جمعه روز بدی بود. کارلوس کیروش طوری به خودش پشت پا زد که شکست مقابل عراق کام را برای همه تلخ کرد. البته این تلخکامی برای آنهایی که انتظار شکست تیمملی را از روزهای قبلتر میکشیدند شیرین بود. تیمملی در یک روز کاملا تراژیک مقابل عراقی باخت که 120 دقیقه جانش به لب رسید تا برتری عددی خود را ثابت کند. شکست در ضربات پنالتی جزو ناکامیهای دراماتیک طبقهبندی میشود ولی قبل از اینکه حذف شدن در این مرحله را خیلی شاعرانه کنیم باید به حقایق ماجرا و چگونگی این سیر نزولی نگاهی داشته باشیم. برای اینکه به معادله شکست در یک تورنمنت بزرگ آسیایی دست پیدا کنید کافی است تا مثل تکههای پازل چند مورد را کنار هم قرار دهید تا دیگر نیازی به فلسفهبافیهای فراوان نباشد. تیمملی این بار تنها مقابل عراق شکست نخورد بلکه به چند عامل اصلی نتیجه را واگذار کرد که طی چند مرحله باید به آن پرداخت، حقیقتی تلخ که شاید از همان روز شکست مقابل آرژانتین بیان کردیم و حتی در لابهلای همین بازیها زمانی که همه سرمست از پیروزیهای شیرین بودند اشاره کردیم که این تیم سرنوشت روشنی در جام ملتهای آسیا نخواهد داشت. پایان تلخ برای همه ایرانیهایی که قلبشان برای منفعت ملی میتپید سرانجام کار در جام ملتها بود ولی برای آنهایی که تیم را بدون پشتوانه رها کردند آغازی شد تا منافع شخصیشان را دوباره نمایان کنند البته حذف شدن از جام ملتها به هیچ عنوان از ارزشهای بازیکنان جنگنده تیمملی کم نمیکند چون آنها در همین بازی مردانه حتی با یک نفر کمتر تا آخرین لحظه برابر عراق جنگیدند.
1- پشت پای کیروش
کارلوس کیروش درست مثل شخصیت فیلم بیوولف برای از بین بردن اهریمنهای ناکامی فوتبال ایران در جامجهانی و جام ملتهای آسیا وارد فوتبال ما شد؛ قهرمانی که باورش داشتیم ولی با بزرگنماییهایش نقاط ضعف را نادیده گرفتیم. در همان فیلم نیز قهرمان داستان برای نجات مردم وارد شهری قدیمی میشود ولی سرانجام اشتباهات فردی او و اغوا شدنش سرنوشتی تلخ را برای او به ارمغان میآورد. کارلوس این بار نیز دقیقا از همین نقطه ضربه خورد. انتقادهای مکرر به داوری و واکنشهای دور از انتظار سبب شد این بحران ناخواسته به تیم نیز منتقل شود و عصبی بازی کردن تعدادی از مهرهها مثل پولادی (که حتی بخشیده شدنشان به دلیل تخلف سربازی دردی را دوا نکرد و باری نیز به دوش تیم افزود) خروجی رفتارهای عصبیمابانه کیروش بود. او با اعتراض به داور و در چند صحنه هجوم بردن به داور بازی در پایان نیمه نشان داد رفتارهایی که از فوتبال جزیره یاد گرفته در چنین تورنمنتهایی نهتنها جواب نمیدهد بلکه تیم را در آستانه عصبی شدن و از هم پاشیدن نظم تیمی سوق میدهد.
2-تیمی که حمایت نشد
از همان ابتدا وزارت ورزش ساز ناکوکی برای تیمملی نواخت. نتهای وزیر به ارکستر تیم و جنگ روانی بیجهت علیه تیمملی و حمایت نکردن تا لحظات آخر نشان از این داشت که وزارت ورزش دلش با این تیم نیست و شاید اگر
پا در میانی شخص اول ورزش کمی از مشکلات نداشتن بازی تدارکاتی را حل میکرد حالا کار به اینجا کشیده نمیشد. شاید برای وزیر مسابقات جهانی هندبال از تورنمنت جام ملتهای آسیا با اهمیتتر بود که خیلی راحت به دعوت قطریها پاسخ داد و هندبال را ارجحتر از فوتبال دانست. این برای چندمین بار است که میتوان در دل حذف شدن از این مرحله عدم همراهی وزارت ورزش با فوتبال را مشاهده کرد. البته سوال اینجاست که فوتبال ملی را چرا باید با مسائل شخصی و انتخابهای فردی تلاقی داد؟ آیا فوتبال ملی چیزی شبیه استقلال و پرسپولیس است که با لجبازی به حال خودش رها شوند؟ تبعات حذف شدن از جام ملتها در میان عموم موضوعی نیست که بتوان از نظر جامعهشناسی براحتی از کنارش عبور کرد اما متاسفانه گودرزی که بهرغم اینکه میگفت کاری به فدراسیون فوتبال ندارد ولی با دخالتهای شخصی در عزل و نصبهای این فدراسیون نقش داشت حالا چطور میشود که ناگاه در حساسترین برهه بازیها نسبت به این تیم بیتفاوت میشود؟ بدون شک جواب وزیر ورزش این است که ما کاری به فدراسیون فوتبال یا فدراسیونهای دیگر نداریم و آنها باید خودشان مشکلاتشان را مرتفع کنند! خب در این میان دخالتها را ببینیم یا این بیتفاوتیها را!
3-عدم مدیریت مربی تیمملی
وقتی بعد از شکست مقابل آرژانتین رئیس دولت پیام تشکر برای تیمملی صادر میکند چه انتظاری میتوان داشت؟ مربیای که تیمش مقابل آرژانتین شکست خورده و به گفته خیلیها شکست غرورآفرین چرا به این شکل مدیریت میشود؟ آیا او با خودش فکر نمیکند که روشهایی که برای بازی تیم در نظر گرفته بینقص بوده که اینگونه بعد از شکست از او تقدیر به عمل میآید؟ این ابتداییترین فاکتور سلسله عوامل حذف شدن تیمملی است. شاید اگر کیروش در مسیر درستی مدیریت میشد حالا بهتر پاسخگوی شکستهای تیمملی بود. ما به هیچوجه با رفتن کارلوس موافق نیستیم ولی همین عدم مدیریتها ضربه بزرگی به تیم وارد کرد. وقتی برای او بعد از شکست حاشیه امن درست میشود دیگر به فکر تغییر و تحول تاکتیکی و نوع بازی در تیم نیست چون بر این مساله دیگر همگان باور دارند که افکار عمومی یک فوتبال تهاجمی و تماشاگرپسند را میطلبد نه یک فوتبال دفاعی.