گروه اقتصادی: داماد نعمتزاده در دیالوگی عجیب به یک خبرنگار توهین و فحاشی کرد. جالب اینکه خبرنگار مذکور حتی به محبعلی، داماد نعمتزاده که به نمایندگی از جمهوری اسلامی ایران در نمایشگاه اکسپوی ایتالیا حضور یافت اعلام کرد صدای او ضبط میشود اما وی بدون هیچ ابایی اقدام به بیادبی و فحاشی کرد. خبرنگار این سایت خبری از وی درباره وضعیت غرفه ایران در اکسپو پرسید که با انتقاد و توهینهای شدید وی مواجه شد. ضمن اظهار تاسف از این برخورد، بدون هیچ دخل و تصرفی، متن کامل مصاحبه و فایل صوتی را برای مشخص شدن نحوه تعامل نماینده دولت در یک رویداد مهم جهانی و برخورد وی با رسانهها منتشر میکنیم.
خبرنگار: سوالی داشتم خدمتتون آقای محبعلی؛ وضعیت اکسپو در چه وضعیتی هست؟
محبعلی: شما که نوشتین هر چی که میخواستین.
به هر حال شما مامور شدین دیگه. درسته؟ باید به هر حال گزارش بدین از عملکردتون.
من به تو گزارش بدم؟
نه! به من که نباید گزارش بدین. به افکار عمومی باید گزارش بدین.
من نباید گزارش بدم.
شما نباید گزارش بدید؟
نه!
آخه یه سفر شخصی که نبوده؟
من به مافوقم گزارش میدم و هر کاری که مافوقم بخواد و صلاح بدونه ایشون انجام میده.
آخه یه بحثی هم هست، این منافع ملی هست و مافوق شما هم تا حدودی اختیارات دارن که بتونن...
تو اگه منافع ملی رو میفهمیدی، هر چرت و پرتی که بهت گفتن رو نمینوشتی بچه جون. فهمیدی؟
شما از وزارت نفت مامور شدین به وزارت صنعت. درسته؟
به تو چه اصلا؟
بحث به تو چه نیست. شما باید پاسخگو باشین الان به رسانهها؟
نه نیستم. اصلا به تو چه؟
میدونید که همه مصاحبههایی که ما و خبرنگارا میکنن داره ضبط میشه و الفاظی هم که شما دارین به کار میبرین در شأن نماینده دولت نیست که رفته برای پیگیری یک پروژه ملی؟
من الان باید با تو حرف بزنم؟
من شما خطاب میکنم شما رو. شما نمیتونی تو بگین؟
من باید با تو حرف بزنم؟
بله! شما با رسانه مجبورید که حرف بزنید؟
تو غلط کردی که همچین چیزی میگی.
دارین توهین میکنین آقای محبعلی. درسته؟
هر چی.
اگر آقای نعمتزاده نسبت فامیلی با شما نداشتن این مسؤولیت دوباره به شما داده میشد؟
همه رو برو منتشر کن.
عرضم یه چیز دیگه است. چون شما از وزارت نفت مامور شدین...
همه رو برو منتشر کن.
میخوام بدونم شما صلاحیت خودتون رومیتونین تایید کنید که برای اکسپو ایران بهعنوان مدیر اجرایی.....
تو میخوای تشخیص بدی؟
نه من دارم از شما میپرسم؟
تو چقدر سواد داری؟
من آدم بیسوادی هستم.
من فوقلیسانس شهرسازیام. لیسانس معماریام.
پس تو وزارت نفت اونوقت سمتتون چی بوده؟
اونجا «یه قل دو قل» بازی میکردم.
پس با این سابقه شما میتونید اکسپو رو مدیریت کنین؟
آره دیگه. تو اکسپو هم «یه قل دو قل» بازی میکنم.
پس آبروی کشور میره درسته؟
برو گم شو بابا. تو اگه آبرو میفهمیدی اون چرت و پرتها و دروغها رو نمینوشتی. اگه یه مقدار وطنپرست بودی میومدی اول از خودم میپرسیدی بعد مینوشتی.
ماموریت شما 8 روز بود. ما منتظر موندیم که شما بیاین اما مدت زیادی شما اونجا موندین.
صبر میکردی. هیچ اتفاقی نمیافتاد.
الان این اطلاعرسانی شده. شما باید برای افکار عمومی جواب بدید. درسته؟
تو الان کار خودتو کردی دیگه. اطلاعت رو رسوندی دیگه. من پاسخ نمیخوام بدم.
آهان! پس پاسخگو نیستید شما؟
نه! اون چیزایی که شما نوشتید من پاسخ نمیدم.
ما یه تعداد سوال دیگه هم داریم. چطور میشه خدمت برسیم و حضورا اینا رو بپرسیم از خدمتتون؟
نه من وقتش رو ندارم.
[محبعلی بدون خداحافظی تلفن را قطع کرد]...