مرتضی اسماعیلدوست: هنر، تجلی آفرینش است و نور. و اصالت هنری وابسته به کمال است که دین هم بر این اساس پایدار شده است. پس کار هنر چیزی جدای از تقرب به شهود عناصر هستی نیست و معرفت دینی هم مماس با رهایی نفس از امور غریبهای است که مغایر با زلالی فطرت الهی است. در میان آنچه موجب سوءاستفاده از نقش ایمان در میان ساختههای آدمی میشود، عوامفریبی ناشی از تظاهر به دینداری بوده که در برخی فیلمهای به نمایش درآمده در سینمای ایران قابل بررسی است. بدیهی است که خلق اثر از جوهری معرفتی شکل یافته که در نزد خالق آن یافت میشود و اصولا هر اثری را که موضوعیتی دینی دارد، نمیتوان فیلمی به این عنوان دانست و هر فیلمسازی را که داعیه مسلمان بودن دارد لایق پوشیدن لباسی از سینمای دینی خواند. همانا نمایش آفتابی ماندگار از نورانیت دین بر پرده سینما نیاز به هنرمندانی دارد که معرفت را با پرسپکتیوی هنرمندانه و روحی باورمند وارد قاب دیدهها کنند. با این مقدمه میتوان نگاهی بهتر به جشنواره پیش روی «رویش» داشت که این بار نهمین دوره خود را در تهران برگزار میکند.
علمک (حسین دارابی)
علمک، فیلمی داستانی است که نگاهی سطحی نسبت به پدیدههای پیرامون انسان دارد و این بار قابی ساده پیش روی بیننده است و ایدهای خام که نه توان نمایش بحران دارد و نه میتواند روایتگر قصهای جذاب و اثربخش باشد. داستانی از وجود علمک گازی مزاحم در مسیر عابران که البته چندان هم نمیتواند دردسری داشته باشد! و فیلمساز از روایتی چنین، به دنبال این بوده که به موضوع حقالناس اشاره کند. البته پرداخت به موضوعات معرفتی از طرق متمایز اگر با حسی خلاقانه و با نماهایی هدفمند صورت گیرد، قابل توجه است اما اگر به شکلی تصنعی و با تفکری غایب از معنا، تنها از مردم بخواهیم که سر و صورت خود را به علمک زده و پیامی را صادر کنند، به نظر میرسد کارکرد پیامهای تبلیغاتی میتواند از این منظر گیراتر باشد! از طرفی حضور آنی شخصیتی روحانی نیز در برابر این مساله نمیتواند چنین ساختهای را به مفهوم عظیم باور دینی برساند. همچنین در نگاهی به آثار جشنوارههای مختلف داخلی باید به معضلی دیگر اشاره داشت و آن، بازپخش چندینباره فیلمهایی است که قبلا هم در جشنوارهای دیگر حضور داشته است و این مساله از طرفی به کمبود ساخت موضوعاتی مشخص در حوزه دین اشاره داشته و از طرفی این سوال را ایجاد میکند که با توجه به کمبود ابزارهای خلق آثاری ارزنده و نحیف بودن سازوکار تولید مطلوب، وجود این همه جشنواره در سطح کشور برای چیست؟
ما اینجاییم، موگادیشو (مصطفی آتشمرد)
«ما اینجاییم، موگادیشو»، داستانی است برگرفته از خانوادهای سومالیایی که در پی فرار از قحطی و گروههای تروریستی، از روستای خود عازم موگادیشو پایتخت سومالی شدهاند تا در اردوگاه مخصوصی، پناه بگیرند. نوع روایت فیلم از زبان کودک سیهچرده سومالیایی و از طریق نریشنی صورت یافته که نویسندهاش سعی بر ریتمپذیری کلام آن داشته است. از طرفی برخلاف وضعیت بغرنج مردمانی بیدفاع، فیلم بهطور کامل سرشار از منابع نوری طبیعی و غیرطبیعی است و فیلمساز با چینش و تعبیه رنگهایی زیباییشناسانه بیش از آنکه بخواهد درد را نشان دهد، سعی کرده تصاویری متمایز و شیک را به نمایش درآورده و شاید هم از این همه نور به دنبال نمایش نورانیت انسانها بوده است! به هر روی جدای از تلاش بصری سازنده که البته در جشنواره فیلم کوتاه خودمان و در جشنواره فیلم کازان روسیه مورد تقدیر داوران قرار گرفت، موضوعیت این فیلم با جشنوارهای تخصصی در زمینه سینمای دینی جای سوال است.
اولین شب زمستان (آرش رفیعی)
فیلمی داستانی که برخلاف آثاری مشابه، سعی در ارائه روایت از طریق تصویر دارد و فیلمساز در طی زمانی 15 دقیقهای به دنبال آن است تا دردهای نهفته از نوجوانی دورهگرد و تنها را در خانهای متروک به نمایش درآورده و رنج سرما و پلشتی محیط را از طریق نورپردازی و تیرهسازی فیلتر نشان دهد. در آن شب سرد زمستان، همه اندوختههای پسر در کیسههای جمعآوری شده به شعلههای اجاق بدل میشود و در انتها تنها کتابی آسمانی برجای میماند که گرمابخشی واقعی برای انسان است.
مال من است (مریم کشکولینیا)
این اثر پویانمایی را در میان فیلمهای فاقد ذوق و نگره هنری، میتوان بهترین دانست چرا که توانسته است در فرمی ارزنده به پرداختی مناسب از مینهای موجود در نقطهای مرزی برسد. روایت فیلم از نگاه یک مین عمل نشده بیان میشود و فیلمساز در زمانی کوتاه به خلق فضایی هنرمندانه دست میزند و البته این فیلم باز هم این سوال را مطرح میکند که موضوع مربوطه چه تناسبی با جشنوارهای دینی دارد؟!