ملانی فیلیپس: جنجال بر سر سخنرانی بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل در کنگره آمریکا در ماه آینده، بسیار جالب است. این هیاهو بعد از آن به وجود آمد که نتانیاهو توسط جان بینر، رئیس مجلس نمایندگان به آمریکا دعوت شد. دموکراتها با عصبانیت نخستوزیر اسرائیل را متهم کردند که به یک مانور تبلیغاتی ـ انتخاباتی نسنجیده دست زده است. در خود اسرائیل نیز وی بشدت به باد انتقاد گرفته شد که چرا روابط حساس میان اسرائیل و دولت اوباما را در معرض خطر قرار داده است.
واقعا این افراد در کدام سیاره زندگی میکنند؟ مساله فوریتر و خطرناکتر، رفتار نتانیاهو نیست، مساله اصلی این است که ایران را چطور متوقف کنیم.
این شگفتانگیز است که ادعا کنیم نتانیاهو روابط با دولت اوباما را به خطر انداخته است. توفان به وجود آمده در روابط میان واشنگتن و تلآویو صرفا توسط کاخ سفید به پا شد، یعنی زمانی که اوباما روابط خبیثانهای را در قبال اسرائیل یعنی ارزشمندترین سنگر مدافع منافع غرب در خاورمیانه در پیش گرفت. او قدرت ایران و دیگر دشمنان آمریکا و جهان آزاد را افزایش داد.
این چیزی است که هر کسی باید درباره آن صحبت کند.
«جفری گلدبرگ»، در مقالهای در نشریه آتلانتیک ادعا میکند نتانیاهو تصمیم دارد با پذیرفتن دعوت برای سخنرانی در کنگره، بازمانده روابط با اوباما را نیز تخریب کند. گلدبرگ میگوید این دعوت، دستپخت بینر، رئیس مجلس نمایندگان و ران دِرمِر، سفیر اسرائیل در آمریکاست.
آیا این حقیقت دارد که درمر و نتانیاهو این اقدام نابخردانه و ابلهانه را انجام دادهاند؟ یا اینکه احتمالا آن را به عنوان یک اقدام استراتژیک ناشی از این سرخوردگی اتخاذ کردند که اوباما قصد دارد به ایران اجازه دهد بمب اتم بسازد و زمان هم برای متوقف کردن اوباما وجود ندارد؟ اوباما در سخنرانی سالانه خود، ادعا کرد پیشرفتها در برنامه هستهای ایران را متوقف کرده است. این برخلاف حقیقت است. واشنگتن ممکن است روند برنامه هستهای ایران را کند کرده باشد ولی قطعا آن را متوقف نکرده است.
از توافقنامه موقت هستهای که با ایران منعقد شد، کاملا هویدا بود که مذاکرهکنندگان به رهبری آمریکا از خط قرمز پیشین خود عبور کردهاند. آنها متعهد شده بودند هرگز به ایران اجازه ندهند غنیسازی اورانیوم انجام دهد. آنها توافقنامهای امضا کردند که ایران میتواند این کار را دقیقا انجام دهد و به کشوری در آستانه هستهای شدن با توانایی ساخت بمب اتم تبدیل شود.
علاوه بر این به لطف اوباما، ایران تنها کشور در خاورمیانه است که به دلیل ناآرامیها در منطقه روز به روز بر قدرتش افزوده میشود. کودتا در یمن توسط گروه حوثی مورد حمایت ایران انجام شد و شیعیان در یمن به قدرت رسیدند. در عراق، جایی که ایران با گروه دولت اسلامی[داعش] درگیر است، شبهنظامیان شیعی که در گذشته مسؤول کشتن نیروهای آمریکایی بودند، تحت فرماندهی ژنرال قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس ایران به ارتش عراق دستور میدهند.
عراق به تدریج به یکی از دولتهای دستنشانده ایران تبدیل میشود. حمله نیروهای حزبالله از جولان که منجر به کشته شدن 2 سرباز اسرائیلی و مجروح شدن تعداد دیگری شد، بعد از حمله هوایی اسرائیل به کاروان حزبالله انجام شد که 6 عضو این سازمان و یک ژنرال ایرانی را کشت. سابقه افرادی که در این حمله کشته شدند حاکی از این بود که ارتش نیابتی ایران به دنبال باز کردن جبهه جدیدی علیه اسرائیل در مرز سوریه بود.
با توجه به این گسترش قدرت ایرانیها باید آژیر خطر با صدای بلندتری در واشنگتن به صدا درآید. همه چیز کاملا آشکار است اما نادیده گرفته میشود. برای دولت اوباما در حال حاضر، هیچ چیز مهمتر از دستیابی به توافق با ایران نیست.
واقعیت این است که به نظر میرسد ایران با مبارزه با داعش در عراق، کنترل همه چیز را به دست گرفته است. دولت آمریکا حتی مطرح کرده است که واشنگتن باید در کنار حوثیهای مورد حمایت ایران در یمن بایستد، چرا که درباره مقابله با داعش، ایران و غرب در یک طرف قرار دارند.
این یک دیوانگی محض است. در خاورمیانه، دشمنِ دشمن من هم ممکن است یک دشمن خطرناک باشد. ایران تعداد زیادی از نیروهای آمریکایی را در عراق و جاهای دیگر کشته است و مسؤول حملاتی علیه منافع آمریکا و غرب طی چندین سال است.
این رژیم مرگبارترین تهدید علیه غرب را در جهان پایهگذاری کرده است. در عراق، ایران برای شکست آمریکا با داعش میجنگد و اکنون اوباما با ایران به مانند یک همپیمان برخورد میکند.
اظهارات سناتور رابرت منندز، نماینده دموکرات برجسته در کمیته روابط خارجی سنا که به همراه مارک کرک سناتور جمهوریخواه، به دنبال تشدید تحریمها علیه ایران است، هیچکس را شگفتزده نکرد. او در جلسه استماع سنا گفت: آنچه من از دولت اوباما و نقلقولها میشنوم، مثل این است که این حرفها مستقیما از تهران آمدهاند.
«مایکل دوران»، مدیر ارشد سابق شورای امنیت ملی آمریکا در تحلیلی در مجله موزائیک به درستی تحلیل کرده بود اوباما از همان ابتدا در تلاش بود استراتژی مخفیانهای برای تملق به ایران در پیش گیرد. اوباما، رئیسجمهور آمریکا معتقد است ایران در آینده از این سردی خارج میشود و این توازن قوای جدید به دست آمده از این معامله بزرگ میتواند به حفظ صلح در منطقه کمک کند. این در حالی است که در حقیقت این اقدام آمریکا، اسرائیل را بیش از پیش ناآرام و بیثبات میکند. آیا اوباما تا این اندازه میتواند کور باشد؟ بله! چون دیدگاههای لیبرالی بر او حاکم است. لیبرالها معتقدند سراسر جهان با دلیل اداره میشود، زیرا آنها فکر میکنند کلیت جهان دقیقا آن چیزی است که آنها دوست دارند.
البته مشخص است که جهان اینگونه نیست. رژیم ایران توسط 12 امامیها اداره میشود که معتقدند منجی یا امام دوازدهم شیعیان به زمین باز خواهد گشت. لیبرالها نمیتوانند با حقیقتها درباره ایران مواجه شوند، زیرا آنها متوجه میشوند با متعصبانی روبهرو هستند که نمیتوانند با آنها بر سر میز مذاکره بنشینند ولی این به معنای یک درگیری نظامی خواهد بود؛ با توجه به این وضعیت است که غرب باید معقولتر رفتار کند و مانع دستیابی ایران به بمب اتم شود.
هیچ چیز نمیتواند مانع رسیدن اوباما به توافقی بزرگ با ایران شود ولی متاسفانه اسرائیل در این مسیر است؛ اسرائیلی که بشدت آسیبدیده است ولی نمیخواهد بار دیگر قربانی دومین نسلکشی یهود شود، آن هم در حالی که ایران هرگز از تهدیدات خود علیه اسرائیل دست نخواهد کشید.
اوباما بر این اعتقاد است که اگر بخواهد نظم نوین جهانی را پیاده کند، باید اسرائیل را مهار کند.
به این ترتیب از نظر اوباما، اسرائیل دشمن آمریکاست و نه ایران. این مساله را میتوان در اظهارات اوباما دریافت که گفت اعضای کنگره خیلی مراقب هستند ببینند اسرائیل درباره مسائل امنیتی خود چه میگوید. مثل اینکه او میگوید چون ایران دشمنِ دشمن من یعنی اسرائیل است، برای من اهمیت دارد. در واقع اوباما با ایران دوستی میکند، چون این کشور دشمن اسرائیل است. آنچه ما شاهد آن هستیم تنها دشمنی با اسرائیل نیست، بلکه اوباما با این اقدامات به تدریج نفوذ آمریکا در جهان آزاد را زیر سوال میبرد. ما شاهد نابودی نفوذ و نقش آمریکا در جهان هستیم و باید با تمام قوا از این وضعیت جلوگیری کنیم.
با توجه به این وضعیت تنها کنگره است که میتواند اوباما را متوقف کند و به همین دلیل نتانیاهو برای سخنرانی به آمریکا خواهد رفت.
جروزالم پست