سیدهآزاده امامی: گلایه کردند که «چرا برای آنطرفیها کف میزنید، خدایتان «عقل» دهاد»!
کسی که کف نزده بود، همهاش شکوه و هشدار به شما بود. این هم از الطاف ارغوانی آقای رئیسجمهور است که چپ و راست حواله جماعت منتقد میشود، و حالا دیگر انگشت کم میآورم، برای شمارش الطاف بیکران دولت اعتدال!!! در حق منتقدان:
1- «کمسواد» / 2- «بیقانون» / 3- «بیدین» 4- «حسود»/ 5- «افراطی»/ 6- «کاسب تحریم» / 7- «بیشناسنامه» / 8- «جیببر»
9- «دنیاندیده» / 10- «مستضعف فکری»
11- «بیکارند، متوهمند، دین را نمیشناسند»
12- «خطای دید دارند» / 13- «بزدل» که تازه باید «به جهنم» برود / 14- «منتقدان فاسد»
15- «عقبمانده» / 16- «مخلوقات ترسو و لرزان» 17- «تازه به دوران رسیدهها» / 18- الطاف اخیرشان را هم اضافه بفرمایید...
پیشترها گفته بودم بر سیر الطاف! رئیسجمهور «نقطه پایان» نمیگذارم، که یقین دارم این رشته سرِ دراز دارد! پس «...» میگذارم تا بدانند پرونده الطاف! ایشان را هنوز نبستهایم...!
خدا میداند همین رئیس فعلی و رفقایشان چه داد و وا اسفاها برای «اخلاق» سر میدادند! اصلاً آمدند که «اخلاق را به ادبیات دولتمردان بازگردانند»!
حالا خوب است رئیسجمهور محترم فرمودند قصد دارند «منشور حقوق شهروندی» تدوین کنند، اگر اعتقادی به «حقوق شهروندی» نداشتند چه میشد؟!
بگذریم...
مگر نه اینکه دیپلماسی میدان جنگ است، آنهم چونان جنگی که در آن نه با دشنه و شمشیر، با پنبه سر میبُرند، پس باید کف زد برای سربازی که در این مصاف بیشترین آورده را داشته برای سپاه خود!
اگر میگویند- و راست میگویند- که آنچه را به سبب این «توافق» به کف آوردند، نه به «تحریم»، که به «تهدید» و «تحدید» هم به کف نمیآمد، پس الحق که باید برای وزیرشان کف بزنند!
اگر میگویند- و راست میگویند- که «این توافق نه تنها پیشرفت برنامه هستهای ایران را برای اولین بار طی دهه گذشته متوقف کرد بلکه آن را به عقب برگرداند.»، پس الحق که باید برای وزیرشان کف بزنند.
اگر میگویند - و راست میگویند- که «ایران به خاطر این توافق بزودی مجبور خواهد بود تمام ذخایر اورانیوم 20 درصدی خود را کاهش داده و به صفر برساند، صفر. لازم نیست در ریاضی درس خوانده باشید تا بدانید اسرائیل با اورانیوم صفر امنتر است و این چیزی است که ما به آن دست یافتهایم»، پس الحق که آنها باید برای وزیرشان کف بزنند!
حالا من میخواهم برای شما کف بزنم، شما بفرمایید برای چه، اگر نزدیم، آنوقت با ادبیاتتان بنوازید ما را...
برای «سفیر»ی که «دیپورت» شد و بیسر و صدا «عقب نشستید» کف بزنیم، یا برای «تحریمها»یی که «لغو نکردهاید»، یا برای «تکریمها»یی که «نیاوردهاید»، یا برای آن «گزینهها»ی پوسیده هنوز مانده «روی میز»، یا برای «زیادهروی» اخیر- که خوب میدانیم و شما خوبتر، مفهومش را- یا برای این «سکوت» سرد در قبال جسارت به ساحت رسالت، برای اصرارتان به «حساسیتزدایی» از آرمانهای انقلاب، یا برای «لبخندها»یی که پاسخش تحقیر بود روی تحقیر، یا برای این زبانها که به تدبیر! شما دراز شدهاند و پنداشتهاند دوباره میتوان به سلک سخن با «سلسله قاجار» برای نظام اسلامی هم خرده فرمایش داشت؟ یا برای...
خداوکیلی برای چه باید کف بزنیم؟ شما «یک چشمه» نشانمان بدهید، ما دریا دریا برایتان کف میزنیم. اینجاست که طنین دوباره نالههای مولا میپیچد که «شگفتا که پیوستگی آنان در «باطل» خویش و گسستگی شما در «حق» خویش دل را میمیراند و اندوه را زنده میگرداند».
نکند باورتان شده است «آنچه مرقوم داشتهاید» بهراستی همانیست که «رقم زدهاید»!