printlogo


کد خبر: 133682تاریخ: 1393/11/26 00:00
مروری بر بحران ریزگردها
مدیریت بحران از سعدآباد!

منصور ستوده: در شرایطی که روحیه مردم استان‌های غرب و جنوب کشور به علت بروز بحران ریزگردها بیش از زندگی آنها صدمه دیده است، دولت پس از انتشار یک پیام توئیتری در صفحه رئیس‌جمهور با مضمون همنفسی با «مردم خوزستان» و بازنشر آن در سایر اکانت‌های منتسب به حسن روحانی، تازه از روز گذشته در خبرگزاری خود به انتشار راهکارهای حل بحران در «خوزستان» پرداخت! در حقیقت به‌رغم گذشت یک هفته از بروز حادثه پیش‌بینی نشده «توفان ریزگردها» به واسطه عدم تشکیل یک کمیته بحران ملی هنوز دولتی‌ها از عمق ماجرا مطلع نیستند و مرحله شناسایی بحران را نیز پشت سر نگذاشته‌اند! بحرانی که از استان خوزستان شروع شده بود، به علت ناکارآمدی و بی‌کفایتی مدیران تهران‌نشین، در استان ایلام و بوشهر منجر به بروز فجایعی بدتر از اهواز نیز شد اما هنوز اخبار آن به علت نگاه مجازی تیم دولت به بحران‌های ملی، در پایتخت به صورت گسترده منتشر نشده است!
نماینده مردم آبدانان استان ایلام با خبردهی از اوج‌گیری بحران ریزگردها در استان بوشهر در چند روز اخیر نسبت به نام نبردن از مردم استان ایلام در بحبوحه قطع آب و برق و گاز جمعیت 70 هزار نفری شهرهای این استان که در خانه‌های خود زندانی شده بودند، اعتراض کرد: «متاسفانه توجه دولت تنها بر خوزستان متمرکز بود و در ایلام ستاد بحران کشور و استان نه‌تنها غافلگیر شد بلکه هیچ واکنش منطقی هم از خود نشان نداد و بر اثر بی‌دست و پایی آنها مردم 3 روز گرسنگی کشیدند.» اینها گفته‌های علی‌محمد احمدی است که تاکید می‌کند: «72 ساعت برق قطع شد و تا زمانی که به دفتر رئیس‌جمهوری زنگ نزدم، اقدامی برای بازگشت وضع عادی به این شهرها صورت نگرفت. به دلیل نبود برق، شبکه گاز و آب و مخابرات نیز قطع و اوضاع بسیار باورنکردنی شد. حتی نانوایی‌ها، مخابرات، پمپ بنزین‌ها، بانک‌ها، مراکز تصویر‌برداری و آزمایشگاه‌ها، بیمارستان‌ها و به‌طور کل همه‌چیز تعطیل شد!»
احمدی با اعتراض جدی نسبت به عدم تشکیل بموقع ستاد مدیریت بحران ملی متذکر شده که این اتفاق در بلادیده‌ترین شهرها نیز رخ نمی‌دهد! ستاد مدیریت بحران برای مدیریت چنین وضعیتی تدارک دیده شده است اما عکس‌العمل به این حادثه بسیار کند بود و مراکز نظارتی و مدیریت بحران غافلگیر شدند!
بحران با فاصله چند روزه از خوزستان به ایلام و بوشهر رسید با این حال بنا بر اخبار منتشر‌شده در معدود رسانه‌های استانی، هیچ تمهیدی برای مقابله با آن از سوی مسؤولان در نظر گرفته نشده بود به نحوی که مردم خونگرم بوشهر به صورت خودجوش مدیریت اسکان و پوشش‌دهی به مسافران گناوه و برخی شهرستان‌ها را عهده‌دار شدند! در ایلام و بوشهر حتی همان ماسک‌های بدون فیلتر و غیر موثر یک لایه نیز بین مردم توزیع نشده و بنا به گفته‌های نمایندگان بومی مجلس، مردم به علت عدم سرویس‌دهی مراکز خدماتی با مشکلاتی همچون بی‌آبی و گرسنگی و عدم دسترسی به خدمات بیمارستانی نیز مواجه شده‌اند. شاید بدترین بخش از مدیریت دولت در مواجهه با این حادثه پردامنه را بتوان در ضعف اطلاعاتی جست‌وجو کرد. با توجه به ابتکار مدیریت از راه دور سازمان محیط زیست و بی‌اعتنایی به اصول علمی «مدیریت در کانون بحران» ظاهرا منابع اخبار دولتی‌ها از استان‌های فاجعه‌زده، پیام‌های منتشر شده در اینستاگرام و توئیتر و فیسبوک بوده است و به همین جهت استان‌هایی که مردم آن دلبستگی کمتری به مولفه‌های زندگی مجازی دارند، از پوشش خدمات دولتی به شکل فاجعه‌باری جا مانده‌اند!
این بار فانتزی مدیریت رسانه برآمده از فکر مشاوران دولت که سال‌هاست از تهران خارج نشده‌اند و سفرهای استانی را با توجه به پیشرفت علم ارتباطات، مسخره می‌کردند، به محبوبیت شخص رئیس‌جمهور، صدمه‌ای عمیق وارد کرده است. هر چند حتی خوزستانی‌ها نیز «پیام همنفسی» توئیتری روحانی از تهران را نپسندیدند و اگر رئیس‌جمهور خود مدیریت اکانتش را برعهده داشت، با مروری کوتاه بر نظرات مردمی متوجه مشاوره‌های غلط ارائه شده می‌شد!

ما از مشاورانی صحبت می‌کنیم که به نام خیابان‌های ماساچوست و لندن مسلط هستند اما شهرستان‌های استان تهران را هم بدون اتصال به گوگل‌مپ نمی‌توانند از حفظ بگویند! منابع اطلاعاتی‌شان رسانه‌های بیگانه است و برای تخریب ارتباط ماندگار چهره به چهره مسؤولان، به رسانه‌های زنجیره‌ای کد می‌دهند که اصلا اینها به چه درد می‌خورد و چه کسی گفته مدیران باید پرکار باشند؟!
نام این شکل از مدیریت بومی حتی «تهرانیزه» هم نیست، چرا که اقلیت مذکور پس از انتشار تصاویر شهردار تهران که با کت و شلوار کثیف و گلی در کنار کارگران مترو پس از وقوع سیل حاضر شده بود، حرکت وی را پوپولیستی و برای کسب محبوبیت لقب داده بودند اما اکنون محبوبیت دولتمردان برآمده از جناح خودشان به علت بی‌توجهی به اصول مدیریت بحران و تماس با مردمی که روحیه‌شان بیش از هر مولفه حیاتی دیگری صدمه دیده، تضعیف شده است.  تماس چهره به چهره و حاضر شدن در کانون بحرانی که بنا بر نظر همه کارشناسان داخلی و خارجی امکان رفع و رجوع آن در کوتاه‌مدت وجود ندارد، قطعا پوپولیسم نیست! مردم خوزستان و ایلام و بوشهر منتظر توافق در سیاست خارجی نبودند که در اوج بحران ملی سخنرانی رئیس‌جمهورشان را در حوزه تقابل با حامیان استقلال ملی از تلویزیون تماشا کنند و قند در دلشان آب شود! مردم، مدیر باعرضه و کاری می‌خواهند که فرق ماسک فیلتردار و ماسک نازل غیرموثر را عملا در میدان بحران تشخیص دهد! خوزستانی‌هایی که راهپیمایی 22 بهمن‌شان در اوج نارضایتی از دولتمردان ترک نشد، عزل معصومه ابتکار را با انگیزه‌های سیاسی مطرح نکردند بلکه تنبیه وی را مقدمه‌ای برای برچیدن سیاست مدیریت پرادعای «اصلاحاتی» دانستند که از همرنگ شدن با ملت حتی با اهداف پوپولیستی نیز خودداری می‌کنند و مولفه‌های مدیریت جهادی را آشکارا به تمسخر می‌گیرند!
اصولگرایان اگر به شیوه غربی‌ها سیاستمداری می‌کردند، می‌توانستند بحران ریزگرد را به شیوه سیاست «اصلاحاتی» به دستاویزی برای بازنشر حکم عدم کفایت دولت در یک بحران ملی از جانب ملت تبدیل کنند. علم ارتباطات می‌گوید واجب است در مواقع بروز بحران، مردم مدیران‌شان را بدون روتوش و خسته و خاکی در میدان عمل، از نزدیک مشاهده کنند و همدردی را به جای مطالعه از رسانه‌ها، احساس کنند. گمشده دولت کماکان «کار» است و فقدان احساس تعلق به حوزه سیاست داخلی همراه با پرهیز جدی از مواجهه با واقعیات جامعه ایرانی از محبوبیت روحانی قربانی می‌گیرد! آیا نیازهای مردم را می‌توان در رسانه‌های خارجی جست‌وجو کرد؟! آیا به امید موفقیت قریب‌الوقوع در فانتزی‌های سیاست خارجی می‌توان کار و تلاش و مدیریت جهادی را بایگانی کرد؟


Page Generated in 0/0069 sec