مجتبی اصغری: بازی بدون توپ نتانیاهو در کنگره آمریکا و اجلاس سالانه آیپک با تبلیغات بسیار قرار بود به گلزنی دوست و همپیمان قدیمیاش در میز مذاکرات ژنو منجر شود و از اوبامای گرفتار در تغییرات هولناک خاورمیانه، «لوک خوششانس» بسازد.
خبرنگاران یهودی بیبیسی فارسی در راستای اجرای همین سیاست، پس از نطق «خاضعانه و اندکی مزورانه» نتانیاهو در اجلاس آیپک نیز وی را موجودی غیرقابل کنترل و غیرمنطقی خطاب کردند که اوباما را تهدید به نافرمانی و جنگافروزی کرده است! حتی روز گذشته خبرنگاران رسانه مذکور کوشیدند با مرور توئیتها و پیامهای فیسبوکی ایرانیان در شبکههای مجازی عملا چنین به مخاطب القا کنند که ایرانیها «پیام نتانیاهوی بیمنطق و خارج از کنترل» را دریافت کرده و به مشکلات اوبامای دوستداشتنی پی بردهاند!
در همین حال، مجموعه امنیتی کنگره
ـ نایاک ـ که تحتالحمایه گروه قابل توجهی از نمایندگان دموکرات و جمهوریخواه مجلسین آمریکا قرار دارد با هزینهکرد 200 هزار دلاری از جانب بهاصطلاح ایرانیان مقیم آمریکا در روزنامه مطرح نیویورک تایمز آگهی یک صفحهای در مذمت سخنرانی نتانیاهو در کنگره منتشر کرد که مورد اعتراض بسیاری واقع شد، چرا که «شور شدن آش» نایاکیها که از هول حلیم بازی مشترک کنگره و اوباما و اسرائیل در دیگ افتاده بودند، به مذاق هیچکس خوش نیامد.
هدف اصلی از نمایش نه چندان بزرگ «دوگانهسازی قدرت» این بود که نخستوزیر رژیم در محاصره اسرائیل، با حمایت تمام عیار رسانههایی همچون بیبیسی فارسی و سیانان «مرد جنگهای آینده خاورمیانه» معرفی شود که حتی بدون جلب نظر آمریکا نیز قادر به آغاز آتشبازی بزرگ با انگیزه نجات «دنیای صهیون» است! اما با کدام عِده و عُده؟! اسرائیل با ارتش ترسویی که به بهترین سلاحهای پیشرفته جهانی مجهز است حتی از پس مردم بیدفاع و سالها محاصره شده غزه برنیامد! حتی تصور جنگ رژیم درهم شکسته صهیونیستها با لشکر داعشکش سردار قاسم سلیمانی نیز خندهدار است!
اما چرا چنین تئاتر فاش و مضحکی در آمریکا روی پرده رفت؟ مشکل کجاست که آمریکا و اسرائیل اینطور برای مهار برنامه هستهای ایران از آبرو مایه میگذارند؟ آیا بحث اصلی همان طور که نتانیاهو میگوید بر سر مخاطرات بمب هستهای ایران است؟
1- قریب به 2 سال پیش از این «وطن امروز» اولین رسانهای بود که پرده از طرح «دوقطبیسازی قدرت» میان آمریکا و اسرائیل با هدف شکست ایران در «فتح خاورمیانه» برداشت. آن زمان نوشتیم: «دستگاه سیاست خارجی آمریکا با تغییر ژست از «کابوی خشمگین بیمغز» در دوره بوش به ورژن جهانفریب کلانتر عاقل جهانی یا «لوک خوششانس» روی آورده است. کابویی که از ایجاد درگیری ساختگی با سایه خود - اسرائیل- در منطقه خاورمیانه سود برده و ماهیهای چندتنی مانند «صلح جهانی»، «اتحاد فرامذهبی» و «نظم جدید جهانی» را بهعنوان مقدمه تشکیل حکومت جهانی صید میکند!»
بنا بود ترس از داعش به ایجاد اتحادی فرامنطقهای و ضد اسلام سیاسی منجر شود و نقشه پذیرش اسرائیل در کشورهای اسلامی از ترس توفق داعش بر منطقه با نام «صلح خاورمیانه» اجرایی شود اما ماجرا طور دیگری رقم خورد! اصل ماجرا همان است که نتانیاهو در آیپک با بدزبانی به آن اعتراف کرد: «ایران همچون عنکبوتی بزرگ یک به یک کشورهای خاورمیانه را میبلعد و بقای اسرائیل را در خطر قرار داده است».
2- خاورمیانه از دوره جنگهای صلیبی تاکنون به لنگرگاه امنیت جهانی تبدیل شده است. اهمیت استراتژیک این منطقه بسیار فراتر از «قدرت نفت» است، چرا که دستکم در حال حاضر شاهد قربانی شدن نفت برای تضعیف قدرت «ناظم جدید منطقه» هستیم. صهیونیسم همان طور که نتانیاهو گفت «ناظم دموکراسی ظالمانه غرب» در منطقه ما بود که اکنون به واسطه قدرت گرفتن بیش از اندازه ایران در محاصرهای بدپایان و خوارکننده دست و پا میزند. دشمن خارجی منطقه اسرائیل است و حامی داخلی وی در جامعه اعراب، آلسعود. اکنون موجودیت هر دو شکل خارجی و داخلی حامی نظم جهانی در خاورمیانه با مخاطرات جدی روبهرو است و زوری برای آزمودن در تقابل با ایران قدرقدرت برایشان باقی نمانده است.
از طرفی حامی بزرگ آنها آمریکا بهعنوان ابرقدرتی مطلق در موقعیت افول قرار گرفته و حتی در بلوک همپیمانان اروپایی خود نیز بشدت تضعیف شده است. آمریکا نه به اندازهای قدرت دارد که اتحادیه اروپایی را از فروپاشی ناشی از بحرانهای اقتصادی بیپایان نظام سرمایهداری نجات دهد و نه از توان جمع کردن یک لشکر جهانی برای جنگ با ایران برخوردار است. شاید اگر آمریکا در جنگ با فرزندان خودساختهاش در عراق و سوریه جدی بود و رأی به نابودی داعش به دست خود میداد، اندکی سرعت افولش کاهش مییافت! اما در آن صورت ناچار به قربانی کردن اسرائیل و ایده جهانی صهیونیسم میشد. پس دستگاه سیاست خارجی آمریکا در تصمیمی غلط رأی به «حفظ اسرائیل» در برابر خطر افزایش نفوذ و برتری ژئوپلیتیک ایران به واسطه «جنگ با داعش» در کل منطقه خاورمیانه داد.
3- میتوان اینطور گفت که غربیها داعش را به وجود آوردند تا قدرت همه کشورهای منطقه خاورمیانه را توامان تضعیف کند و تنها اسرائیل و سعودی را بهعنوان حامیان مالی و فکری خود در امان گذارد. پس تبلیغات پیرامون شدت خطرناکی این وحشیان آخرالزمانی خونخوار را حداکثری کردند. غافل از اینکه پس از قدرتنمایی حداکثری غرب درباره تواناییهای داعش، لشکری متحد از مسلمانان شیعه و سنی و کرد در «اتحادی فرامنطقهای» به جنگ با آنها پرداخته و اتفاقا تا اینجای کار موفق نیز بودهاند. به این ترتیب همه پایههای نظم جهانی سابق یکجا به لرزه درآمد! چرا که ناجی امنیت و آرامش مردم خاورمیانه، از قدرت ایجاد نظمی نوین برخوردار است.
اکنون آمریکا و اسرائیل در حال تلاش جدی و نافرجام برای متوقف کردن ایران در خاورمیانه و جلوگیری از فراگیری نظم جدید جهانی هستند که ناظم آن کسی است که از پس شکست جدیترین تهدید فرامنطقهای مردم غرب و جنوب غرب آسیا و حتی شمال آفریقا برآید. همزمانی عملیات آزادسازی تکریت و پیروزی انصارالله در یمن و هراس سعودیها از شیفت داعشیها پس از فرار از منطقه به سمت مرزهای آنها نشان از آن دارد که موقعیت اسرائیل و حامیان منطقهای آمریکا بسیار بحرانی است. آمریکا هر چند مذاکرهکنندگان ایرانی را تهدید به ترک توافق میکند اما حقیقت این است که حاضر به از دست دادن آخرین موقعیت برای جلب نظر ایران در جبهه سرمایهداری با وعدههای سرخرمن اقتصادی نیست. علت اصلی بازی مشترک اوباما- نتانیاهو نیز جلب نظر ایران برای توافق با کمترین هزینه است.
اما حقیقت این است که آمریکاییها اگر عاقل بودند بسیار پیش از پیروزیهای اخیر همپیمانان ایران در عراق و سوریه و یمن باید امتیازدهی به دولت دکتر روحانی را بیچون و چرا آغاز میکردند و به ابرقدرت نوظهور فرامنطقهای پیام «تبریک و پذیرش» در باشگاه قدرتهای جهانی میفرستادند. چنین نکردند و اکنون ناچارند نابودی یک به یک متحدان منطقهایشان از اسرائیل تا عربستان را به واسطه سیاستگذاریهای غلط به تماشا بنشینند و دوره افول را با تلخکامی به پایان برسانند. به این ترتیب مورخان خواهند نوشت «زیادهطلبی» و تاکید بر سیاستورزی غلط داعشی- صهیونیستی- سعودی، عملا موجب شد خاورمیانه بهعنوان غنیمت جنگ با داعش به ایران تقدیم شود. این سیاستبازی غلط اوباما- نتانیاهو به سبب کمکرسانی به پذیرش و تثبیت هر چه سریعتر قدرت فرامنطقهای ایران در هر حال شایسته تقدیر است!