ناصر قندیل*: دیگر آنچه مدعیان رسانههای عرب میگویند، مهم نیست؛ رسانههای چپگرایی که نفت کشورهای عربی توانسته است آنان را به طبلهای توخالی بدل سازد که فقط حرف پادشاه عرب را تکرار میکنند، دیگر مهم نیست. جریان الحوثی، انقلابی را رقم زد که بسیاری از فرهیختگان، نویسندگان و اندیشمندان رویای تحقق آن را از سده پیش در سر میپرورانند. حزبالله لبنان نیز مقاومتی را رقم زد که رویای دست نیافتنی بود و چیزی فراتر از رویا را محقق کرد. گویا مقاومت چیزی را به دست آورد که فراتر از نهضت ویتکونگ بود و توانایی بازدارندگی را ایجاد کرد که ارتشهای عرب موفق نشدند آن را به وجود آورند. حوثیها نیز انقلابی بهپا کردند که به تغییر نظام، تعلیق احکام قانون اساسی، انحلال پارلمان و بنا نهادن شورای ملی انتقالی منجر شد. این شورا، یک شورای ریاستی را انتخاب خواهد کرد و دولتی از آن سر بر خواهد آورد که به مدت 2 سال سکان هدایت کشور را در دست خواهد گرفت. این دولت مطابق مشخصههایی خواهد بود که انقلابیون از آن به عنوان معیار انقلابی یاد میکنند که تاکنون هیچ بهار عربی شاهد آن نبود به گونهای که در این انقلاب مکانیزم نظام گذشته باقی ماند و مکانیزمهای تازهای از آن سربرآورد. به هر حال، اهمیتی ندارد که چه کسی به الحوثیها حمله میکند، همان طور که مهم نیست چه کسی به حزبالله هجوم میبرد. اینها، 2 دستاورد مهم نسل ما است. حزبالله نسخه کاملی را به ما ارائه کرد مبنی بر اینکه چگونه میتوان اسرائیل را شکست داد، اراضی را از دست اشغالگری آزاد کرد و میتوان توانایی پاسخ به تجاوز را به دست آورد. همچنین به ما آموختند که چگونه میتوان موازنه ترس به وجود آورد و چگونه میتوان به یک قدرت کامل بازدارنده بدل شد. این دو به ما آموختند که چگونه همه این مسائل با کمتر از نیمی از یک درصد از مردم عرب رخ میدهد. الحوثیها نیز به ما میآموزند که چگونه یک قدرت عقیدتی و مذهبی میتواند رهبری یک انقلاب را به دست گیرد. این بعد مذهبی و عقیدتی مانع از آن نمیشود که این انقلاب بتواند به عنوان یک قدرت ملی و مردمسالار رفتار کند؛ قدرتی که همه اقشار مردمی متوسط و نخبههای لیبرال و ملی را به پا میدارد و در ائتلاف خود، فراتر از طائفه و مذهب ظاهر میشود. این قدرت ملی به خوبی میداند که چگونه انتفاضه مسلحانه را با فعالیت سیاسی آرام و چند مرحلهای گرد هم آورد. قدرت ملی الحوثیها میداند که چگونه محاسبه و مذاکرات را مدیریت کند، چارچوب قدرت جدید را تشکیل و آن را برای همه گسترش دهد. میداند که چگونه شرایطی را فراهم آورد که مشارکت برای همه نیز امکانپذیر باشد، امنیت را به دست گیرد و ارتش را مدیریت کند با القاعده بجنگد. تحولات یمن، شایسته قدردانی است. یک قطره خون در انقلاب مسالمتآمیزی ریخته نشد که مسیر آینده این کشور را رقم زد. کسانی که به استودیوها آورده میشوند از کودتاگرایی به عنوان یک اتهام یاد میکنند. برخی نیز درباره دموکراسی فلسفهبافی میکنند؛ گویا روزنامهها و تریبونهایی که میزبان آنها بودند و اینان نیز حکمت و درایت تأمینکنندگان مالی این شبکهها را ستایش میکردند، سرشار از دموکراسی بود. برخی از آنان نیز با آوایی بلند از پادشاه عربستان میخواستند که به عنوان نگهبان دموکراسی، اقدامی انجام دهد. اگر اینها میدانستند که پادشاه نیز یارای انجام چنین کارهایی را ندارد، از مدتها پیش زبان در کام میگرفتند و مانند کسانی سکوتی پیشه میکردند که نمیدانستند اسرائیل قدرتی ندارد؛ اسرائیلی که از آن میخواهند که مقاومت را بترساند. آنچه امروز مهم است این است که به رهبران الحوثی تبریک و تهنیت بگوییم و نخست به امنیت و دیگر به تسامح و سعه صدر و سوم به توطئههای جداییطلبانه قبایلی و جغرافیایی توجه داشته باشیم و ساختار منعطفی را به وجود آوریم که همگان را در بر گیرد البته مهمترین نکته، استقبال همیشگی از فرصتهای حل و فصل و آشتی است. همچنین در پایان صندوقهای رأی و مطالبات مردم قضاوت خواهد کرد.
*تحلیلگر برجسته مسائل راهبردی دنیای عرب