهیونیستی از میرحسین موسوی، خاتمی و کروبی علنا حمایت کردند و آرزوی ٣٠ ساله خودشان در سرنگونی جمهوری اسلامی و به زانو در آوردن ملت غیور ایران را در حمایت از فتنه و فتنه‌گران جست‌وجو کردند. مساله پنجم که هنوز آثار آن محسوس است، ضربه حیثیتی‌ای بود که فتنه‌گران به کشور زدند. آنها با له کردن حماسه عظیم و بی‌سابقه حضور ٨٥ درصدی مردم در انتخابات و تصویر خاصی که از ایران به دنیا منتقل کردند، زمینه انواع فشارهای تازه علیه ملت ایران را در موضوعات گوناگون از جمله موضوع انرژی هسته‌ای فراهم ساختند؛ در حقیقت آنها این جرأت را به دشمنان ملت ایران دادند تا با تشدید تحریم‌های نامشروع و ظالمانه، ملت ایران را از پیشرفت هسته‌ای و بهره‌گیری صلح‌آمیز از فناوری هسته‌ای منصرف کنند؛ هرچند این اتفاق هرگز نیفتاد و ان‌شاءالله هیچوقت نخواهد افتاد، لکن فشار زیادی را به مردم وارد کرد و همه این فشارها محصول فتنه ٨٨ بوده و هست. پس ملاحظه کنید، اینکه رهبر معظم انقلاب اسلامی می‌فرمایند فتنه‌گران ظلم بزرگ و غیرقابل بخششی را علیه نظام و ملت مرتکب شدند به خاطر همین نوع مسائل است که بنده به اجمال به آنها اشاره کردم.
  فتنه‌گران معتقدند عامل اصلی شکل‌گیری ماجراهای بعد از انتخابات ریاست جمهوری ٨٨ را باید در رفتار احمدی‌نژاد جست‌وجو کرد؛ شما چه نظری در این زمینه دارید؟
اینها هیچ سند محکمه‌پسندی برای تقلب دولت احمدی‌نژاد در انتخابات ارائه نکردند. یعنی نداشتند تا ارائه کنند. از طرف دیگر، خودشان براساس نظرسنجی‌هایی که در اختیار داشتند، خوب می‌دانستند که پیروز انتخابات، احمدی‌نژاد است و نه موسوی. نکته مهم‌تر اینکه، سیستم انتخابات در ایران و تنوع نظارت در آن به نحوی است که اساسا امکان تقلب، آن هم در چنین سطحی وجود ندارد و این را هر کسی که با این سیستم، مختصر آشنایی داشته باشد تایید می‌کند. بازشماری بخشی از آرا نیز در حضور ناظران انجام و معلوم شد شمارش آرا صحیح بوده و ادعای تقلب، پوچ و بخشی از یک سناریوی عملیات روانی است؛ پس تقلب یک ادعای صد در صد باطل بود. خب! این آقایان می‌گویند منظور از تقلب، تخلفاتی است که در هفته‌های منتهی به روز رأی‌گیری صورت گرفت! سوال اینجاست که اگر احمدی‌نژاد مرتکب تخلفی شده بود، چرا تا شب رأی‌گیری از آن صحبتی به میان نیاوردند؟ مسلما اگر آنها مدرک معتبری دال بر تخلف بزرگ احمدی‌نژاد پیش از رأی‌گیری داشتند آن را تا قبل از روز رأی‌گیری در بوق و کرنا می‌کردند یا از ادامه رقابت انصراف می‌دادند؛ این در حالی است که فتنه‌گران در دروغ‌پردازی و اتهام‌زنی به دولت نهم در تبلیغات خود، از هیچ چیز فروگذار نکرده بودند چه رسد به اینکه مدرک معتبری هم دال بر تخلف احمدی‌نژاد داشته باشند؛ تمام حرف اینها این است که چرا احمدی‌نژاد در مناظره تلویزیونی، از مفاسد برخی آقازاده‌ها پرده برداشت. اینها پرده‌برداری احمدی‌نژاد را عامل اصلی شکست خود می‌دانند و تمام حرفشان مبنی بر تقلب، همین افشاگری بسیار گران علیه آقازاده‌های معروف است. البته کار احمدی‌نژاد در خصوص افشاگری، آن هم قبل از رسیدگی قضایی، قابل دفاع نیست ولی مردم ما، مردم آگاهی بوده و هستند و با ملاحظه پاسخ‌های وسیعی که به افشاگری احمدی‌نژاد داده شد، قادر به تشخیص حق از ناحق بودند. اگر قبول کنیم که افشاگری احمدی‌نژاد تقلب محسوب می‌شود، پس می‌توانیم زنجیره‌ای از دروغ‌پردازی‌ها و هتک‌حرمت‌ها علیه شخص احمدی‌نژاد توسط ستاد‌های انتخاباتی موسوی و کروبی را نیز تقلب بدانیم. بنابراین می‌خواهم عرض کنم این ادعاها توجیهی برای جنایاتی که فتنه‌گران علیه ملت و نظام کردند به حساب نمی‌آید.
  آیا می‌توان به ماجرای بعد از انتخابات ٨٨، عنوان انقلاب رنگی یا مخملی داد؟
 اطلاق انقلاب رنگی یا مخملی به این حوادث کار ساده‌ای نیست. مردم ما باهوش‌تر از این هستند که در چنین دام‌هایی گرفتار شوند. انقلاب‌های رنگی، عموما در کشورهایی قابل طراحی و تحقق است که نظام سیاسی سستی حاکم است یا مردم در آن کشور‌ها از شعور سیاسی بسیار پایینی برخوردارند. من معتقدم اتفاقی که در کشور ما افتاد، جنبه تازه و پیچیده‌ای از جنگ نرم بود. در واقع، دشمن سعی کرد براساس یک برنامه‌ریزی دقیق، نه تنها از حوادث برای عملیات روانی بهره‌گیری کند، بلکه موفق شد با سوار شدن بر امواج به‌وجود آمده،  مدیریت بخشی از مسائل را هم در دست بگیرد. بعضی از اصلاح‌طلب‌های تندرو هم براساس اتصالاتی که از قبل با دشمن داشتند، در این زمینه با آنها همکاری کردند. در حقیقت، فتنه، خواسته یا ناخواسته، محصول پیوند مثلث موسوی، کروبی و خاتمی با دشمن، در جهت تصاحب حاکمیت سیاسی از طریق عملیات روانی علیه مردم بود که نتیجه آن چیزی جز کودتا علیه دموکراسی و برقراری استبداد نمی‌توانست باشد.
  چه نشانه‌هایی را می‌توانید از پیوند فتنه‌گران با دشمن مورد اشاره قرار دهید؟
 اینها در ابتدا وانمود می‌کردند فقط به نتیجه انتخابات معترضند اما همه دیدیم به هیچ وجه دایره اعتراض خود را به انتخابات محدود نکردند. هر روز در یک مساله با دشمن همصدایی داشتند؛ یک روز در موضوع فلسطین، یک روز در موضوع اسلامیت نظام و ولایت فقیه، یک روز با جسارت به امام خمینی(ره)، یک روز با نفی ١٣آبان و مساله ابراز نفرت به آمریکا و استکبار جهانی و در نهایت با توهین به عاشورا و امام حسین‌(ع).
  به نظر جنابعالی، چه عاملی موجب می‌شود افراد و گروه‌های سیاسی یکدفعه به سمت استبداد چرخش کنند؟
به نظر من، چرخش فتنه‌گران به سمت استبداد یکدفعه نبود بلکه آنها سال‌ها بود با تفکرات شبه‌استبدادی خو گرفته بودند. اساسا مفهوم قدرت در ادبیات مدرن، یک روی دیگر استبداد است هرچند ظاهر آن آزاد و دموکراتیک باشد. در اندیشه مدرن، قدرت برای خدمت به مردم و باز کردن مسیر سعادت و خوشبختی برای عموم نیست، قدرت برای سلطه و کسب منافع حداکثری است؛ بنابراین من فکر می‌کنم در زیر چتر دموکراسی نیز می‌توان مستبدترین حکومت‌ها را تجربه کرد. به هر حال، فتنه‌گران حاضر شدند برای دستیابی به قدرت، مسیری را طی کنند که قربانی اصلی آن مردم بودند لذا روشن است که آنها هیچگونه صلاحیتی برای ورود به میدان سیاسی و امانتداری برای مردم ندارند، چراکه برای آنها خیانت به مردم دشوار نیست.

  از نظر شما چه عاملی در شکل‌گیری حماسه ٩ دی مؤثر بود؟
با وجود عملیات روانی سنگینی که از سوی فتنه‌گران با کمک رسانه‌های بیگانه کلید خورد، مردم روز به روز نسبت به ماهیت جریانات بعد از انتخابات، هوشیارتر می‌شدند. نباید فراموش کرد مردم ایران به برکت انقلاب اسلامی از شعور سیاسی بالایی برخوردارند و امکان فریب دادن آنان، آن هم در یک دوره زمانی طولانی وجود ندارد. وقوف تدریجی مردم نسبت به حقیقت جنجال‌آفرینی موسوی، کروبی و خاتمی یک طرف و رادیکاله شدن حرکت فتنه‌گران از طرف دیگر، صبر مردم را لبریز کرد. در واقع، جسارت فتنه‌گران به روز عاشورا و امام حسین(ع) اتفاق تلخ و مصیب باری بود که مردم ایران را که ماه‌ها دندان روی جگر گذاشته بودند، خروشاند و همچون یک سیلاب عظیم وارد خیابان‌ها کرد. به نظر من، ٩ دی را باید برای دوران انقلاب، یوم‌الله‌الاکبر دانست، چراکه در این روز بر خلاف پیش‌بینی فتنه‌گران، صحنه سیاسی کشور با حضور مردم کاملا به نفع انقلاب و نظام تغییر یافت و خنده‌های مستانه دشمنان درباره اوضاع سیاسی ایران را به گریه تبدیل کرد. واقعیت این است که دشمنان و مزدوران آنها در داخل، بعد از گذشت چند دهه از عمر انقلاب، هنوز مردم ایران و حساسیت‌های آنها را نشناخته‌اند. آنها نمی‌دانند اسلام آن هم با صبغه حسینی (ع)، در عمق جان ایرانیان نفوذ کرده و مردم حاضرند با نثار جان خود از آن حراست کنند. علی‌ایحال مردم در تظاهرات سراسری ٩ دی، به غائله ٧ ماه فتنه‌گران پایان دادند و کاری کردند که کمر فتنه بشکند. به نظر می‌رسد هنوز ابعاد فراوانی از حماسه ٩ دی روشن نشده است؛ یکی از ابعادی که بررسی آن به شناخت ٩ دی کمک بسزایی می‌کند، مطالعه جامعه شناختی شعارهای ٩ دی است که تکلیف خیلی چیزها در آن روشن شده است.      
  ما در ماجرای فتنه، با پدیده‌ای به نام ساکتان فتنه روبه‌رو بودیم؛ چه توصیفی درباره ساکتان فتنه دارید؟
ما در قضیه فتنه، با 3 دسته از ساکتان مواجهیم؛ دسته اول، ساکتانی که دلشان با فتنه بود اما به دلیل حفظ منافع یا ترس، ترجیح دادند سکوت کنند. دسته دوم، کسانی که دلشان با فتنه نبود اما به دلیل منافع خود یا رودربایستی‌های گروهی-جناحی ترجیح دادند سکوت کنند و دسته سوم، کسانی که مردد بودند یعنی نتوانستند حق و باطل را تشخیص دهند. البته مرددین هم به دو دسته قابل تقسیم هستند؛ کسانی که نشانه‌های حق و باطل را به ویژه محل استقرار نایب امام زمان(ع) را می‌دیدند و باز از تردید خارج نشدند و کسانی که به دلیل استضعاف فکری، قادر به تشخیص نشانه‌های حق و باطل نبودند. بنده در اینجا با ساکتانی که دلشان با فتنه بود یا مرددینی که مستضعف فکری بودند کاری ندارم اما درباره آن دو دسته دیگر که از هر لباسی در میان آنها پیدا می‌شود عمیقا متأسفم، چراکه آنها در یک امتحان بزرگ مردود شدند و نشان دادند به هیچ وجه قابل اتکا نیستند. آنچه مسلم است براساس معارف ناب اسلامی، ما در شرایط فتنه اجازه سکوت نداریم؛ سکوت یعنی همراهی با فتنه‌گر و جریان باطل. از طرف دیگر، معنا ندارد وقتی نایب امام(ع) در سمت مشخصی قرار دارد و مردم را به آن سمت دعوت می‌کند، همچنان در تشخیص سمت و سوی باطل در تردید بسر ببریم!
  نقش رهبری در شکست فتنه ٨٨ را چگونه توصیف می‌کنید؟
در قضیه فتنه، بیش از هر وقت نعمت عظیم ولایت فقیه را درک کردیم. به بیان دیگر، بیش از هر زمان روشن شد که تا شجره طیبه ولایت فقیه هست، انقلاب اسلامی و استقلال و حریت ملت ایران، هیچ گزندی از دشمن نخواهد دید. علت تمرکز دشمن بر ولایت فقیه هم همین است. آنها نقش عظیم و بی‌نظیر ولی فقیه را خوب می‌دانند لذا از هر تلاشی برای لطمه زدن به این جایگاه الهی کوتاهی نمی‌کنند. در فتنه ٨٨، مقام معظم رهبری بهترین نوع تدبیر را برای مدیریت کشور و عبور از شرایط پیچیده و  پرمخاطره آن زمان انتخاب کردند که هم در آن قاطعیت بود و هم مدارا و صبر؛ قاطعیت با دشمنان قسم خورده یا قاطعیت بر سر قانون و مسلمات نظام و مدارا با دوستان فریب خورده و تلاش همه‌جانبه و صبر و سعه‌صدر برای جذب آنها. از طرف دیگر، ایشان به نحوی عمل کردند که خود مردم بتوانند واقعیت فتنه را درک کنند و راه صحیح را انتخاب کنند. روشنگری‌های حضرت آقا در ماجرای فتنه، بیش از اینکه مسیر را به صراحت نشان دهد، قدرت انتخاب مسیر را به مردم داد لذا چیزی نگذشت که اکثر مردم وارد مسیر درست شدند و بعد هم به نحو خودجوش، پدیده ٩ دی را آفریدند. به نظر من، پدیده ٩ دی، گذشته از بروز و ظهور غیرت اسلامی و انقلابی مردم، محصول ماه‌ها روشنگری هوشمندانه رهبر معظم انقلاب بود.  
  در سال‌های اخیر، عده‌ای به اسم لزوم محاکمه، برای رفع حصر موسوی و کروبی یا بازگشت خاتمی به صحنه سیاست تلاش زیادی کردند، شما در این زمینه چه نظری دارید؟
همه مردم دوست دارند فتنه‌گران محاکمه شده و به سزای اعمال ننگین و جنایتکارانه‌شان برسند. حتی مردم دوست دارند چهره سایر سران و حامیان فتنه که تا الان پشت پرده مخفی شده‌اند نیز برملا شود و روزی عادلانه و بدون مسامحه محاکمه شوند. با این حال، این سعه‌صدر و لطف نظام است که فعلا حصر یا اخراج از صحنه سیاسی را برای آنها مقدر کرده است. اگر روزی قرار بر پیگیری محاکمه این افراد باشد، مطمئنا مردم خصوصا کسانی که عزیزانشان را در فتنه از دست دادند، برای این کار سزاوارترند. قوه قضائیه نیز وظیفه دارد به عنوان مدعی‌العموم، پرونده اینها را برای محاکمه در زمان مناسب، آماده کند. برخی به غلط تصور کرده‌اند حصر، خانه آخر است لذا تصور می‌کنند که پایان حصر یعنی خلاصی از مجازات، در حالی که منطقا حصر تازه خانه اول است و هنوز زمان مجازات فتنه‌گران فرا نرسیده است. درباره آقای خاتمی هم موضوع واضح است. جرم ایشان کمتر از موسوی و کروبی نیست. خاتمی در قضیه فتنه، به ظاهر محتاط اما در باطن صریح و قاطع علیه منافع ملی قدم برداشت و به مردم پشت کرد. بنابراین تا از گذشته خود جدا اظهار پشیمانی نکند و به دنبال اصلاح رفتارش نباشد، نباید دوباره به صحنه رسمی سیاست بازگردد. در واقع، ایشان باید متوجه باشد که هر قدر نیز که پر رویی کند، نیروهای انقلابی، اجازه بازگشت او به صحنه سیاسی را نخواهند داد.
  با ملاحظه تجربه مردم ما از فتنه، شرایط کلان سیاسی کشور را چگونه توصیف می‌کنید؟
من در اینجا بنای بر تحلیل شرایط سیاسی ندارم اما یک عرض کلی دارم و آن این است که فتنه ٨٨ با همه تلخی‌ای که داشت، از یک سو، زمینه شناخت خائنان و منافقان را فراهم کرد - خائنان و منافقانی که اگر پرده از چهره آنها کنار نمی‌رفت، در آینده می‌توانستند حیات انقلاب و نظام و استقلال و آزادی این ملت را تهدید کنند - و از دیگر سو، فرصت بزرگی را برای تشکیل و بسط جبهه مردمی انقلاب مهیا کرد؛ حتی ماجرای حلقه انحرافی در دولت احمدی‌نژاد هم به تقویت جبهه مردمی انقلاب و رشد آن کمک کرد چنانکه می‌توان با قاطعیت گفت: امروز کشور از جهات آرایش فرهنگی و سیاسی با گذشته تفاوت‌های زیادی دارد و نیروی‌های انقلاب بیش از پیش قادر به حراست از اصل انقلاب و نظام هستند؛ چه در برابر فتنه‌ها و انحرافات و چه در برابر وجوه تازه‌ای از جنگ نرم.
  نوع مواجهه فتنه‌گران با دولت آقای روحانی را چگونه تحلیل می‌کنید؟
مواضع شخص آقای روحانی از همان ابتدا علیه فتنه روشن بوده و هست. ایشان در این مدت نشان دادند قصد ندارند پای فتنه‌گران را در دولت باز کنند. در ماجرای وزارت علوم هم ایشان اشتباه کرد اما در نهایت موفق شد با انتخاب آقای فرهادی، اشتباه خود را تا حدی جبران کند. فتنه، خط قرمز نظام است و دولت آقای روحانی نیز این را به خوبی متوجه شده است. از طرف دیگر، اصحاب فتنه نیز از همان اول می‌دانستند که از دولت یازدهم آبی برای آنها گرم نمی‌شود لذا آن را به چشم گذرگاه می‌بینند. برای فتنه‌گران، مهم دستیابی مجدد به قدرت است و برای این امر، قربانی کردن روحانی، کمترین هزینه محسوب می‌شود. با این وصف، آقای روحانی یا باید درون اینها هضم شود یا منتظر حملات زهرآگینشان در آینده باشد. در این میان، گزینه برتر برای آقای روحانی، پررنگ کردن مرز دولت با فتنه‌گران و تقویت استقلال خود از جهات سیاسی و حرکت بر محور خواست اکثریت و نه اقلیت مردم است.
 


Page Generated in 0/0061 sec