printlogo


کد خبر: 131593تاریخ: 1393/10/20 00:00
نگاهی به معاهدات و امتیازات خارجی ایران در 2 قرن منتهی به انقلاب اسلامی- 2
امتیازات فتحعلیشاهی

امیرحسین صفایی: نام قاجار را در حافظه تاریخی ایرانیان جز با انحطاط، وابستگی و بی‌خردی همراه نمی‌توان کرد. تا پیش از برآمدن این سلسله که در سال 1174 هجری قمری رخ داد، هنوز بودند شاهان و حاکمانی که به‌رغم کاستی‌ها و ستمگری‌ها، دست‌کم به اندک چیزی اقتدار ایران و دولت خویش را روی میز معامله چوب حراج نمی‌زدند. تا پیش از آن در دوران‌هایی نظیر صفویه و افشاریه دامنه جولان و تاثیر ملت و حکومت ایران را گاه از دهلی تا دریای سیاه می‌توان دنبال کرد. در آن روزها هنوز قدرت‌های رو به صعود جهانی و منطقه‌ای نگاهی از سر احترام به سرزمین پارس داشتند و ایران را عرصه‌ای بی‌نگاهبان برای تاخت و تاز خود نیافته بودند.
صعود قاجار
با مرگ کریم‌خان زند در شیراز، آغامحمدخان قاجار پس از چند جنگ موفق شد سلسله زندیه را از میان بردارد و خود تاج شاهی بر سر نهد. از موفقیت‌های قاجار که تا حدودی توانست استقرار نسبی به آن ببخشد، پایان دادن به جنگ‌های داخلی ایران و به فرمان درآوردن حکومت‌های استانی و محلی بود که در آن برهه، اعتبار و مقبولیت نسبی را برای حکومت در پی داشت اما همزمان با تحولات داخلی ایران در آن سال‌ها، قدرت‌های جهانی که رشد صنعتی و نظامی پرشتابی را تجربه می‌کردند با هدف دسترسی به منابع کشورها، سیاست‌های استعماری خود را به فراخور هر کشور سامان می‌دادند. روسیه تزاری و بریتانیا به‌عنوان 2 قدرت برتر آن روزگار هر یک اهداف خود را در ایران دنبال می‌کردند و رقابتی شدید و پرافت و خیز داشتند.
ایران در دوران مورد اشاره از 2 زاویه مورد توجه این دو قدرت استعماری بود. نخست به سبب منابع سرشار روزمینی و زیرزمینی و دیگر به دلیل موقعیت راهبردی در جغرافیای منطقه غرب آسیا. انگلیسی‌ها که هند را کاملا در چنگ خود داشتند در واقع ایران را دروازه هندوستان می‌دیدند که به واسطه حضور در آن می‌توانستند هند را از دست‌اندازی رقیبان حفظ و در حیاط خلوت خود دوران آسوده‌ای را تضمین کنند. روس‌ها نیز با همین نگاه می‌کوشیدند با گسترش نفوذ خود در ایران، ضمن تحدید عرصه مانور انگلیسی‌ها، گوشه چشمی نیز به مستعمرات شرقی آنان داشته باشند. حال تصور کنید ایران رها شده در میانه میدان تاخت و تاز این دو قدرت سیری‌ناپذیر چه وضعیتی می‌تواند داشته باشد؟ دولتمردان قجری در این مختصات سیاسی توصیف شده به جای تکیه بر ظرفیت‌های داخلی و امتیازگیری از دو طرف کاملا به عکس عمل می‌کردند و می‌کوشیدند با اعطای امتیازات عجیب و غریب، هر دو طرف را راضی نگاه دارند. در این هم‌افزایی تاسفبار استعمار و وابستگی بود که دوران طولانی انحطاط قجری و پهلوی در ایران آغاز شد.
جنگ‌های ایران و روسیه
سلسله جنگ‌هایی که در سال‌های 1218 تا 1228 و 1241 تا 1243 هجری قمری در منطقه قفقاز میان ایران و روسیه صورت گرفت، از دو دیدگاه قابل بررسی است. این برهه از زاویه غیرت دینی و ملی مردم ایران یکــی از درخشان‌ترین حماسه‌ها در برابر اشغال کشور به شمار می‌آید که طی سالیان طولانی یاد شده با بسیج عمومی متاثر از فتوای جهاد علما و مراجع تقلید روحیه مقاومت و دشمن‌ستیزی قهرمانانه ایرانیان را به نمایش گذاشت. مردم ایران به‌رغم امکانات محدود و عدم پشتیبانی کامل از سوی دولت مرکزی سال‌ها با تسلیحات ابتدایی برابر ارتش قدرتمند روسیه ایستادگی کردند. اما آنچه در عمل رقم خورد «شکست» بود. این شکست که تا ده‌ها سال احساس سرخوردگی را برای مردم ایران به ارمغان آورد مستقیما نتیجه 2 عامل عمده بود. نخست اعتماد و اتکای دولت قجری به یک دولت خارجی (انگلیس) برای مقابله با قدرت خارجی دیگر (روسیه) و دیگر معامله پشت پرده قدرت‌های بین‌المللی بر سر منافع متقابل.
هرچند بررسی تفصیلی جنگ‌های ایران و روس موضوع این نوشته نیست اما خالی از لطف نیست بنگریم این جنگ‌ها چگونه به سرانجام شوم خود یعنی عهدنامه‌های گلستان و ترکمانچای منتهی شد. قراردادهایی که تا امروز یادآوری آنها درد را بر دل هر ایرانی با غیرتی می‌نشاند.
مخاصمه میان ایران و روسیه در دوره آغامحمدخان و پس از حمله گسترده ایران به گرجستان آغاز شد و پس از آن نیز در دوره فتحعلی‌شاه ادامه یافت. به دلایلی که پیش از این مورد اشاره قرار گرفت مناطق شمالی خاک ایران یعنی قفقاز مورد دست‌اندازی روس‌ها بود. مردم مناطق قفقاز شرقی یعنی گنجه، شروان، تالش و باکو علاوه بر مسلمان بودن، بشدت هوادار ایران بودند و این مساله نارضایتی طولانی‌مدت روس‌ها را موجب شده بود.
سرزمین گرجستان نیز یکی از عوامل اصلی جنگ میان ایران و روسیه بود. سرزمینی که از دوره‌‌های پیشین همواره مردم آن، خود را ایرانی قلمداد می‌کردند. دست‌اندازی مکرر روس‌ها به سرزمین‌های شمالی ایران در نهایت آغاز سلسله جنگ‌هایی را در پی داشت. نیروهای ایرانی در مقاطع مختلف از این جنگ‌ها، بارها ارتش روسیه را با شکست‌های خیره‌کننده و حقارت‌باری مواجه ‌کردند. برای نمونه جنگ اچمیازین در سال ۱۲۱۹ هـ.ق به طور کامل به غلبه ایران و عقب نشینی روس‌ها انجامید. جنگ سال‌های ۱۲۲0تا۱۲۲2 نیز وضعیتی مشابه داشت که حتی به کشته شدن سیسیانف، فرمانده روس‌ها منتهی شد اما در نهایت ناکارآمدی رهبران سیاسی، خیانت برخی رجال و شاهزادگان قاجار، ضعف بنیه‌ مالی و انسانی و دسیسه و کارشکنی قدرت‌های استعماری کار را در جنگ‌های اول و دوم به شکست کشانید و مناطق مهمی از خاک ایران منفک شد.
انگلیسی‌ها در آغاز این جنگ‌ها و نیز تحمیل معاهدات گلستان و ترکمانچای بر ایران نقش تعیین‌کننده‌ای داشتند. خود انگلیسی‌ها به این امر اذعان دارند. رابرت گرنت واتسون، نویسنده انگلیسی عنوان می‌کند که «ایرانیان در دوره اول جنگ‌های ایران و روس غالباً تا سال‌های آخر که انگلیسی‌ها به ایران خیانت کردند پیروز میدان بودند یا حداقل نبردی برابر داشتند اما در سال 1227 هـ.ق/ 1812 م ناگهان به دستور سرگور اوزلی، افسران انگلیسی احضار شدند و انگلیسی‌ها دوباره با روس‌ها سازش کردند. برای از بین بردن قوای ناپلئون سفیر انگلستان مامور بود به جنگ ایران و روس خاتمه دهد تا روس‌ها قوای خود را به جبهه اروپا اعزام کنند». واتسون می‌گوید: «در حالی که فتحعلی شاه در سال‌های اول جنگ از انگلستان کمک می‌خواست، در مراحل ابتدایی جنگ مزبور انگلیس و روسیه همدست بودند بنابراین کمکی که ایران تقاضا کرده بود نرسید». وی در ادامه می‌افزاید: «چون حکام محلی سند در این زمان برای استمداد از ایران علیه انگلیسی‌ها به دربار ایران آمده بودند، انگلستان سعی کرد از جنگ‌های ایران و روس برای ممانعت از این کار استفاده کند».
مفاد معاهدات گلستان و ترکمانچای
در دور اول جنگ‌ها، با شکست ایران، فتحعلی‌شاه وادار به صلح با روس‌ها شد. میرزا ابوالحسن ایلچی به‌عنوان نماینده ایران و سر گور اوزلی، دیپلمات بریتانیایی نیز به‌عنوان واسطه از تهران عازم روسیه شدند. ماموریت ویژه سر گور اوزلی، سفیر انگلیس در ایران مصون نگاه داشتن ایران در برابر سلطه روسیه بود تا ایران نقش حائلی بین هندوستان و روسیه را بازی کند. خطر تسلط روسیه زیاد بود و اوزلی باید راهی برای پایان جنگ می‌یافت تا جلوی پیشرفت روسیه به سمت ایران گرفته شود. او توانست مقدمات مصالحه بین 2 کشور را فراهم کند. یکی از دلایلی که باعث شد فتحعلی‌شاه با امضای قرارداد (عهدنامه گلستان) موافقت کند، اصرار سر گور اوزلی بود. اعتماد بی‌چون و چرای شاه به انگلیس‌ها  و نیز انتخاب میرزا ابوالحسن ایلچی به عنوان مذاکره‌کننده ایران قابل توجه و بررسی جدی است که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
دولت روسیه نیز که بشدت گرفتار جنگ با ناپلئون بناپارت بود از طرح قرارداد صلح استقبال کرد. قرارداد صلح در قریه گلستان در قره‌باغ منعقد شد. این عهدنامه در تاریخ ۲۹ شوال ۱۲۲۸هـ.ق در 11 فصل امضا شد.
براساس این توافقنامه مناطق قره‌باغ، گنجه، شکی، شروان، قوبا، دربند، باکو، داغستان، ایالت‌های شرقی گرجستان و بخش‌هایی از  ولایات تالش از ایران جدا و به خاک روسیه ضمیمه شد.
همین وضعیت در دور دوم جنگ‌ها نیز ادامه یافت. اعتماد و اتکا به دیپلمات‌های انگلیسی در عرصه سیاسی و تکیه بر مستشاران نظامی در میدان جنگ مجددا کار را به قرارداد مفتضحانه‌تری کشاند. در اول اسفند ۱۲۰۶ هـ.ق پس از پایان جنگ در قفقاز جنوبی و آذربایجان، قرارداد ترکمانچای بین روسیه و ایران امضا شد. در گفت‌وگوهای مربوط به این قرارداد نیز میرزا ابوالحسن ایلچی نمایندگی ایران را برعهده داشت. امتیازات واگذار شده در این عهدنامه بسیار گسترده‌تر از قرارداد گلستان بود. ایروان، نخجوان، تالش و مغان کاملا به همسایه شمالی واگذار شد. مقرر شد سالانه 10 کرور تومان (5 میلیون تومان) به طور اقساط از طرف ایران به روسیه به‌عنوان غرامت جنگی پرداخت شود. کشتی‌های تجاری روسیه اجازه عبور و مرور آزاد در دریای خزر یافتند. همچنین قانون کاپیتولاسیون برای اتباع روس در ایران به رسمیت شناخته شد. در حاشیه معاهده ترکمانچای همچنین یک موافقتنامه تجاری نیز به امضا رسید که تمام بازار ایران را بدون هیچ مانعی در اختیار روس‌ها قرار می‌داد.
شاهان قاجار که شناخت درستی از تحولات بین‌المللی نداشتند، اهداف واقعی و پشت پرده قدرت‌های استعماری در رابطه با ایران را درک نمی‌کردند و در حالی که به خوشگذرانی و توسعه کاخ‌های خود سرگرم بودند، به راحتی قربانی بازی‌های سیاسی می‌شدند. کشوری مانند انگلستان نیز که در اوج رقابت با دیگر دولت‌های اروپایی بود، نهایت بهره را از این خوش بینی، جهل و انحطاط دولت ایران می‌برد.
انگلیس‌ها در واقع از طریق واسطه‌گری این معاهدات از یک طرف روس‌ها را از ادامه جنگ با ایران خلاص کردند تا بتوانند از نیروی آنان برای مقابله با ناپلئون در اروپا بهره ببرند، از طرف دیگر با این توافقنامه‌ها آنها از پیشروی بیش از حد روس‌ها در ایران که می‌توانست هندوستان را در خطر قرار دهد جلوگیری کردند.
 در ادامه به بررسی مختصر ویژگی‌های شخصیتی و فکری فردی خواهیم پرداخت که از سوی ایران مامور گفت‌وگو و مذاکره در این قرارداد‌ها بود. وابستگی فکری و سیاسی و شیفتگی در برابر غرب برجسته‌ترین خصلت میرزا ابوالحسن ایلچی است تا جایی که خود نیز ابایی از اعتراف به آن ندارد.
میرزا ابوالحسن ایلچی که بود؟
بسیاری از مورخان میرزا ابوالحسن ایلچی را از نخستین فراماسون‌های ایران می‌دانند. او از خاندان میرزا ابراهیم‌خان کلانتر یهودی بود که به صورت سنتی قدرت دیوانی فراوانی در دولت‌های ایران داشتند. میرزا ابوالحسن سال‌ها در دوران حکومت فتحعلی شاه و محمد شاه سمت‌های مهم دیپلماتیک را در دولت ایران در اختیار داشت که از آن جمله می‌توان به سفارت ایران در چند کشور اروپایی اشاره کرد. جالب اینجاست که وی درست در میانه جنگ‌های ایران و روس در 2 دوره سفیر ایران در انگلستان بود که در بازگشت از ماموریت سفارت نقش خود را در امضای معاهدات گلستان و ترکمانچای ایفا کرد. نکته دردآور در این دو عهدنامه این است که نماینده ایران (میرزا ابوالحسن ایلچی) تقریبا هیچ امتیازی در قبال امتیازات داده شده از طرف مقابل برای کشور دریافت نکرده است.
او در سال ۱۲۲۴ هـ.ق به فرمان فتحعلی‌شاه به‌عنوان سفیر ایران راهی لندن شد و از همان ابتدا تحت تأثیر جنبه‌های مادی تمدن غرب قرار گرفت و با شگفتی به سیر و سیاحت در آن کشور پرداخت. کتاب «حیرتنامه سفرا» نوشته او از سرگذشت این سفر و در واقع سیر احوالات دلدادگی و شیفتگی نسبت به تمدن مادی است. به این اعتبار او را می‌توان اولین مامور سیاسی سفرنامه‌نویس ایران نیز دانست. بررسی کامل ابعاد فکری و شخصیتی میرزا ابوالحسن البته خود مجال دیگری را می‌طلبد اما مروری بر برخی بخش‌های کتاب «حیرتنامه سفرا»ی او می‌تواند شناخت خوبی از ابعاد ضعف فکری او در برابر غرب در اختیار قرار دهد.
در بخش آتی از ستون «ماجرا» در ادامه بررسی روند توافقات و معاهدات خارجی ایران مطالعه بیشتری بر شخصیت میرزا ابوالحسن ایلچی و «حیرتنامه» وی خواهیم داشت.


Page Generated in 0/0061 sec