printlogo


کد خبر: 133819تاریخ: 1393/11/28 00:00
ادکلن گندیده یانکی!

مرتضی اسماعیل‌دوست: در سال‌های اخیر طی برنامه‌ای مشخص از سوی گردانندگان شوی تبلیغاتی غرب، فیلم‌هایی در جهت ضربه زدن به نهاد پویای انقلاب اسلامی تولید شده که گلاب، تازه‌ترین سناریوی مشخصی است که توسط سیاستمداران هالیوودی در این باره عرضه شده است. این فیلم با تجهیز هجمه‌ای از زمان پیش‌تولید تا اکران به دنبال تبلیغاتی علیه مواضع اعتقادی مردمان ایران بوده است تا پس از شکست در عملیات رزم‌جویانه، این بار از طریق موشک رسانه‌ای، مواد کینه‌جویانه خود را پخش کند اما با همه نقشه‌های پروپاگاندای غرب، این پروژه در نطفه خفه شد، چرا که در همان اولین حضور رسمی در جشنواره تورنتو نتوانست حتی چشم‌های منتظر برای توطئه علیه ایران را به خود معطوف کند و چنان به لحاظ ساختار سینمایی به هم ریخته و از لحاظ معنا، تهی از باور بود تا همه نقشه‌های پیش‌بینی شده برای عرضه «آرگو»یی دوباره در اسکار ناکام بماند و تنها اثری در حد کلیپ‌های ناموفق،
ره توشه خیال خام صاحبان این مسیر شود. فیلم گلاب، اقتباسی است از داستان خاطره‌نگارانه «بعد آنها به سراغ من آمدند: داستان یک خانواده از عشق، اسارت و بقا» نوشته مازیار بهاری، روزنامه‌نگار دورگه ایرانی- کانادایی که به جرم جاسوسی در اغتشاشات سال 88 در ایران دستگیر شد و پس از تحمل بیش از 100 روز زندان با قرار وثیقه آزاد شده و سپس به‌طور غیرقانونی از کشور خارج شد.  جان استوارت در اولین ساخته خود در مقام کارگردان سعی کرد هر چه بیشتر فضایی مستندگونه از اتفاقات مطرح‌شده توسط مازیار بهاری بسازد و در این راه با تلفیقی از تصاویر مستند مانند مناظره انتخاباتی، صندوق‌های رای و سخنرانی با داستانی ملودرام سعی کرد هر چه بیشتر در ذهن بیننده خواسته‌های برنامه‌ریزی شده صاحبان کارخانه هالیوود را به اجرا درآورد که این پندار با توجه به فقر بن‌مایه داستانی، عدم پرداخت شخصیت‌ها و مهندسی نکردن داده‌های موجود نتوانست به سرانجام مطلوبی دست یابد. نماهای آماتورگونه استوارت نشان از بی‌تجربه بودن وی در کارگردانی می‌دهد و رنگ فیلتر نیز به اصلاح مناسب نرسیده است. تنها آنچه می‌تواند موجب همراهی مخاطب از پیگیری زمان فیلم شود، سرانجام وضعیت مازیار به‌عنوان شخصیت اصلی است که «گائل گارسیا برنال» آن را بازی می‌کند، هنرپیشه‌ای که از او فیلم‌های مطرحی چون «بابل» ساخته گونزالس ایناریتو، «خاطرات موتوسیکلت» ساخته والتر سالاس و «کوری» به کارگردانی فرناندو میره لس را به یاد داریم. فیلم گلاب، اثری مخدوش و به هم ریخته به لحاظ ساخت روایت است، به نحوی که ضرباهنگ اثر براساس همین اجرای نامناسب و تدوین ناکارآمد به سازه‌ای کسل‌کننده بدل شده است. آنچه در این فیلم به عینه می‌توان دریافت، تلاش برای تصویرسازی بیانیه‌ای سیاسی است و فیلمساز بدون هیچ قریحه خلاقانه‌ای، سکانس‌هایی را به‌طور متوالی قرار داده و در این بین توجه‌ای به شاکله‌مندی فیلم و رسیدن به هسته‌ای واحد در به سرانجام رسیدن روایت نمی‌کند. فیلم گلاب، همچون بسته‌ای پست‌شده از مرکزی سفارشی در آمریکا به قلب واقعه‌ای در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری در ایران رسیده و همه تلاش از آن زاویه دارد که نگره‌های اسلامخواهی، عدالت‌جویی و حق‌مداری حاکمیت ایران را به زیر سوال برده و با ارائه نماهایی احساس‌برانگیز از شکنجه و آزار روحی مازیار توسط ماموران امنیتی به خواسته‌های سیاسی خود جامه عمل بپوشاند. در این میان ادعاهای بسیاری توسط فیلمساز و با مدد گرفتن از نوشته‌های بهاری در فیلم مطرح شده که همچون بنایی نامتقارن با کلیت رویداد سرهم‌بندی می‌شود. همچنین وجود صحنه‌هایی کمیک با کمترین نگره پرداخت، نه‌تنها برخلاف تصور کارگردان از تلخی داستان نکاسته بلکه فیلم را به سمت اجرایی در تاک‌شو کشانده است و از طرفی سکانس‌هایی همچون رقص دیوانه‌وار مازیار در داخل سلول انفرادی با پخش آهنگ نیز، نماهایی کلیپ‌واره را صورت می‌دهد. جان استوارت برای رفع نقیصه فضاسازی در برخی سکانس‌های خارجی، زاویه دوربین را به سمتی هدایت کرده تا از عدم تناسب لوکیشن فیلم با محیط واقعه جلوگیری کند. لوکیشنی که در اردن دایر شده و با همه تلاش صورت یافته از سوی گروه ساخت که عمدتا عرب بودند، باز هم کوچه‌های تهران، هم‌قرینگی با بافت زمان رخداد ندارد و از سویی موسیقی به کار رفته در متن فیلم و در زمان اعتراضات نیز تم موسیقی و قالبی از ریتم عربی گرفته است. در خلال روایت «بهاری» از روزهای زندان با سکانس‌هایی غریبه با این پیرنگ اصلی مواجه‌ایم و نمایش انهدام ماهواره‌ها از پشت‌بام خانه‌ها هیچ تناسبی با سیر روایت ندارد. در این فیلم، تصاویر آرشیوی از تظاهرات در کنار داستان‌سرایی کارگردان از واقعه به کمک دوربینی سیال، حسی واقعی به فیلم می‌دهد و البته در میان آن، اشاراتی صریح به دیکتاتور بودن رئیس‌جمهور وقت و شرایط نابسامان از انتخاب وی صورت می‌گیرد که اوج آن در سکانس سرکشی مازیار به حومه شهر و سوال از جوانان بیکار رقم می‌خورد که همه خود را طرفدار جنبش سبز نشان داده و با طعنه از پول یارانه به‌عنوان منبعی در جهت تامین مواد سخن می‌گویند!
در «گلاب» نمایش تصویری دروغین در داخل زندان توسط سازنده متوهم ادامه می‌یابد تا مامور امنیتی و بازجوی بهاری را افرادی ابله و فاسد معرفی کند که از نگاه آنها، چخوف داستان‌نویس، جاسوس قلمداد شده و از شنیدن حرف‌های جنسی مازیار، روحیه می‌یابند! در این میان مجری کمدینی که یک‌شبه سودای فیلمسازی گرفته، چنان ناآگاه بوده است که تفاوت عطر گلاب را از دیگر عصاره‌های خوشبوکننده نمی‌داند و بازجویی را که به واسطه رایحه گلاب از سوی بهاری به این نام در زندان شناخته می‌شده در حال استفاده از اسپری خوشبوکننده نشان می‌دهد! تا خود به زبانی ناخواسته بیان کند که این گلاب نه از ترنم دامن افشان ایران بلکه از ماده توهم‌زای غرب به پا خاسته است و چه نکته‌ای عیان‌تر از اینکه سازندگان فیلم نیز در پشت پرده سودازده سیاست هستند، چنانکه سازنده گلاب را کمپانی «اود لوت اینترتینمنت» متعلق به خانواده ثروتمند و بانفوذ «پرتیزکر» در برگرفته که تبلیغات مالی اوباما در زمان انتخابات را عهده‌دار بوده و همچنین «اسکات رودین» یکی از تهیه‌کنندگان بانفوذ یهودی نیز در ساخت این فیلم مشارکت داشته است تا با ذهنی به هم ریخته از قدرت جهانی امروز ایران و نفوذ کلام اسلام در چهارگوشه دنیا به سمت فراموشی حقیقت با ساخته‌ای دروغین و خیال‌پردازانه روند. ساخته‌هایی بی‌رنگ از جلوه‌گری که همچنان توسط سلطه‌جویان هالیوودی ادامه خواهد داشت، اگرچه خود در ضمیر باطن خود می‌دانند که سرزمین استوار ایران با نوری تابناک از ربانیت و سیره علوی همچنان در عالم حقیقت خواهد درخشید و نه این گلاب عاریه‌ای و نه زنجیره‌ای از عطرهای گندیده سردمداران غرب، شمیم بهار راستین انقلاب اسلامی را از مشام عاشقان ولایت و عدالت دور نخواهد کرد.
 


Page Generated in 0/0065 sec