printlogo


کد خبر: 132052تاریخ: 1393/10/27 00:00
نگاهی به معاهدات و امتیازات خارجی ایران در 2 قرن منتهی به انقلاب اسلامی
حیرت‌نامه سفرا

امیرحسین صفایی: در بخش پیشین از سلسله نوشتارهای بررسی معاهدات خارجی ایران، چگونگی انعقاد 2 عهدنامه ذلتبار گلستان و ترکمانچای در عهد فتحعلی‌شاه را بررسی کردیم و زمینه و زمانه آن را از دیدگاه سیاسی، اجتماعی و منطقه‌ای به اختصار از نظر گذراندیم.
گفته شد که یکی از نقش‌‌آفرینان ایرانی آن حوادث شوم فردی به نام میرزا ابوالحسن ایلچی بود که در مذاکرات مربوط به هر دو قرارداد به عنوان نماینده ایران حضور داشته است.
در بخش سوم نگاهی به پیشینه و چند و چون صعود سیاسی او خواهیم داشت. همچنین برای شفاف‌تر شدن نظرگاه فکری و ابعاد وابستگی و شیفتگی نامبرده نسبت به تمدن غربی، فرازهایی از سفرنامه انگلستان او را به اختصار مرور خواهیم کرد. کتابی که خود او در گزینشی جالب توجه نام «حیرت‌نامه سفرا» را برای آن برگزیده است.
***
میرزا ابوالحسن‌خان ایلچی، خواهرزاده ابراهیم‌خان کلانتر، صدراعظم مقتول فتحعلی‌شاه است. پس از آنکه در میانه دوره نخست جنگ‌های ایران و روسیه، روابط ایران و فرانسه رو به تیرگی گذاشت و ژنرال گاردان به عنوان نماینده فرانسه از ایران اخراج شد، دربار قاجار در ادامه سیاست منحط نگاه به بیرون، دست به سوی بریتانیا دراز کرد.
انگلستان نیز به دلایلی که در قسمت پیشین مورد اشاره قرار گرفت گسترش نفوذ خود را در ایران دنبال می‌کرد. متاثر از همین چرخش سیاسی دولت قاجار، در سال 1224 هـ . ق میرزا ابوالحسن‌خان شیرازی با هدف استمداد مالی، سیاسی و نظامی از انگلستان به عنوان سفیر ایران راهی لندن شد.
او مدت 9 ماه در لندن اقامت داشت و تنها توانست لندن را به اعزام سفیر دائمی در تهران متقاعد کند. سفرنامه «حیرت‌نامه سفرا» محصول همین دوره 9 ماهه است که اغلب به خوشگذرانی و گشت‌وگذار به همراه سر گور اوزلی سپری شده است. در همین سفر میرزا ابوالحسن با تلاش و ترغیب اوزلی به عضویت تشکیلات فراماسونری درآمد که بنابر روایت منابع تاریخی این عضویت دریافت مقرری سالانه را برای او به همراه داشته است که براساس برخی اسناد موجود تا چند دهه پس از آن فرزندان وی نیز از آن بهره‌مند بوده‌اند. در سال 1227 هـ . ق، انگلیس با روسیه علیه فرانسه متحد شد و درصدد تحمیل صلح به ایران برآمد. اوزلی که به عنوان سفیر انگلیس در ایران مشغول به کار شده بود، با ترغیب دربار موفق شد برخلاف میل عباس‌میرزا (ولیعهد و فرمانده نیروهای ایرانی در جنگ) ایران را به پای میز مذاکرات بکشاند. در ابتدا قرار بود میرزا بزرگ عیسی‌خان فراهانی (پدر میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام فراهانی) به عنوان نماینده ایران در مذاکرات شرکت کند. میرزا بزرگ در گفت‌وگوهای قبلی با روس‌ها بسیار سرسختانه مقابل آنها مقاومت نشان داده و از منافع ایران دفاع کرده بود. در آن برهه با نقش‌آفرینی اوزلی، میرزا ابوالحسن ایلچی به جای میرزا بزرگ نشست تا انگلستان با مهره‌چینی ماهرانه پای میز مذاکره همه منافع خود و متحدش (روسیه) را به سهولت در معاهده گلستان بگنجاند. او در سال 1243 هـ . ق نیز به عنوان وزیر امور خارجه دولت ایران پای میز مذاکره معاهده ترکمنچای نشست و به قربانی کردن منافع ایران رضایت داد. معاهده‌ای که هنوز پس از 2 قرن، به عنوان نمادی از وادادگی، انحطاط و ذلت، خاطر ایرانیان را می‌آزارد.
بی‌شک این ذلت‌پذیری و اعتماد به بیگانه ریشه در غرب دوستی و تقرب آلوده به دنیاخواهی میرزا ابوالحسن ایلچی به انگلستان به عنوان قدرت مادی مسلط جهان آن روزگار داشته؛ امری که بدون تردید در سفرهای چندباره او به اروپا و بویژه انگلیس به عنوان سفیر بشدت تقویت شده است.
حیرت در حیرت
مرور بخش‌هایی از سفرنامه ایلچی بخوبی سر نهان خلوتخانه بسیاری از حوادث تاریخی را عیان می‌کند. آنگاه که تحیر ناشی از دنیاطلبی در دل کارگزاران یک کشور خانه کند، منافع ملت بینوا در پای ارباب بی‌مروت دنیا ذبح می‌شود. به تبع همین حیرت، سطح ادراک چنین مسؤولانی عموما چنان نزول می‌کند که در فهم واضحات و بدیهیات سیاست ملک نیز درمی‌مانند. فرازهایی از «حیرت‌نامه» که در ادامه گذری بر آن خواهیم داشت، به خوبی این مصیبت‌های تاریخی را باز می‌نمایاند.
میرزا ابوالحسن‌خان ایلچی در قضاوتی صریح راز پیشرفت اروپاییان را تقدم عقل و دانش مردمان آن بر عقل معاد می‌داند، امری که سراغ آن را در روزگار کنونی نیز  در میان برخی سیاسیون می‌توان گرفت: «عقل و دانش اهل آن سرزمین به سرحد کمال است و تمامی ندارد. به اعتقاد خاطر محرز این دفتر آن که اگر اهل ایران را فراغت حاصل شود و اقتباس از کار اهل انگلیس نمایند، جمیع امور روزگار ایشان بر وفق صواب گردد و بعد از آن که امر مدد معاش آدمی مضبوط باشد، در تحصیل علوم نهایت جد و جهد به عمل آورد و در اندک زمانی سر رشته‌ عقل معاد کما هو حقه به دست آید و از این راه است که حکمای صاحب فن و عقلای انجمن، عقل معاش را بر عقل معاد مقدم داشته، کودکان را به کسی که سزاوار مرتبه‌ او باشد، بسپارند و به مداخل دنیوی او را راهنما شوند، چون به جمیع کمالات صوری آراسته شود و مضمون الکاسب حبیب‌الله را فهمد و اسباب دنیوی خود فراهم آورد به خاطرجمعی، اسباب تحصیل کمالات معنوی پردازد و چشم به میراث پدر و مادر و خویشاوند بند نکند». (صفحه 221)
در جایی دیگر او بشدت تحت تاثیر ولنگاری و عیاشی رایج در لندن قرار گرفته است: «القصه، روز و شب کار ایشان در فکر عشرت است: بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین، کاین اشارت زجهان گذران ما را بس». (صفحه 215) «طرفه شهری است که شاهزادگان عظیم‌الشأن و وزرا، امرا و بزرگان به این مهربانی نسبت به هم، با زنان آفتاب طلعتان ایشان به این کوچک دلی و بی‌ساختگی دست هم را گرفته در سماع رود و سرور کامرانی کنند و غم روزگار از دل بی‌دلان زدایند؛ کاش این شیوه اعیان و اشراف انگلیس در مملکت ما نیز متداول می‌گشت»!(صفحه 240)
وی چنان مشغول خوشگذرانی در لندن می‌شود که حتی پیشنهاد انگلیسی‌ها در راستای ماموریت سپرده شده به خود را نیز به طور شگفت‌انگیزی رد می‌کند و در حالی که «سر دیوید ونداس» فرمانده ارتش انگلیس قصد داشت کتاب «تعلیم جنگ پیاده و سوار» خود را جهت آموزش نظامیان برای عباس میرزا بفرستد، میرزا ابوالحسن پاسخ می‌دهد: «الحال آن ولیعهد بی‌محال در فنون لشکرگشا اسفندیار روزگار است اما کتاب فرستادن شما باعث ازدیاد و داد می‌گردد». (صفحه 185)
در دیده میرزا ابوالحسن ایلچی جز خوبی و حسن از انگلستان و اهالی آن نمی‌توان دید: «بهتر از دیگران به نظرها جلوه کنند و دولت دنیا را همین جمع کنند. غریب‌دوستی و میهمان‌نوازی، پیشه اهل انگریز است گویا به همین جهت جناب احدیت آن مملکت را از شر اشرار ایمن داشته و حراست فرموده»! (صفحه 193)
این شیفتگی تا به حدی است که او حتی حضور اراذل و اوباش در لندن را نیز در آن مملکت آزاد عیب نمی‌داند: «از این جوانان چند نفری در این شهر ضرور است که خود را اجلاف و هرزه‌گرد مملکت دانند. به خلاف ولایات دیگر که در جمله هزار کس از ایشان یک نفر معقول دیده نشد، در این شهر وسیع و آزادی اکثر خلق ایشان خوش‌رفتار و شیرین گفتارند، اگرچند نفر اوباش داشته باشند، چندان عیب نیست». (صفحه 307)
سگان انگلیسی نیز به طور شگفتی در نظر او شایسته تمجیدند: «سگان این شهر بسیار صاحب وفا و هوش و صاحب دوست می‌باشند و گویا سگان زبان‌دان و ادا فهم و زیرکند». (صفحه 279)
او البته در «حیرت‌نامه» اوراق بسیاری را صرف توصیف برخی ظواهر صنعتی و شهرسازی و بانکداری در بریتانیا کرده است که در همه آنها جز شرح ظواهر و آب و رنگ و ابعاد و صد البته تمجید و شگفتی چیزی یافت نمی‌شود که نقل همه آنها در حوصله این نوشته نیست.
باید انصاف داد میرزا ابوالحسن ایلچی در «حیرت‌نامه سفرا» میراث خوبی برای ما به یادگار گذاشته و حقا نام خوبی نیز برای آن برگزیده است. از میان اوراق این سفرنامه به خوبی می‌توان نوع نگاه و بینش و گرایش کسانی را دریافت که دوره طولانی انحطاط و وابستگی ایران را رقم زدند و منافع ملت را به اندک چیزی پیشکش بیگانگان کردند. چنین نگاهی هنوز نیز در بین برخی اهالی سیاست با قدرت به حیات خود ادامه می‌دهد. کسانی که حذف آرمان‌ها را از امر حکومتداری پیگیری و به تلویح و تصریح ایدئولوژی‌زدایی از سیاست خارجی را ترویج می‌کنند. اینان اهالی «حیرت‌نامه» و فرزندان میرزا ابوالحسن‌ خان ایلچی‌اند!
 


Page Generated in 0/0180 sec