علی بخشایش: روابط بین بازیگران عرصه بینالمللی پیچیدگیهای فراوانی دارد. بسیاری تلاش کردهاند با ارائه نظریههای مختلف رفتار بازیگران بینالمللی و چگونگی تعامل آنها با یکدیگر را توضیح دهند اما هنوز هیچ نظریهای در میان نیست که بتواند رفتار بازیگران را در همه شرایط و مواضع شرح دهد. چنین است که روابط بینالملل بیش از آنکه علم باشد، هنر است. چه بسیار هنرمندان زبردست سیاستمدار که در مدیریت منافع کشور خود در عرصه بینالملل، از روشنفکران کرور کرور کتاب خوانده بهتر عمل میکنند. باقی ماندن در انتزاعیات نظری در هنگامه مدیریت واقعیات بینالمللی و منطقهای، سمی کشنده و زهری مهلک است. شاید در کرسی درس دانشگاه، یکسره رد کردن رئالیسم منجر به سوت و کف دانشجویان شود اما در عرصه سیاست بینالملل نفی اهداف و انگارههای رئالیستی همانقدر اشتباه است که تمکین بیچون و چرا از نظریات رئالیستی و ضداخلاقی.
سیاستگذاران سیاست خارجی در عرصه قدرتمحور و نه حقوقمحور بینالمللی، باید متغیرهای متعدد را مورد بازبینی و کنکاش قرار دهند و از میان راههای بهدست آمده، کمهزینهترین اهداف را برای نیل به منافع ملی (اعم از منافع مادی و منافع ایدئولوژیک) انتخاب کنند. این مداقه اگر صورت نگیرد، هر اقدامی که برای بهبود اوضاع انجام میشود، میتواند خود به بدتر شدن اوضاع منجر شود.
بویژه کسانی که خود را در این عرصه اهل علم میدانند و گهگاه دیگران را به ندانستن و کمی معلومات متهم میکنند، لازم است در مواجهات بینالمللی شناخت مناسبی از حریف داشته باشند. این شناخت دستکم باید دو مقوله را دربرگیرد: «نیات حریف» و «ابزارهای حریف». از دیگر هنرها در این امر خطیر آن است که تمام توجهات سوی یک حریف متمرکز نشود و حریفان متعدد در صحنه محاسبات مورد مداقه قرار گیرند. این کاری است که بهنظر میرسد در سیاست خارجی یک سالونیم اخیر ایران کمتر به آن توجه شده است. فراموشی حریفی بهنام عربستان در حین تمرکز بر ایالات متحده در مذاکرات هستهای شاید یکی از مهمترین اشتباهاتی است که سیاست خارجی ایران در این دوره مرتکب شده است. در حالی که این کشور ابزاری بهنام نفت را در اختیار دارد و نیات خود را در منطقه با دخالتهایش در سوریه و عراق و تقویت انواع و اقسام گروههای تکفیری بهخوبی نشان داده است، فراموشی این حریف از یک سو و حتی اعلام
- شگفتانگیز - تمایل به بهبود روابط با آن از سوی دیگر، از جمله خبطهایی است که باید برشمرد.
خبط کوچکی نیست اگر فراموش شود مشکل اصلی سعودی با ایران، مشکلی هویتی و دیرینه است که از نگاه به دو مقوله شیعه – سنی و عرب – عجم حادث شده است. دیدگاههای فرقهای حاکم بر ریاض که در تعارض مطلق با دیدگاههای وحدتمحور تهران خود را تعریف میکنند، هرگز برنمیتابد ایران با این همه قابلیت مدنی، ژئوپلیتیک و هویتی، از عنصر محدودکنندهای بهنام «مناقشه هستهای» خلاصی یابد و با قدرت بیشتر به اهداف خود در منطقه دست یازد.
تفاوت دشمنیهای رئالیستی با دشمنیهای هویتی امری است که نباید از قلم انداخت. خصومتهای رئالیستی با تغییر در شرایط و نظم بینالمللی و منطقهای تعدیل یا تشدید میشود اما خصومتهای هویتی – گفتمانی تا زمان وجود هویت یا گفتمان، پابرجایند. خصومت آلسعود با ایران از جنس دوم است.
در مذاکرات هستهای، دستگاه دیپلماسی ایران چنان با آمریکاییها وارد تعامل شده که این امر در حال و آینده نمیتواند دیگر رقبا را بیتفاوت بگذارد. نه تنها روسها و در آینده چینیها نمیتوانند نسبت به چنین امری بیاعتنا باشند؛ که سعودیها هم نمیتوانند. در این میان، سعودی فرصت را غنیمت شمرده و با استفاده از ابزار قدرتی بهنام نفت، کاری با ایران کرد که تمام توافقاتش با ایالات متحده را به زیر هیچ بدل کرد؛ دستکم از بعد مالی - اقتصادی!
سعودیها که وزیر خارجهشان را در آخرین دور مذاکرات ایران و 1+5 پیش از تمدید به وین گسیل داشتند، با افزایش سرسامآور حجم تولید، ۳ کار را با هم انجام دادند.
1- از یکسو، تهدیدی به نام «نفت شیل آمریکا» را خنثی کردند که برای به صرفه بودن، به قیمت حدود ۷۰ دلاری نفت نیازمند است.
2- از سوی دیگر، درآمدهای نفتی ایران را بشدت کاهش دادند تا کشور ظرف ۳ ماه، ۸ میلیارد دلار ضرر کند.
3- روسها را هم تحت فشار گذاشتند؛ چراکه بخش زیادی از درآمدهای ملی روسیه نیز نفتی است. به این ترتیب مسکو هم در حمایت از دولت اسد در دمشق از این پس محدودیت خواهد داشت.
در همین حال، بازیگران طراح سعودی به خوبی شرایط اقتصادی آمریکا را در تدوین این راهبرد در نظر گرفتند. در شرایط فعلی، اگرچه نفت شیل آمریکا از صرفه افتاده اما اقتصاد آمریکا با توجه به کاهش شدید قیمت سوخت، نفع میبرد؛ بنابراین، واشنگتن هرگز انگیزهای برای فشار بر ریاض نخواهد داشت.
تیم دیپلماسی ایران اگر میخواست تا این حد با آمریکاییها وارد تعامل شود که سعودیها احساس خطر کنند – که کردند – باید یکی از این 2 راهبرد را در پیش میگرفت: یا عملا با ریاض هم وارد فاز تنشزدایی میشد که البته با توجه به حملات ریاض به محور مقاومت طی سالهای اخیر و ادامه آن، ممکن نبود یا «موازنه تهدید» ایجاد میکرد؛ بهگونهای که ریاض بداند اگر منافع نفتی ایران را تهدید کند، با تهدید دیگری در منطقه مواجه خواهد شد. از قضا، سرکنگبین تعامل هستهای با آمریکا صفرای سعودی فزوده است! این است که سیاست خارجی هنر است و در کتابها و اندیشکدهها یافت نمیشود.