printlogo


کد خبر: 132508تاریخ: 1393/11/5 00:00
نگاهی به فیلم «پادشاه شن‌ها» ساخته نجدت اسماعیل انزور به بهانه درگذشت پادشاه سعودی
با رقص خون چه گورها که نکندند!

مرتضی اسماعیل‌دوست: فیلم پادشاه شن‌ها براساس تحقیقاتی صورت‌یافته از خاندان آل‌سعود بوده و به چگونگی پیدایش و قوام بنیانگذار سعودی پس از پایان‌بخشی به سلطنت آل‌رشید می‌پردازد، جایی که ردپایی مشخص از مکاران انگلیسی نیز به چشم می‌خورد تا قدرتی با یاری ثروت و جاه‌طلبی شکل یابد و به زنجیره‌ای از نوادگان پی در پی متصل شود. فیلم پادشاه شن‌ها یا  ملک الرمال به زندگی پادشاهانه نخستین موسس آن یعنی «عبدالعزیز بن عبدالرحمن بن آل‌سعود» می‌پردازد. نجدت انزور، کارگردان سوری‌تبار این فیلم ضمن اشاره‌ای گذرا به تاریخ پیدایش این سلسله قدرتمند عرب، به دنیایی از روابط اخلاقی و نیز پیدایش فرهنگ ناهنجار تروریسم می‌پردازد. فیلم پادشاه شن‌ها اگرچه به ساختار روایی مناسبی در پیرنگ فیلمنامه خود دست نمی‌یابد اما می‌تواند به عنوان اثری شناسنامه‌ای از رسوایی قدرت به رشد قساوت نظر افکند. فیلم در نمایش پدیدارشناسی از رذالت بشری توفیق کمی داشته و بیشتر معطوف به دیدارشناسی احوالی مشخص از حاکم وقت آل‌سعود در گذر از سال‌های پیدایی‌اش در سال 1921 تمرکز یافته است. آنچه می‌تواند مورد توجه بیشتر در این اثر ملودرام تاریخی قرار گیرد، حس جسورانه‌ای بوده که در نظرافکنی به تفکر مخاطب از طریق هویت‌یابی قدرت در بافت حیات خاندان سعودی داشته است. فیلم در سکانس‌هایی شکل یافته در صحرای عرب به اجرای مناسبی در کارگردانی می‌رسد و نورپردازی در ترکیبی از رنگ‌های تیره و گرم به مددبخشی زیبایی‌شناختی اثر کمک می‌کند، با این همه فیلم پادشاه شن‌ها در حد اثری متوسط فراتر نمی‌رود و گویی تنها انگاره ذهنی فیلمساز، نورافکنی به تاریخچه ناپیدایی از روابط خاندانی پرحرف و حدیث بوده است و از این باب، نجدت انزور، کارگردان مطرح عرب پا را فراتر نهاده و دوربین بی‌پروای خود را به حریم خصوصی دربار شاهانه نیز نزدیک کرده تا این جسارت بی‌حد و مرزش، به فرمان فتوای قتل توسط مفتی سعودی منجر شود.  هرچند سازندگان برای دوری جستن از جنجال‌های احتمالی، فیلم خود را به طور کامل در سکوت خبری ساختند اما پس از تولید نیز محافظه‌کاری سران کشورهایی بسیار، به عدم پخش اثر منجر شد و این بخشی از دسیسه‌های گسترده از سوی نقش‌آفرینان قدرتمندی است که به دنبال تاریک‌نمایی حقیقتی به تصویر درآمده هستند. در این فیلم، هنرپیشه معروف ایتالیایی فابیو تستی در نقش عبدالعزیز، سرکرده قبیله سعودی و هنرمند انگلیسی بیل فلووز در نقش جان فیلبی جاسوس انگلیس به هنرنمایی پرداخته‌اند و جالب اینکه هراس رخ داده در حواشی فیلم چنان بوده که حتی حضور کارگردان آن در جشنواره فیلم مقاومت نیز با سدی بزرگ برخورد کرد. این فیلم نمایانگر تمایزی است از اسلام حقیقی و نشانه‌هایی جعلی از اسلام که توسط تکفیری‌ها برای اذهان عمومی شکل یافته است. همانطور که ابن سعود نیز پس از پیروزی، آشکارا به تحریف دین، ندادن سهم وهابیون و پیروی از سیاست‌های استعمارگری چون انگلیس می‌پرداخت.  داستانی طولانی در این فیلم از لشکرکشی عبدالعزیز، سرکرده آل‌سعود به تصویر درمی‌آید که با کشتاری بی‌رحمانه و نقض رویای بشریت در جنگی خونین به دنبال مرزهایی از قدرتنمایی است تا این به‌اصطلاح شاهین صحرا(!) در اقدامی بی‌رحمانه همه کسانی را که در فتح سرزمین‌های نجد و حجاز سهم اصلی داشتند، به قتل رسانده و حتی امیران رقیب را که از خاندان عبدالعزیز بوده‌اند از قدرت در این منطقه به زیر آورده و با ساقط کردن حکومت هاشمی‌ها در حجاز، پادشاهی عربستان سعودی را بنیان نهد. در این بین عبدالعزیز سه بار با مامور رسمی دولت انگلستان، ویلیام شکسپیر در جهت استقلال نجد و احساء مذاکره می‌کند تا آن را از دست عثمانی‌ها درآورد، همان معاهده‌ای که متعهد شده بود تا در صورتی که قصد حمله به شهرهای‏ دیگر را دارد، قبل از آن با ملکه انگلستان مشورت کند و نیز از هرگونه اتحاد‏ ‏ با حکومتی‏ غیر از دولت انگلستان خودداری‏ کند و هیچگونه امتیازی از طرف خود به دولتی‏ بدون موافقت با حکومت بریتانیا ندهد و این سرآغاز آغوش بازی است که از شبه‌جزیره عربستان تا غرب پهن شده و به دستانی از مراوده و دوستی از دیروز تا هنوز مواجه شده است. فیلم پادشاه شن‌ها آشکارا به شمشیر و خونریزی سران آل‌سعود در جهت دستیابی به حیاتی نشسته در رگ‌های قدرت می‌پردازد و در این بین بازی‌ها نیز در رویه‌ای از ژستی تمسخرآمیز به کار می‌رود. این فیلم به دورانی نوین از زمامداری آل‌سعود اشاره داشته که این نوع روش قدرتیابی در نوع زندگی و برخورد با جهانی افسارگسیخته چون دوران بدویت نزدیکی می‌یابد، چنانچه در این فیلم با روابطی بی‌قید و بند از اخلاقیات از سوی عبدالعزیز مواجه می‌شویم که تصوری بر مبنای تصویر از پدیده قدرتیابی می‌دهد. پنداشت کارگردان در این اثر، رصد کردن سرچشمه‌ای خونبار از لذت‌بخشی قدرت بوده که این تبارشناسی به جریانی فراگیر از رهبرانی غارتگر قابل تسری است. در فیلم پادشاه شن‌ها، عبدالعزیز با نمایش شمشیری از کینه و سهم‌خواهی به دنبال نمایش اقتداری برآمده از زور و تزویر است. فیلم پادشاه شن‌ها اگرچه به لکنت در بیان روایت تاریخی خود می‌رسد اما می‌تواند سند تصویری مهمی در انزوای سینمایی باشد که در عصر روابطی محافظه‌کارانه از بابت هجمه قدرت بر حقیقت، به دورترین رجعتگاه اصالت هنری‌اش رسیده است و نجدت انزور با تابش نوری هرچند کم‌جان بر این احوال غریب، دیدگان مخاطب را به لمس واقعیتی شگرف اما پیدا سوق می‌دهد. فیلم پادشاه شن‌ها، روایتگر زمامگیری سلسله‌ای از قدرت‌های موازی طی دورانی قابل بحث بوده که اشاراتی بسیار بر آن می‌توان داشت، چرا که پرداخت به این دایره بسته از تصاحب و منفعت به رفتارشناسی موجودی به غایت فراخ چون آدمی از عصر جاهلیت و زمان رهایی از بند رهبانیت کمک می‌کند. روشن است که این مسیر دستیابی به قدرت با هیبت خونخواری فاصله‌ای بسیار با حکمت متعالی اسلام درباره نفسانیت آدمی در مواجهه با پدیده‌های دنیا دارد. آنجا که مولای عاشقان، حضرت علی(ع) می‌فرمایند: «به‌راستی که این نفس گوهر گرانبهایی است که هر کس آن را نگهداری کند، بلندش می‌سازد و هر که آن را به خواهش‌های خودی واگذارد او را بیفکند.» و اینچنین است که ساخت و نمایش فیلم‌هایی چون پادشاه شن‌ها می‌تواند در راستای حقیقت‌نمایی به موضوع حساس نفس‌شناسی در حیات طبیعی انسان یاری کند. همان میدان گذارنده‌ای که قدرت‌طلبان جاه‌طلب تاریخ را از فطرت اصیل قدسی به صورتی حیوانی تنزل داده است. فیلم پادشاه شن‌ها اگرچه دارای حفره‌هایی در شخصیت‌شناسی کاراکترهای خود است اما با اجرایی مطلوب در کارگردانی و با نظرگاهی از کشف حقیقت به دامنه‌ای مهم از سلسله تاریخ می‌تواند مورد توجهی بیشتر قرار گیرد.


Page Generated in 0/0056 sec