printlogo


کد خبر: 132702تاریخ: 1393/11/8 00:00
درباره فیلم «شرفناز» از آثار برگزیده در بخش سودای سیمرغ جشنواره فجر
شرف جشنواره فجر
بازنمایی ریشه‌های تروریسم در شرق کشور

مرتضی اسماعیل‌دوست: فیلم «شرفناز» اثری است خوش‌ساخت که در قالب نماهایی مستتر از  نگاهی زیبایی‌شناسانه و قاب‌هایی هویدا از نگره‌ای شاعرانه به تصویر درآمده است. روایتی تلخ از دلدادگی‌هایی مادرانه و سرسپردگی‌هایی کودکانه در جهانی که قتل و غارت، دریچه‌ای تیره و تار در برابرش می‌سازد. جایی که اندیشه‌هایی بی‌هویت از اصالت انسانیت، چنگال مرگ را پیش چشم انتخاب می‌نهد. فیلم شرفناز، داستانی است از مواجهه خانواده‌ای که در برابر مسیری ناخواسته از سرنوشتی شوم قرار می‌گیرد. مردی تهیدست و ساده که مرگ فرزندش- احمد- بهانه‌ای می‌شود تا در گذر زمانی 8 ماهه به یک بدمن تمام‌عیار تبدیل شده و از شخصی آسیب‌پذیر به هیولایی آدمکش بدل شود. نویسنده البته این چرخش عمیق را نمایان نکرده و به اشارتی از گذر زمان بسنده می‌کند تا در پرده دوم از روایت با جغرافیای مردی انتقامجو از تقدیری سیاه مواجه شویم که از سکوتی رنج‌آور در پرده اول تبدیل به جسمانیتی بی‌هویدا شده است. فیلم شرفناز دارای چندگانگی زبان در نزد کاراکترهای مختلف است که به نوعی بازگوکننده زبان اردو است که تلفیقی از گویش‌های فارسی، عربی و ترکی است و بخشی از این چندزبانی به دلیل همجواری با محیط داستانی است که در شرفناز روایت می‌شود. مرزی میان 3 کشور پاکستان، افغانستان و ایران که مهاجرانی بسیار از مناطق مختلف در خود دارد. کارگردان در این فیلم به دنبال این است که در سکانس‌هایی کوتاه به نشانه‌های رشد تروریسم در منطقه و نیز نفوذ وهابی‌های سلفی در نواحی مرزی پاکستان بپردازد از این رو فیلم می‌تواند به ترسیم تابلویی استراتژیک و نگاهی هشداردهنده در خلق جهانی جدید از باورهایی مسموم کمک کند. اگرچه پس از استقلال پاکستان، مذهب شکل‌یافته در این کشور بر پایه شریعت و دین بوده است اما سیاست‌های رخ داده از سوی سردمداران و روابط قبیله‌ای ایالت‌های پاکستان با طالبان در کشور افغانستان موجب شد یک القاعده جدید در جنوب آسیا شکل گرفته و این بنیادگرایی سلفی موجب حوادثی غیرانسانی در مناطق یادشده شود که وجود داعش نمونه‌ای قابل بیان از آن است. از این رو حسن نجفی در پنجمین ساخته بلند سینمایی‌اش به ثبت روایت در بُعدی بین‌المللی دست می‌زند. آنجا که پدر در حالتی دگرگون شده درصدد تربیتی سلفی‌مابانه از الیاس، فرزند کوچک خود است و در این رویکرد بی‌خردانه با برخورد مادری دلسوز چون راحله مواجه می‌شود. سلفى‌ها سال‌هاست با روشی خونخوارانه و با نگاهی دروغین از وجود دین سوءاستفاده می‌کنند و خود را پیرو مکتب اهل حدیث مى‌دانند. پدیداری این شاخه تکفیری از عصر عباسیان و پس از اختلاف با معتزله و اهل کلام و شیعیان بوده است. سلفیه در طول تاریخ همواره فرقه‌ای حاشیه‌ای در کنار مذاهب اصلی چهارگانه مردمان اهل سنت بوده‌اند. در این میان فیلم شرفناز از محدود آثار واکاوانه عقیدتی است که با زبانی شاعرانه حکایت و به جای سیاهنمایی با قاب‌هایی خوشرنگ و تصاویری بسیار هویتمند ارائه می‌شود، به نحوی که وجود نمادهایی همچون کبوتر، گل نشسته در صخره‌ای سنگی و مواردی دیگر به‌عنوان نشانه‌هایی هویدا در جهت تفسیر جهان درونی و وقایع بیرونی فیلم عمل می‌کند.  دوربین خلاقانه بایرام فضلی، فیلمبردار بااستعداد کشور با مدد گرفتن از امکانات جدید تکنولوژی، حکایتی خوشرنگ را می‌آفریند. همچنین ترکیب‌بندی لباس‌ها در رنگ‌هایی همچون زرد، نارنجی و آبی، حسی ناب از تماشا را به جای می‌گذارد. عناصر صوتی نیز در این غایت بی‌حد و مرز از تماشا به کمک تصاویر آمده و موسیقی حسین علیزاده با تمی برگرفته از آوای مردمان بلوچ و ریتمی تکرارشونده با بار کششی متنوع به دلدادگی‌ها شور بخشیده و به حوادث تشخص می‌دهد که در این زمینه، ساز قدیمی قیچک نقشی اساسی را بازی می‌کند. فیلم شرفناز با روایتی فرم‌گرایانه به محدوده‌ای حساس از جهانی دهشتناک ورود می‌یابد که کودکان بازیچه‌هایی معصوم در دست غارتگران بوده که در جهت عملیاتی انتحاری تعلیم می‌یابند و در این میان عده‌ای بسیار از آوارگان با کوچی ناخواسته به آن سوی مرزها رهسپار می‌شوند. جسارتی خاص از فیلمساز ایرانی در جهت ورود به موضوعی شکل‌یافته در منطقه که ابعادی وسیع به خود دارد و از این رو فیلم می‌تواند به‌عنوان اثری واقع‌گرایانه به اکران‌های فراداخلی
 نیز فکر کند. لوکیشن ارزنده فیلم در محصوریتی از کویری بی‌آب و علف در سکانس‌های پایانی، روایتی همقرینه با اثر می‌سازد، به نحوی که تَرَک‌های نشسته در بیابان به قلب شکسته مادری چون راحله نزدیکی یافته و قاب‌هایی زیبا با دوربین RED و با دستان خلاقانه فضلی فیلمبردار، هویتی همسو با روایت می‌سازد. اگرچه نقش راحله به‌عنوان شرفناز داستان، بیش از آنکه به‌عنوان شخصیتی تشدیدشونده در پیشبرد فیلمنامه محسوب شود، در همان حس ابتدایی مادرانه باقی می‌ماند اما پدر با حضور خوب ضرغام استادی‌اصل در ارائه نیرویی آنتاگونیست به‌خوبی عمل می‌کند، اگرچه نویسنده به این تغییر اساسی در نگره شخصیت توجهی بی‌رنگ داشته و با اشاره‌ای گذرا از آن عبور کرده است. فیلم سرشار از روحی نمادگرایانه در جهت خلق فضایی گسیخته از آدم‌هایی عصیان‌زده است که البته به نتیجه‌ای شعارگونه گرفتار نمی‌شود، چرا که کلام فیلمساز به جای دیالوگ به دامن تصاویری متنوع نشسته که همچون فیلم زندگی پای به فرم خوشرنگی از قاب‌هایی طلایی درآمده است. فیلم شرفناز در ضمن ارائه فضایی فرم‌گرایانه سراغ نمایش جریانی رشدیافته از تکفیری‌های سلفی می‌رود. جایی که ریشه‌های مهر مادرانه در بی‌آفتابی محض کویری خشک از نگره جنایتکاران خشک می‌شود و جهانی سرد و سخت را پیش چشم دیدگانی عاشق چون راحله می‌نهد. در این میان مادر همچنان در مسیری دور از حیات در پی حفظ کودکی چون الیاس است تا با دستانی بیرحم و اندیشه‌ای تهی مغزانه از سوی مردان سلفی، روحی ناخالص نیابد. فیلم شرفناز با وجود بن‌مایه‌ای که از تنگدستی و رنج دارد، حسی روح‌بخش و نوایی امیدوارانه را دنبال می‌کند و فیلمساز در این رویای به تاراج رفته همچنان به دنبال شرفنازی است که زبانی غیر از فطرت عاشقانه نمی‌شناسد.


Page Generated in 0/0058 sec