تیموثی بنکرافت هینچی*: برای همه آنها که پس از قتلعام «شارلیابدو» در پاریس، درباره آزادی رسانهها و آزادی بیان فغان سر میدهند؛ اجازه دهید نگاه عمیقتری داشته باشیم و ببینیم غرب تا چه اندازه به سانسور و نشر اکاذیب مشغول است. برای همه آنها که از تروریسم شکایت دارند، بگذارید ریاکارانه عمل نکنیم. بگذارید با ادای احترام به قربانیان حمله شوکآور به دفتر مجله طنز شارلی ابدو در پاریس، در 7 ژانویه 2015 آغاز کنیم. اجازه دهید کسانی که حق زندگی را به هر شکل و فرمی زیر پا میگذارند، محکوم کنیم چه از سوی متعصب دیوانهای در پایان مسابقه دو ماراتون صورت پذیرد یا از سوی تکفیری های اسلامی در انتقام توهین به پیامبرشان یا از سوی یک بزدل در ارتفاع 30 هزار پایی در آسمان با حمله به غیرنظامیان شرکتکننده در جشن عروسی یا توسط دولتی که در قیامی در یک کشور خارجی، از تروریستها استفاده ابزاری کرده است.
بومرنگ تلاش برای سرنگونی اسد
به اروپا بازگشته
فرانسه، با کمال تاسف، دقیقا همین کار را انجام داده است. زمانی که با رهبری در «محور فوکوس» (ائتلاف فرانسه، انگلستان و ایالات متحده) به لیبی حمله کرد، دولتی که از بالاترین شاخص توسعه انسانی در آفریقا برخوردار بود، در صلح زندگی میکرد و مزاحم کسی نبود. این به معنی توجیه «قتلعام شارلی ابدو» نیست؛ ولی بگذارید رک و راست بگوییم: همه حملات تروریستی اشتباه هستند، چه از سوی «ناتو» (پیمان آتلانتیک شمالی) در لیبی صورت پذیرد یا در سوریه یا هر جای دیگری. بومرنگ را پرتاب کردید و خب برگشت و خورد درست توی صورت خودتان. ماهها صرف این کردید که «اسد» (بشار اسد، رئیسجمهور سوریه) را دیوصفت نشان دهید و بگویید که «باید برود»؛ خب، چه اتفاقی افتاد؟ هزاران جوان که زندگی بسامانی نداشتند رهسپار سوریه شدند تا به نیروهای مخالف بپیوندند و بسیاری از آنها در این فکر بودند که در راستای انجام وظایف مذهبیشان گام برمیدارند و حالا چه شد؟ بسیاری از این نیروها روحیهشان کاملا تضعیف شد چرا که «اپوزیسیون سوریه» را آنگونه که هست دیدند: دستهای اراذل و اوباش و تروریست که بچهها را به میخ میکشند، سینه زنان را در خیابانها میبرند و سر آنها را از تن جدا میکنند و پس از آن به اجسادشان تجاوز میکنند. کودکان مبتلا به «سندرم داون» را بهعنوان بمبگذاران انتحاری به کار میگیرند و بسیاری دیگر از این دست... درست همانگونه که تروریستهای عزیز غرب، در لیبی انجام میدادند. با این تفاوت که اینها تندرو هستند و زندگیای ندارند که بخواهند روزی به آن بازگردند و از تروریستهایی که برای سرنگونی اسد در تلاشند، ترفندهای نویی آموختهاند.
رویش قارچ سمی گروههای افراطگرا در اروپا
حرکت بعدی در صفحه شطرنج سیاسی و اجتماعی این است که گروههای تندروی بنیادگرا، مثل قارچ در تمام اروپا سر برآورند و (با کارهایشان) علیه مسلمانان و بویژه مهاجران فراخوان بدهند. در شرایطی که بیش از 60 درصد از جوانان در برخی مناطق اروپا بیکار هستند و صدها مهاجر روزانه به دنبال سهم خودشان از کیک در اروپا میگردند. به نظر میرسد هیچ راه گریزی برای وضعیتی که دهها سال در هم آمیخته، وجود ندارد. اما هنگامی که اقدامات تروریستی از سوی جوانان ناراضی و بدون هیچ علت خاصی جز وهم و خیالات واهی آرمانگرایانه مبهم به نام دفاع از اسلام صورت میپذیرد، رویکرد تعاملی امکانپذیر نیست. اسلام و مسلمانان یک چیزند و بنیادگرایی اسلامی چیز دیگری است. در واقع این جنبش کفر به خود اسلام است، چرا که اسلام، چیزی بیش از دین صلح که روشی برای زندگی است و احترام به تمام موجودات زنده، از جمله حیوانات و گیاهان را شامل میشود. اما چه تعداد از این جوانان در جوامعی که در آن زندگی میکنند، شغل پایدار و امید به آینده دارند؟ چه تعداد از این جوانان تندروی پاریسی از حومه و حلقه فقر که در سراسر شهرهای اصلی فرانسه گسترده شده، آمدهاند؟ چه تعداد از جوانان تندروی بریتانیایی، جوانانی هستند که احساس میکنند از سوی جامعهای که در آن رشد کردهاند طرد شده و دکترین رادیکالیسم اسلامی را بهعنوان راه فرار برگزیدهاند همانگونه که عدهای دیگر، در همین فرار، به مواد مخدر پناه بردهاند؟بنابراین مساله به مذهب مربوط نیست بلکه یک مساله اجتماعی- اقتصادی ساده است. اجازه دهید به کسانی که پس از این انتقام از نشریه طنز فرانسوی درباره آزادی رسانهها و آزادی بیان فغان سر میدهند، حملات هک ماموران غربی علیه رسانههای اجتماعی را یادآوری کنیم؛ بگذارید به خاطر بیاوریم که چگونه حسابهای رسانههای اجتماعی از سوی عوامل غربی بهصورت هدفمند مورد حمله قرار گرفت؛ اجازه دهید به یاد بیاوریم چطور ایمیلهای کاربران از سوی عوامل غربی هک شد. آیا معنی «آزادی بیان» این است؟
*روزنامهنگار برجسته بدون مرز چندزبانه و چپگرا که سالهاست بخش پرتغالی روزنامه و سایت پراودا را مدیریت میکند