مهدی محمدی: نگاهی ولو از سر اجمال به گفتمان اقتصاد سیاسی دولت و جریانهای نزدیک به آن در 2سال گذشته، آشکارا به ما میگوید این گفتمان «تحریمپایه» بوده است. در واقع دولت – و به دنبال آن جریان اصلاحطلب - تقریبا تمام مبارزات سیاسی و پروژههای رسانهای خود را بر پایه مفهوم تحریم بنا کرده است و هنوز هم، هر زمان که کار به رویارویی با رقبا میرسد، نخستین مفهومی که به میان بحث میدوانند مفهوم تحریم است. به یک معنا اگر کسی در جستوجوی دال مرکزی گفتمان اعتدال باشد، تحریم مناسبترین مفهومی است که به آن خواهد رسید. این مفهوم، تاکنون به مثابه کلیدی عمل کرده است که دولت تصور میکند با آن میتوان هر در بستهای را گشود یا اگر نشد، تخریب کرد. بقیه مفاهیم اصلی هم که دولت در حوزه عمومی از آن تغذیه میکند، به یک معنا خروجیهای این اصطلاح است. به عنوان نمونه تلاش برای یکسره فسادآلود نشان دادن کارنامه دولتهای نهم و دهم بر دروغگویی سیستماتیک درباره نحوه مدیریت تحریم در این دو دولت استوار شده است. حتی وقتی کار به مواجهه با برخی نهادهای انقلابی میرسد دولت ابایی ندارد با بیانصافی تمام به گونهای سخن بگوید که گویی این نهادها سر و سری با کسب و کار ناشی از دور زدن تحریم دارند. منتقدان دولت کاسبان تحریم خوانده میشوند. گفته میشود هدف مذاکرات هستهای هم در اصل لغو تحریمهاست نه حفظ فناوری هستهای، چرا که آنگونه که رئیسجمهور دیروز گفت «آرمانهای ما به سانتریفیوژها متصل نشده است». مفاهیم بنیادینی مانند اقتصاد مقاومتی و استقلال هم به تحریم گرهزده شده است. به ما میگویند اقتصاد ما زمانی مقاومتی است یا زمانی واقعا مستقل هستیم که تحریم نباشیم. رئیسجمهور دیروز حتی به ما آموخت معنی جدید واژه انزوا هم تحریم شدن به سبب مقاومت در موضوع هستهای است. و آخر از همه، مفاهیم روزمره اقتصادی مانند رشد، تورم و توسعه هم به عنوان خروجیهای وضعیتی در نظر گرفته میشود که تحریمها برچیده شده باشد.
ملاحظه میکنید که در نظام فکری و ادبیات سیاسی دولت، واژه تحریم و مشتقات آن جایگاهی بسیار ویژه دارد. دولت حسن روحانی نه فقط میخواهد از طریق مقدم داشتن لغو تحریم بر حفظ هر نوع سرمایه استراتژیکی مانند برنامه غنیسازی و مانند آن، مذاکرات خود با کشورهای غربی را به سرانجام برساند بلکه تصور میکند اینجا نقطهای است که میتواند حریفان سیاسی خود را هم گیر بیندازد، دچار تنگنا کند و هر مبارزه سیاسی یا رسانهای را از آنها ببرد.
پیشفرض همه این بحثها هم این است که جریان انقلابی و رویکردها و روشهای آن در مذاکرات هستهای و اساسا نوع نگاه آن به مفاهیمی مانند استقلال، آرمانهای انقلابی، قدرت ملی و ارتباط با جهان خارج است که کشور را در گرداب تحریمها فرو برده است. برنامه سیاسی آقای روحانی آشکارا این است که با مقصرسازی تفکر انقلابی و مقاومتی در موضوع اعمال تحریمها، اولا آنها را مقابل افکار عمومی قرار بدهد و همان جا نگه دارد و ثانیا با گره زدن راهحل مشکلات اقتصادی کشور به مفهوم «خروج از انزوا» و «لغو تحریم» نتیجه بگیرد مخالفت با امتیازدهی در موضوع هستهای به معنای مخالفت با بهبود معیشت مردم است.
سخنان مکرر آقای رئیسجمهور در این زمینه هیچ تردیدی باقی نگذاشته که قصد دارند این راه را تا انتها بروند، چرا که هم زمین زیر پای خود را محکم میبینند و هم آینده مسیر را تضمین شده. سوال این است که آیا واقعا این بازی همانقدر ثمربخش است که دولتیها تصور میکنند؟
راقم این سطور هفته گذشته در پژوهشی بلند به طور اساسی استدلال کرد علت اصلی اعمال تحریمهای به ظاهر فلجکننده علیه ایران از خرداد 89 به بعد نه سیاستهای هستهای ایران بلکه تلاش غرب برای پاسخ دادن به تقاضای جریان فتنه، احیای این جریان، قدرتمند کردن آن و به هم ریختن محیط داخلی ایران با هدف ایجاد زمین بازی وسیعتر برای آن بوده است. آن نوشته استدلال میکند که پس از آشکار شدن قابلیتهای فتنه، هدفگذاریهای خلع سلاحی تحریمها تا حدود زیادی تعدیل شد و هدفهای مرتبط با دستکاری در محیط سیاست داخلی و افکار عمومی ایران، در صورتبندی تحریمها جای آن را گرفت. تا امروز هیچکس، نه درون دولت و نه از میان خیل حامیان فتنه علاقه – و البته توان- پاسخ دادن به آن نوشته و ارائه یک صورتبندی نظری و کدیک رقیب را نداشته است. اگر نتیجهگیری آن پژوهش درست باشد – که یقینا هست - کل نظام گفتمانی تحریمپایه بر باد خواهد رفت.
اساسا بانیان تحریمهای اقتصادی از قطعنامه 1929 به بعد، انقلابیون مدیریتکننده پرونده هستهای نبودهاند بلکه مقصر اصلی در این میان کسانی هستند که روند راهبردی تغییر محاسبات غرب را –که در حال نتیجه دادن بود- مختل کرده و آمریکا را متقاعد کردند اگر تحریمها را با دیگر گزینههای فشار تلفیق کند در زمانی کوتاه قادر خواهد بود محاسبات مردم و حاکمان در ایران را یکسره تغییر داده و به نفع خود دگرگون کند. از این منظر، تمرکز بر موضوع تحریم و تبعات آن، اتفاقا سستترین تکیهگاهی است که دولت میتواند بر آن تکیه کند. امروز زمان طلبکاری نیست. آقای دکتر روحانی اگر به دنبال مقصران واقعی وضعیت فعلی و علاج بنیادین مساله است، بهتر است «سرچشمههای طمع غرب در ایران» را کور کند نه اینکه نیمی از وزارتخانههای خود را و بیش از نیم بدنه اجرایی دولت خود را به حامیان کسانی بسپارد که انتهای سال 88 به واشنگتن رفتند و التماس کردند خواهش میکنیم ملت ما را تحریم کنید! اگر امروز آقای روحانی اندک سرمایهای در اختیار دارد که آن را روی میز بگذارد و در ازای آن امتیاز بخواهد، محصول مقاومت آنهایی است که اجازه ندادند پروژه شکنجه اقتصادی ملت ایران به نتیجه برسد نه آنها که خود مسبب تحریمها شدند، بعد با سر دست گرفتن آن تحریمها به محیط گفتمانی انتخابات 92 شکل دادند، پس از آن به بهانه لغو تحریم به جان سرمایههای راهبردی کشور در حوزه هستهای افتادند و حالا هم نقشه ریختهاند از طریق بالا و پایین کردن تحریمها انتخابات آینده را ببرند.
اگر کسی حقیقتا در پی کاسبان تحریم میگردد که همان متقاضیان و بانیان و مدافعان تحریم هستند، آدرسی بهتر از این نخواهد یافت.