حجتالاسلام و المسلمین سید سعید لواسانی*: ما هرچه بخواهیم از بحث حیا و بیشرمی خارج شویم، وسعت بحث و اینکه بسیاری از ما گرفتار بلیه بیشرمی و بیحیایی هستیم، اجازه برونرفت از بحث را نمیدهد. بویژه برای مسؤولان و کارگزاران نظام و کسانی که تریبون در اختیار دارند، یعنی اهل منبر یا روزنامهنگاران و خبرنگاران یا فیلمسازان و برنامهسازان سینما و تلویزیون و تئاتر و رادیو یا مداحان. این جماعت باید مراقبت بیشتری داشته باشند زیرا اگر ما از خود مراقبت نکنیم، بیشرمی ما را به شرک میکشاند و همه هستی ما را بر باد میدهد. ما باید به جایی برسیم که همواره در محضر خدا احساس شرم کنیم، نه فقط از خطاها و گناهانی که کردهایم، بلکه باید حالت شرم در ما حاکم شود و همواره در وجود ما باشد و هیچگاه از صحنه وجود ما حذف نشود. بهگونهای که در هر ذکر و فکر و کاری که انجام میدهیم؛ در هر عبادتی که میکنیم و در هر کاری که انجام میدهیم و سخنرانی و خطابهای که ایراد میکنیم و مقاله و خبری که مینویسیم و تنظیم میکنیم و فیلمی که میسازیم، حالت شرمندگی در ما باشد و نگذارد آزاد و رها عمل کنیم و بنویسیم و... . اگر همه کارهای ما برای آن است که به قرب الهی برسیم و به محضر خدا نزدیک شویم، با فرضی که در نیتها و کارهای خود صادق باشیم و دروغ نگوییم، اما با وجود کارهای ناقص و نیمبند ما امکان دارد؟ اینجاست که از همان ابتدا شرم ما را فرامیگیرد و رهایمان نمیکند. ما اگر از خود حساب بکشیم و همواره مراقب خود باشیم، نگران و شرمنده میشویم. آنموقع میبینیم که در کارهای ساده که عادتمان شده است، مثل نمازهای روزانه و در کارهای روزانه خودمان که در ارتباط با مردم یا حداقل خانواده خودمان است، احساس شرم ما را فرامیگیرد. مانند اینکه هرلحظه درون ما؛ ما را صدا میزند و به مراقبه و حیا میخواند. یک نمونه عرض کنم: «مرحوم علامه طباطبایی شعر میگفتند و شعرهایشان هم ملاحت و زیبایی خاصی داشت. روزی کسی به ایشان گفت: شنیدهام که شعر میسرایید. دیدند که صورت ایشان از شرم سرخ شد.» اگر سعدی شاعر است، پس این سرودها چیست؟! و این حیای درونی است که همه وجود ایشان را پر کرده است. حالا ملاحظه کنیم، اگر من نویسنده روزنامه هستم و قلمی توانا دارم و دستی در تحلیل، چگونه مینویسم؟ آیا اگر نقد کنم، خوبیها را هم نفی میکنم؟ و چنان بیرحمانه قلم میزنم که دلم خنک شود! یا در کلمهکلمه یادداشت خود محضر خدا را رعایت میکنم و شرم میکنم چیزی بنویسم که خدا را خوش نیاید.
برادران و خواهران! بدانیم که ما در پیشگاه خدا هستیم و او هیچ لحظهای از ما غافل نیست. پس هرکاری خواستیم انجام بدهیم، لختی بیندیشیم که این کار ما را به خدا نزدیک میکند یا نه؟ حالت تردید داشته باشیم، بیمحابا نباشیم. ای دوست عزیز که خداوند به شما مسؤولیتی در نظام اسلامی داده است، خون شهدا را مراقب هستیم؟ «فَأَیْنَ تَذْهَبُون» [تکویر: 26] «پس به کجا میروید؟» چرا هرچه اشکال است به رقیب خود نسبت میدهید و هرچه خوبی است به خود و همقبیلهایهای خود. توجه میکنیم؟ از محضر خدا حیا کنیم.
خلاصه! ما که پر از خطا و اشتباه هستیم، چرا خود را فراموش میکنیم و دیگران را به چشم میآوریم؟ باید به خودمان مشغول شویم و مراقب خودمان باشیم. پیشرفت اخلاقی ما به این حالت و صفت درونی است، و همین پیشرفت درونی است که موجب پیشرفت کشور و جامعه ما میشود، اگرنه ما نباید امیدی به آینده خود و کشور خود داشته باشیم.
کسی نگوید حالا که چنین است، ما میرویم و عزلتنشینی و خلوتگزینی میکنیم. گناه این بهمراتب بدتر است. ما ناچار از عمل هستیم، اعمال ما هم مسبوق به نیت و اراده است. در نیت و اراده خود بترسیم که دچار خطا و اشتباه دیگری نشویم. اگر اینگونه بودیم، هم خطاها و اشتباهات خودمان را مدنظر داریم و هم از آنها بیزاری میجوییم و هم تلاش میکنیم در دامن اشتباهی دیگر گرفتار نشویم. اما اگر عنان شرم را رها کردیم، روز به روز بر خطاها و اشتباهات ما میافزاید و ما را بیش از گذشته گرفتار میکند. بالاتر ـ البته به اشاره بگویم ـ مگر ما با خدا پیمان نبستهایم و بلی نگفتهایم؟ «أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى» [اعراف: 172] آیا خدا از ما پیمان نگرفت؟ «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ وَ أَنِ اعْبُدُونِی هذا صِراطٌ مُسْتَقِیم»
[یس: 61ـ60] آیا پیمانشکنی و بدعهدی؛ بیشرمی نیست؟ مگر خداوند به ما احسان نکرده است؟ چرا ما به مردم احسان نمیکنیم؟ چرا بیشرمی و فتنهانگیزی در جامعه وجود دارد؟ «وَ أَحْسِنْ کَما أَحْسَنَ اللهُ إِلَیْکَ وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِی الْأَرْضِ إِنَّ اللهَ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدِین» [قصص: 77] سخن زیاد است، اما ما را همین بس!
* امام جمعه شمیرانات