جوزانی دوری 15 سالهاش از سینما را ناخواسته میداند و تاکید دارد که هرگز بیکار نبوده است. به گزارش ایسنا، مسعود جعفریجوزانی در آغاز درباره دلایل دوریاش از سینما گفت: دوریام از سینما ناخواسته بود و در این سالها هرگز بیکار نبودم. در این مدت فیلمنامه سریال «پوریای ولی» و فیلمنامه «کوروش کبیر» را نوشتم، تلاش بسیار زیادی برای فیلمسازی کردم، قصد داشتم فیلم «24 میلیون، 24 ساعت» را بسازم، حتی دوبار سراغ ساخت «ایرانبرگر» رفتم اما متأسفانه نشد. البته سال 81 پروانه ساخت این فیلم صادر شد اما به دلیل شروع دوباره سریال «در چشم باد» ساخت این فیلم عقب افتاد. آن سریال برایم خیلی عزیز و نوعی وصیت هنری بود و میدانستم آقای ضرغامی (مدیر وقت صداوسیما) پای آن میایستد، به همین دلیل ساخت آن را در اولویت گذاشتم. در این فاصله، تمدید پروانه ساخت «ایرانبرگر» با مشکلاتی روبهرو شد، زیرا درک این نکته که کمدی به معنای لودگی و پیش پا افتادگی نیست، از سختترین کارهاست و همیشه عدهای هستند که شما را نصیحت کنند این کار را نکن! بنابراین این فاصله ناخواسته در این شرایط کاملاً طبیعی است و بزرگان با شما کاری ندارند اما بعد از ساخت چند فیلم از هزار جا بند به پای شما میبندند که ادامه ندهید.
حتی یک فریم را بر نمیدارم
جوزانی در ادامه اشاره داشت: اتفاقا مردم ایران را بهراحتی میتوان خنداند. آنها وقتی مصائب خود را به شکل شیرین ببینند، بهراحتی میخندند! ما ایرانیها هر روز هزاران جوک را از طریق موبایلهایمان رد و بدل میکنیم. مردم ما یاد گرفتهاند درباره تراژدیهای بزرگ و تاریخی هم جوک درست کنند و همه را بخندانند. اما درباره موفقیت فیلم خودم در این زمینه نظری نمیدهم، بلکه این اظهار نظر را به مردم واگذار میکنم. جوزانی که معتقد است فیلمش طولانی نیست، درباره احتمال کوتاهشدن فیلم در اکران عمومی تأکید کرد: حتی یک فریم هم از آن کم نمیکنم. زمان فیلم همین است که هست!
چگونه آموختیم پیتزا بخوریم و خوشبخت باشیم
جوزانی در ادامه درباره حاشیههای نام فیلمش یادآور شد: بار اول در سال 1381 فیلم با همین نام پروانه ساخت گرفت. البته روی جلد فیلمنامه شعاری برای آن نوشته بودیم با این مضمون «ایران برگر یا چگونه آموختیم پیتزا بخوریم و خوشبخت باشیم». در مرحله درخواست مجدد بود که گفتند «ایرانبرگر» نمیتواند نام باشد و از ما خواستند جملهای که بهعنوان شعار انتخاب کرده بودیم را بهعنوان نام و اسم فیلم بگذاریم و ما هم توضیح دادیم شدنی نیست. نام فیلم برگرفته از خاطره دوره تحصیلم در «برکلی» است. برکلی مرکز تبادل اندیشه و فکر است. آن زمان دانشجو بودیم و کمپول، چیزی نزدیک به همین حالا، همبرگر هم غذای ارزانی بود. یکی از آرزوهایم این است که هر ایرانی دوبار فیلم ایران برگر را ببیند؛ یک بار برای خندیدن و یک بار هم برای اندیشیدن. خوشبختانه ممیزی صورت نگرفت چون وقتی به هزل روی میآورید، کسی شما را جدی نمیگیرد!
اشتباهات بزرگ در سینما
کارگردان «جادههای سرد» در ادامه یادآور شد: پیش از انقلاب قشر روشنفکر، هنر مردم کوچه و بازار و هر آنچه میپسندیدند را به دیده تحقیر مینگریست و هنرمندان این قشر و آن را دونپایه میدانست. این اشتباه تاریخی باعث شد در هر دورهای اگر یک اثر هنری مورد اقبال تودههای مردم قرار میگرفت، آن را با دیده تحقیر مینگریستیم در حالی که این هنرمندان شاید بهتر از کسانی که میپسندیدیم نیازهای جامعه را بیان میکردند. اکثر فیلمها یا تلاش میکرد عرفان و فلسفه یاد مردم بدهد یا درگیر تحقیرکردن این قشر بود تا در جشنوارههای اروپایی جای پایی باز کند؛ این شد که پایهها و ستونهای اصلی سینما حذف شد و مخاطبان سینما به طبقه متوسط شهری محدود شد. این نظر که ورود ماهواره و اینترنت و... باعث کاهش مخاطبان سینما شده، کاملا نادرست است، برای اینکه مردم از دیدن فیلم لذت میبرند.
پایتخت را ندیده بودم
این کارگردان درباره بازیگران توضیح داد: بازیگر نقش «پنجشنبه» هم به اندازه «فتحالله خان» برایم مهم بود. خوشبختانه همه بازیگران جلوی دوربین تمرکز داشتند و کسی کار را جای دیگری نمیبرد. من سریال «پایتخت» را اصلا ندیده بودم و هنوز هم ندیدهام. همیشه دخترم «سحر» در انتخاب بازیگران به من کمک میکند در واقع او نیمه خوب من است. وی با ارائه توضیحاتی درباره لوکیشنهای فیلمش گفت: اصغر نژادایمانی در فیلم ما وضعیت خانه «عمو صمد» - مرد فقیر فیلم که برای نان زن و بچهاش درمانده است- را نشان میدهد. انسان هنوز دنبال خواستههای ابتدایی خویش است اما تکنولوژی به خانهاش آمده و گریزی از آن نیست به همین دلیل در خانه او هم کامپیوتر میبینیم چون نیاز زندگی امروز است و این در حالی است که هنوز قادر به رفع نیازهای روزمره خود هم نیست، چون اگر همپای تکنولوژی رشد کرده بودیم، در جامعه بشری قرن بیستویکم «داعش» به وجود نمیآمد.