printlogo


کد خبر: 135665تاریخ: 1393/12/27 00:00
نقدی بر نظریه صراط‌های مستقیم
قرآن و پلورالیسم دینى

      على ربانى‌گلپایگانى: نظریه پلورالیزم، حقیقت و رستگارى را منحصر در دین خاصى نمى‏داند و همه ادیان را به‌طور نسبى از حقیقت مطلق بهره‏مند مى‏داند. برخى متفکران نیز این نظریه را برگزیده و به استناد بعضى آیات قرآن که صراط مستقیم در آنها به صورت نکره آمده است،‏ بر اثبات تعدد و تکثر صراط مستقیم پاى فشرده‏اند، نگارنده در پى آن است اثبات کند پلورالیسم دینى از دیدگاه قرآن مردود بوده و صراط مستقیم یگانه است و تعدد و تکثرى در آن راه ندارد. در این راستا به نقد نظریه صراط‌هاى مستقیم پرداخته و شواهدى از سخنان متفکران آورده و اثبات کرده است با آمدن شریعت جدید الهى، شریعت‌هاى پیشین منسوخ شده و معیار حق و باطل، شریعت اسلام است که هم جهانى است و هم جاودانى.
پلورالیسم دینى چیست؟
نظریه‏اى است که در دهه‏هاى اخیر در جهان مسیحیت توسط «جان هیک»1 فیلسوف دین و متکلم مسیحى معاصر طرح و ترویج‏ شده است. مفاد این نظریه به‏ اختصار این است که حقیقت و رستگارى منحصر در یک دین نیست بلکه همه ادیان به طور نسبى از حقیقت مطلق بهره‏اى دارند و هیچ دینى را نمى‏توان یافت که نمونه تمام‌عیار و کامل دین حق باشد. بر این اساس، پیروى از برنامه‏هاى هر یک از ادیان مى‏تواند عامل نجات و رستگارى انسان باشد.
جان هیک حقیقت غایى و مطلق را یگانه مى‏داند ولى بر این عقیده است شناخت آن حقیقت ‏به‏طور کامل براى بشر میسور نیست. بدین جهت، دریافت‏هاى معرفتى و شهودى انسان از حقیقت مطلق و غایى متعدد و متکثر است و همه به‏طور نسبى از آن بهره شهودى و معرفتى دارند. این شناخت‏ها و شهودها پشتوانه و درونمایه آموزه‏ها و گزاره‏هاى دینى‏اند. این آموزه‏ها گوهر دین نیستند، گوهر دین متحول کردن شخصیت انسان‌هاست. بر این اساس، نباید آموزه‏هاى دینى را بیش از حد مورد تاکید قرار داد. از نظر وى، آموزه‏هاى دینى را نباید همچون نظریه‏هاى علمى، صادق یا کاذب دانست. عقاید و آموزه‏هاى دینى تا وقتى بتوانند دیدگاه‌ها و الگوهاى انسان براى زیستن را متحول سازند، صادقند. انسان‌هایى که به فرهنگ‏هاى گوناگون معتقدند، در قبال واقعیتى که با آن مواجه مى‏شوند، واکنش‏هاى گوناگونى نشان مى‏دهند. آن آموزه‏ها از این واکنش‏هاى گوناگون حکایت مى‏کند.
به‏عبارت دیگر، هیک پیش از آنکه ‏به حقایق کلامى تعلق‌ خاطر داشته باشد، به جنبه‏هاى وجودى و تحول‏آفرین دین تعلق خاطر دارد. دین از آن رو اهمیت دارد که حکایت‏ خودمحورانه انسان را به حیاتى خدامحورانه تبدیل مى‏کند اما اینکه این حقیقت در قالب چه مقولات و آموزه‏هایى بیان شود، چندان مهم نیست.2
برخى نویسندگان و صاحبنظران مسلمان نیز نظریه پلورالیسم دینى را برگزیده‏اند. آنان در تأیید این نظریه به برخى آیات قرآن کریم استناد کرده‏اند. از جمله این که قرآن کریم «صراط مستقیم‏» را به صورت نکره آورده است که بر تعدد و تکثر آن دلالت مى‏کند و نیز برخى آیات پس از اشاره به پیروان اسلام (مؤمنان) و یهودیان و نصرانى‏ها یادآور شده است راه نجات و رستگارى، در ایمان و عمل صالح خلاصه مى‏شود. از اینجا مى‏توان نتیجه گرفت پیروى از آیین یهود و مسیحیت مى‏تواند انسان را به رستگارى برساند، و راه رستگارى در پیروى از آیین اسلام خلاصه نمى‏شود.
قرآن و صراط مستقیم
پلورالیسم دینى از دیدگاه قرآن مردود است. از دیدگاه قرآن، طریق حق و راه سعادت و رستگارى بشر جز صراط مستقیم نیست؛ و صراط مستقیم یگانه است و تعدد و تکثر در آن راه ندارد. صراط در لغت ‏به معناى راه روشن است. ریشه این واژه، کلمه صراط به معنى «بلعیدن» است. گویا صراط (راه روشن) روندگان خود را مى‏بلعد و مانع آن مى‏شود که از درون آن خارج شوند. واژه مستقیم از قیام به‏معناى ایستادن گرفته شده است چون در حالت ایستادگى، تسلط و چیرگى بر قوا حاصل مى‏شود و بازگشت آن به پایدارى و تخلف‏ناپذیرى است.
از اینجا روشن مى‏شود صراط مستقیم راهى است که در هدایت بشر و رساندن رهروان به غایت و مقصود خویش، ثابت و تخلف‏ناپذیر است. چنان که مى‏فرماید: «فاما الذین آمنوا بالله و اعتصموا به فیدخلهم فى رحمه منه و فضل و یهدیهم الیه صراطا مستقیما؛ خداوند کسانى را که به او ایمان آورده و بدو پناهنده شده‏اند به سراى رحمت و فضل خویش وارد مى‏کند و به راه خود که راهى است استوار، هدایت مى‏کند». (نساء/ 174)
حاصل آنکه صراط مستقیم در همه کاربردهاى آن در قرآن کریم بر ثبات و پایدارى و تخلف‏ناپذیرى دلالت مى‏کند و مفاد آن در مساله هدایت این است که هر کسى به صراط مستقیم هدایت راه یابد، بدون شک به غایت و کمال مطلوب خواهد رسید. 3
صراط مستقیم یگانه است
در قرآن کریم، صراط مستقیم گاهى به صورت معرفه «الصراط المستقیم‏» و گاهى به صورت نکره «صراط مستقیم‏» به‏کار رفته است. البته، کاربرد دوم بیش از کاربرد نخست است. تعبیر نخست‏ بر معین و مشخص بودن راه دلالت مى‏کند و چنین راه یگانه راهى یکتاست. در این صورت تعبیر دوم که ترجمه فارسى آن راهى راست است، ‏بیانگر عظمت و اهمیت آن است نه کثرت و تعدد آن چون لازمه معنای دوم ناسازگارى در کلام الهى است، در حالى که کلام خداوند از هرگونه ناهماهنگى و ناسازگارى پیراسته است «و لو کان من عند غیر‌الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا؛ اگر قرآن از جانب غیر خداوند بود در آن اختلاف بسیار مى‏یافتند». (نساء/ 82).
بنابراین، صراط مستقیم یکى بیش نیست، و آن همان راهى است که پیامبران الهى و مؤمنان راستین برگزیده‏اند، کسانى که خداوند از آنان به‏عنوان نعمت‌داده‏شدگان یاد کرده است. (صراط الذین انعمت علیهم)، نعمت داده‏شدگان، طبق آیه 69 سوره نساء عبارتند از پیامبران، راستگویان، شهیدان و صالحان. از طرفى چون پیامبر اسلام(ص) آخرین پیامبر و شریعت او آخرین شریعت الهى است و نیز شریعت و آیین او جهانى و همگانى است، پس از آمدن شریعت اسلام، راه راست و طریق حق، منحصر در آن است، چنانکه آیه 69 سوره نساء، اطاعت از خدا و پیامبر اسلام را شرط رفاقت و همنشینى با نعمت‌داده‏شدگان دانسته است «و من یطع‌الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم‌الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین و حسن اولئک رفیقا» نکره و نامعین بودن صراط مستقیم (راهی راست) در بیشتر آیات، بیانگر عظمت و اهمیت این راه است، اینگونه تعبیر در زبان عربى شناخته شده و مشهور است، چنانکه درباره قرآن کریم نیز هر دو تعبیر معرفه و نکره آمده است؛ «القرآن العظیم، القرآن الحکیم، قرآن مبین، قرآن مجید».
علامه طباطبایى(ره) در تفسیر آیه 16 سوره مائده که صراط مستقیم به‏صورت نکره آمده است، یادآور شده‌اند مقصود از آن یگانه راه راستى است که در آیات دیگر به خدا نسبت داده شده است و نکره بودن آن بر عظمت‏ شأن و بزرگى مقام آن دلالت مى‏کند.4
نقد نظریه صراط‌هاى مستقیم
از آنچه گفته شد، نادرستى سخن مؤلف صراط‌هاى مستقیم که نکره آمدن صراط مستقیم در آیات قرآن را دلیل بر «پلورالیسم دینى‏» دانسته و نتیجه گرفته است صراط مستقیم هدایت، منحصر در یکى نیست و هر یک از ادیان و مذاهب، مصداقى از صراط مستقیم و جلوه‏اى از آن هستند، روشن شد. وى چنین گفته است:
«به‏جاى آنکه جهان را واجد یک خط راست و صدها خط کج و شکسته ببینیم، باید مجموعه‏اى از خطوط راست دید که تقاطع‌ها، توازی‌ها و تطابق‌هایى را هم پیدا مى‏کنند و آیا اینکه قرآن پیامبران را بر صراطى مستقیم (صراط مستقیم) یعنى یکى از راه‌هاى راست [و] نه‌تنها صراط مستقیم (الصراط المستقیم) مى‏داند، به همین معنا نیست؟» 5 از مطالب قبل روشن شد در قرآن کریم درباره صراط مستقیم دو گونه تعبیر (نکره و معرفه) آمده است و با توجه به اینکه (الصراط المستقیم) بر یک راه راست در زمینه هدایت دلالت مى‏کند، تعبیر «صراط مستقیم‏» بیانگر عظمت و اهمیت آن است، نه تعدد و کثرت صراط مستقیم. جالب اینجاست که دو تعبیر معرفه و نکره درباره صراط مستقیم در مورد پیامبران نیز به‏کار رفته است، چنانکه درباره حضرت ابراهیم فرموده است «و هداه الى صراط مستقیم‏» (نحل/ 121) و درباره موسى و هارون مى‏فرماید: «و هدیناهما الصراط المستقیم‏» (صافات/ 118).
از آیات دیگرى که بر یگانگى صراط مستقیم دلالت مى‏کند، آیه 153 سوره انعام است، چنان که مى‏فرماید «ان هذا صراطى مستقیما فاتبعوه و لا تتبعوا السبل فتفرق بکم عن سبیله ذلکم وصاکم به لعلکم تتقون‏»: این است راه راست من، از آن پیروى کنید، و از راه‌هاى دیگر پیروى نکنید که شما را از راه خدا جدا مى‏سازد، خداوند شما را اینگونه توصیه مى‏کند، شاید پرهیزکار شوید.
کلمه «هذا» در آیه یادشده اشاره به مجموعه‏اى از احکام الهى است که در آیات قبل (152- 151) بیان شده است. این احکام عبارتند از:
1- شرک نورزیدن به خدا 2- احسان به والدین 3- اجتناب از کشتن فرزندان به‏خاطر مشکلات اقتصادى 4- نزدیک نشدن به پلیدهاى آشکار و پنهان 5- اجتناب از کشتن افراد بى‏گناه 6- تصرف نکردن در مال یتیم مگر بر وجه احسن 7- رعایت اصل توانایى در تکلیف 8- رعایت قسط در معاملات  9- رعایت عدالت در گفتار 10- لزوم وفای به عهد و پیمان.
این موارد دهگانه نمونه‏هایى از اصول و فروع تشریع اسلامى است که پیامبر اکرم(ص) از جانب خداوند ماموریت مى‏یابد آنها را بر مردم عصر رسالت، ‏بیان کند، آنگاه به آنان بگوید این احکام و معارف توحیدى، صراط مستقیم خداوندند و پیروى از راه‌هاى مخالف با آنها، انسان را از صراط مستقیم جدا مى‏کند.
عبدالله ‏بن مسعود گفته است: «پیامبر اکرم(ص)» خطى را در برابر خود رسم کرد و فرمود: این راه رشد است، آنگاه خطوط دیگرى در جانب راست و چپ خود ترسیم کرد و فرمود: اینها راه‌هایى است که در هر یک از آنها شیطانى است که مردم را به پیمودن آن فرامى‏خواند. 6
نکته دیگر اینکه در یک سیاق و در جمله به هم پیوسته، هر دو تعبیر معرفه و نکره درباره صراط مستقیم به‏کار رفته ‏است، مثلا گفته شده است: صراط مستقیم (راهى راست) آنگاه آن را راه خداوند (نه یکى از راه‌هاى خدا) معرفى کرده است، اینگونه تعبیر بر وحدت و یگانگى راه راست دلالت مى‏کند. مانند اینکه گفته شود: من تاریخ زندگانى فردى عادل را خوانده‏ام، آنگاه گفته شود: تاریخ زندگى امام على‏بن ابیطالب(ع) را که پیشواى عدالت‏خواهان است. از نظر ادبى، عبارت دوم بیانگر عبارت اول (عطف بیان) است و چون عبارت دوم معرفه (معین و مشخص) است، عبارت نخست هم معین و مشخص خواهد شد.
اینگونه تعبیر در آیاتى از قرآن کریم، از جمله در آیه 52 و 53 سوره شورى، درباره صراط مستقیم به‏چشم مى‏خورد، چنانکه در آغاز فرموده است: اى پیامبر! تو به راهى راست (صراط مستقیم) هدایت مى‏کنى، آنگاه در بیان آن راه فرموده است: راه خداوندى که مالک آسمان‌ها و زمین است، و همه چیز به‏سوى او بازمى‏گردد (صراط‌الله الذى له ما فى‌السموات و ما فى‌الارض، الا الى‌الله تصیر الامور).
از مجموع مطالب یادشده روشن شد صراط مستقیم یکى بیش نیست و آن همان راهى است که پیامبران الهى فراروى بشر قرار داده‏اند و به مقتضاى اینکه پیامبر اسلام(ص) آخرین پیامبر الهى و شریعت او آخرین شریعت آسمانى است، پس از بعثت پیامبر اکرم(ص) و آمدن شریعت اسلام، صراط مستقیم مصداقى جز شریعت اسلام ندارد.
صراط مستقیم و سبل الهى
در قرآن کریم، علاوه بر صراط یا طریق مستقیم که یگانه راه حق و رستگارى است، از سبل الهى نیز سخن گفته شده است. تعابیر: سبیل الرشاد7، سبیل الرشد8، سبل السلام9، سبیل المؤمنین10، سواء السبیل11 و قصد السبیل12 نمونه‏هایى از کاربردهاى سبل الهى در قرآن کریم است. در مقابل سبل الهى، سبل شیطانى قرار دارد، واژه‏هاى سبیل‌الطاغوت13، سبیل‌المجرمین14، سبیل‌المفسدین15، سبیل الغى16 و سبیل الذین لا یعلمون17، به سبل شیطانى اشاره دارد.
بنابراین صراط مستقیم حق محض است و در آن باطل راه ندارد، ولى سبیل دوگونه حق و باطل دارد. سبیل الهى حق و سبیل شیطانى باطل است. همچنین صراط مستقیم یکى بیش نیست ولى سبیل الهى متعدد است. چنانکه مى‏فرماید: «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا؛ کسانى که در راه ما جهاد مى‏کنند را به راه‌هاى خود (راه‌هاى الهى) هدایت مى‏کنیم». (عنکبوت/ 69)
بدون شک، سبیل الهى نیز چون صراط مستقیم حق است، با این حال سبیل الهى کثرت‏پذیر است ولى صراط مستقیم کثرت‏پذیر نیست. از اینجا روشن مى‏شود نسبت میان صراط مستقیم و سبل الهى، نسبت وحدت و کثرت است و کثرت در سبل الهى از قبیل کثرت‏هاى طولى است نه کثرت عرضى. کثرت طولى با وحدت ناسازگار نیست. مانند کثرت موجود در مراتب نور که با وحدت حقیقت آن منافات ندارد. از نظر اهل معرفت این‏گونه کثرت تحکیم‏کننده وحدت است، نه ناسازگار با آن.
زلف آشفته او موجب جمعیت ماست
چون چنین است پس آشفته‏ترش باید کرد
پلورالیسم دینى مورد نظر جان هیک و همفکران او مربوط به کثرت عرضى ادیان است، نه کثرت طولى. آنان تثلیث مسیحى را با توحید اسلامى، خداى متشخص ادیان وحیانى را با خداى نامتشخص در فلسفه و عرفان هندى برابر مى‏انگارند و همه را تجلى‏ها و تعبیرهاى یک حقیقت مى‏دانند. از نظر عقل بازگشت کثرت‏هاى عرضى و مانعه..‌‏الجمع به وحدت حقیقى امکان ندارد، زیرا به تناقض مى‏انجامد اما بازگشت کثرت‏هاى طولى به وحدت حقیقى معقول و خردپذیر است.
نسبت صراط مستقیم با سبل الهى را مى‏توان چنین تصویر کرد که صراط مستقیم عالى‏ترین مرتبه هدایت است و نیل به این مرتبه، در گرو این است که انسان همه سبل امن الهى را بپیماید. اما اگر تنها برخى از این سبل را طى کند، فقط به برخى درجات و مراتب صراط مستقیم راه یافته است.
به‏عبارت دیگر، هدایت انسان به‏سوى خدا مراحل و مراتب گوناگونى دارد که هر یک از آنها یکى از سبل هدایت و رستگارى است. هرگاه کسى همه سبل هدایت را طى کند، در حقیقت تمام مراحل و مراتب هدایت را پیموده و به صراط مستقیم راه یافته است.18
این مطلب که پیمودن سبل الهى، انسان را به قله هدایت و رستگارى که همان صراط مستقیم است مى‏رساند، از آیه 16 سوره مائده به روشنى به دست مى‏آید چنان که مى‏فرماید: «قد جاءکم من‌الله نور و کتاب مبین یهدى به‌الله من اتبع رضوانه سبل السلام و یخرجهم من الظلمات الى النور باذنه و یهدیهم الى صراط مستقیم‏». از این آیه استفاده مى‏شود که:
1- قرآن کریم و شریعت اسلام نورى است الهى که راه‌هاى رستگارى و رهایى از گمراهى را به بشر مى‏آموزد.
2. شرط بهره‏مندى از نور هدایت قرآن و اسلام، برگزیدن رضایت‏ خداوندى (ایمان و اخلاص) است.
3- انسان با عمل خالصانه به رهنمودهاى قرآنى، راه‌هاى رستگارى و رهایى از گمراهى (سبل‌السلام) را طى کرده و از تاریکى‏هاى کفر و شرک و گناه رهایى یافته و در فضایى آکنده از نور معنوى و در نتیجه به صراط مستقیم الهى وارد مى‏شود. صراطى که هرگز در آن انحراف راه نخواهد یافت.
خلاصه بحث
1- پلورالیسم دینى به این معناست که گرچه حقیقت مطلق و غایى واحد است اما راه‌هاى ارتباط با آن متعدد است و این راه‌ها هیچیک به‏طور کامل به حقیقت غایى نمى‏رسد بلکه همگى از نوعى هدایت نسبى برخوردارند بنابراین پیروى از همه ادیان مى‏تواند نجاتبخش باشد.
2- پلورالیسم دینى، صراط مستقیم را متعدد مى‏داند و به‏جاى یک صراط مستقیم به صراط‌هاى مستقیم قائل است.
3- از دیدگاه قرآن، پلورالیسم دینى مردود است زیرا قرآن کریم تنها به یک صراط مستقیم قائل است و راه حق را یگانه مى‏داند، راه‌هاى دیگر، شیطانى و باطلند و انسان را به رستگارى مطلوب نمى‏رسانند.
4- در هر دوره‏اى راه حق و طریق راستین هدایت همان بوده است که پیامبران الهى از جانب خداوند به بشر ارزانى داشته‏اند یعنى صراط مستقیم، پیوسته در شرایع آسمانى تجلى و تبلور یافته است.
5- با آمدن شریعت جدید الهى، شریعت پیشین منسوخ شده و از درجه اعتبار افتاده است البته این سخن بدان معنا نیست که هیچ‏گونه معارف و احکام مشترکى میان شریعت الهى پیشین و پسین وجود نداشته است، بالعکس، مشترکات شرایع آسمانى در زمینه عقاید، اخلاق و احکام فراوان بوده است ولى به هر حال شریعت جدید دربرگیرنده حقایقى بوده است که در شریعت پیشین نبوده یا اینکه برخى از احکام شریعت پیشین را تغییر داده است. روشن است در مساله حق و باطل در ادیان، مجموع، من حیث‌المجموع مورد نظر است، نه وجود پاره‏اى از آموزه‏ها و گزاره‏هاى حق و درست، بر این اساس با آمدن شریعت ‏بعدى، حق کامل را باید در آن یافت و نه در شریعت پیشین.
6- با آمدن شریعت اسلام، همه شرایع الهى پیشین منسوخ شده‌اند. شریعت اسلام هم جهانى است و هم جاودانى، بنابراین حق و باطل را باید با آن اندازه‏گیرى کرد و هدایت و رستگارى کامل را باید در ایمان و عمل به این شریعت الهى یافت، نه در شرایع یا مکاتب دیگر.
7- در شریعت و آیین حق، کثرت عرضى راه ندارد ولى کثرت طولى راه دارد. این کثرت‏ها همان سبل الهى را تشکیل مى‏دهند که درجات و مراتب صراط مستقیم الهى‏اند. از این روى اگرچه صراط مستقیم یکى بیش نیست ولى سبل الهى متعدد است و هر کس به همان اندازه که سبل الهى را برگزیده و مى‏پیماید از صراط مستقیم بهره‏مند مى‏شود و هرگاه همه سبل الهى را برگزیند و بپیماید، به قله صراط مستقیم راه خواهد یافت. رسیدن به چنین درجه و مقامى، او را از هرگونه لغزش مصون مى‏دارد.
8- نکره بودن صراط مستقیم در برخى آیات قرآن، دلیل بر تعدد و کثرت در صراط مستقیم نیست بلکه این تعبیر به عظمت و اهمیت صراط مستقیم اشاره دارد، چنانکه درباره قرآن کریم نیز دو تعبیر معرفه و نکره به‌کار رفته است. همچنین در برخى آیات، صراط پیامبران به دو صورت معرفه و نکره بیان شده است.
9- آیاتى که ایمان و عمل صالح را شرط رستگارى انسان دانسته، بیانگر این حقیقت است که برگزیدن شریعت آسمانى به تنهایى عامل نجات نخواهد بود و انسان تنها به اینکه خود را مسلمان یا یهودى یا مسیحى بنامد، نباید بسنده کند بلکه باید ایمان راستین داشته و به مقتضاى آن عمل کند. از این مطلب نمى‏توان نتیجه گرفت که پیروى از هر آیینى در زمان ما مى‏تواند نجات‌بخش باشد، زیرا این مطلب با اصل جهانى و جاودانگى اسلام منافات دارد.
........................................................................................
پى‏نوشت‏:
1- (1922)John Hick
2- مایکل پترسون، عقل و اعتقاد دینى، ترجمه احمد نراقى و ابراهیم سلطانى، صص 409- 408، جان هیک، فلسفه دین، ترجمه بهرام راد، صص 245- 243
3) المیزان، ج 1، ص 33
4) المیزان، ج 6، ص 246
5) عبدالکریم سروش، صراط‌هاى مستقیم، ص 27
6) زمخشرى، الکشاف، ج 2، ص80
7) اعراف/146
8) قصص/38
9) مائده/16
10) نساء/115
11) مائده/12
12) نحل/9
13) نساء/76­
14) انعام/55
15) اعراف/142
16) اعراف/146
17) یونس/89
18) المیزان، ج 1، ص 3 و ج 4، ص 407.
منبع: رواق اندیشه، شماره 5


Page Generated in 0/0128 sec