حجتالاسلام و المسلمین سید سعید لواسانی*: سال نو آغاز شد، از خداوند متعال درخواست دارم که سال همگی ما فاطمی باشد؛ یعنی سالی پربرکت و پررونق اما بحث ما درباره «آرزوهای دراز» بود، آرزوهایی است که ما را از یاد مرگ و آخرت بازمیدارد و به امور پست دنیوی مشغول میکند، بهگونهای که همه همت ما برآورده کردن نفسانیت ما و ظهورات و جلوههای آن از هر راهی است. «طول امل» و «آرزوهای دراز» موجب هلاکت ماست. به این دلیل باید نظام تربیتی ما بهگونهای باشد که اصلاً چنین رذیله مهلکی در آحاد جامعه به وجود نیاید. اما با کمال تأسف باید گفت که تربیتهای ما غربی است و درست مقابل تربیت و رشد اسلامی قرار دارد و همین تربیت نادرست است که چنین خلاف روشنی را در وجود ما نهادینه میکند. امام سجاد علیهالسلام به محضر ربوبی عرض میکند که «خدایا ما را از آرزوهای دراز در امان بدار» «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اکْفِنَا طُولَ الْأَمَل» [الصحیفه السجادیه، دعای 40، ص: 172] زیرا موجب هلاکت و نابودی ماست. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید: «صَلاحُ أَوّلِ هَذهِ الامُّه.. بِالزّهدِ وَ الیَقینِ وَ یُهلَکُ آَخرُها بِالبُخلِ وَ الأمَلِ» [نهجالفصاحه: 546] اصلاح پیشینیان امت اسلامی به دو صفت یقین و زهد است و هلاکت آیندگان آن به بخل و آرزوهای دراز است.» این همان عکسشدن تربیت است که موجب میشود امت اسلامی برخلاف تربیت نبوی عمل کند و همه چیز آن نابود شود.
تربیت اسلامی بر این پایه قرار دارد که انسان توقفی کوتاه در دنیا دارد و همه تلاش و همتش باید برای آبادکردن زندگی اخرویاش باشد. پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله و سلم میفرمایند: «یَا أَبَاذَر کُنْ کَأَنَّکَ فِی الدُّنْیَا غَرِیبٌ أَوْ کَعَابِرِ سَبِیلٍ وَ عُدَّ نَفْسَکَ مِنْ أَصْحَابِ الْقُبُورِ» [بحارالانوار: 76/75] «ابوذر! در دنیا همانند غریب یا مسافری باش که از گذرگاهی عبور میکند. و خودت را از یاران قبرها قرار بده.» این تربیت اسلامی است که مسلمان خود را برای دنیا و اهداف دنیایی خرج نمیکند، بلکه همه توجه او به آخرت است. آیا چنین فردی حاضر میشود از راه مستقیم الهی منحرف شود؟
ادامه روایت را بخوانیم: «یَا أَبَاذَر إِذَا أَصْبَحْتَ فَلَا تُحَدِّثْ نَفْسَکَ بِالْمَسَاءِ وَ إِذَا أَمْسَیْتَ فَلَا تُحَدِّثْ نَفْسَکَ بِالصَّبَاحِ وَ خُذْ مِنْ صِحَّتِکَ قَبْلَ سُقْمِکَ وَ حَیَاتِکَ قَبْلَ مَوْتِکَ فَإِنَّکَ لَا تَدْرِی مَا اسْمُکَ غَداً» [همان] «ابوذر! بامدادان امیدى به شامگاهان مدار، و شامگاهان امیدى به بامدادان نداشته باش. و بکوش تا از تندرستیات پیش از بیمارى و از زندگیات پیش از مرگ بهرهگیرى زیرا نمىدانى که نام تو در فردا چیست؟ درمیان مردگان ثبت شده یا زندگان؟» در عبارتی دیگر میفرمایند: «یَا أَبَاذَر إِیَّاکَ وَ التَّسْوِیفَ بِأَمَلِکَ فَإِنَّکَ بِیَوْمِکَ وَ لَسْتَ بِمَا بَعْدَهُ فَإِنْ یَکُنْ غَدُهُ لَکَ تَکُنْ فِی الْغَدِ کَمَا کُنْتَ فِی الْیَوْمِ وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ غَدُهُ لَکَ لَمْ تَنْدَمْ عَلَى مَا فَرَّطْتَ فِی الْیَوْمِ. یَا أَبَاذَرٍّ لَوْ نَظَرْتَ إِلَى الْأَجَلِ وَ مَسِیرِهِ لَأَبْغَضْتَ الْأَمَلَ وَ غُرُورَهُ» [مستدرک الوسائل: 2/107] «ابوذر! از تأخیر در عمل- به دلیل آرزوهای دراز- بپرهیز که امروز از آن تو است و از فردا خبر ندارى. اگر فردایى داشتى، در آن فردا چنان باش که در امروز و اگر فردایى نداشتى، براى کوتاهىکردن امروز پشیمان نخواهى شد. ای ابوذر! هنگامی که به مرگ و راهی که در پیشداری نگاه کنی، از آرزوهای دراز و فریب آن تنفر پیدا میکنی».
ملاحظه میفرمایید تربیت اخلاق الهی را که چگونه ما را رشد میدهد. هیچگاه اطمینان نداشته باشید که تا صبح یا غروب زنده هستید. آیا ما اینگونه هستیم؟ اگر نگوییم همه ما؛ حداقل بیشتر ما اطمینان داریم که سالها زنده هستیم و برای آیندهای دراز برنامهریزی میکنیم و وعده میدهیم و وعده میشنویم و معامله میکنیم و وام میگیریم و خدای ناکرده دزدی و اختلاس میکنیم یا توطئه میکنیم و خلاصه فرعون و معاویه درون ما فعال است و نمیفهمیم که خراب هستیم و گرفتار نفسانیت. به این دلیل به فکر اصلاح خودمان هم نیستیم. فاصله خودمان را با تربیت نبوی ببینیم. ما چقدر گرفتار این بلیه هستیم؟ تاکنون فکر کردهایم؟ این امر مجاهده میخواهد تا اینکه به آینده خودمان اطمینان نداشته باشیم. در این صورت است که بر خودمان میترسیم که فکری یا کاری بکنیم که موجب شود برای آینده دنیای خودمان گامی برداریم. منظور این نیست که در زندگی برنامهریزی نداشته باشیم. منظور این است که همه برنامههای آیندهنگرانه ما در راستای آخرت باشد. دنیا را هدف خود قرار ندهیم، بلکه در دنیا زندگی کنیم، معامله کنیم، به امور داخل زندگی خودمان برسیم، در فعالیتهای جدی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مشغول باشیم، برای بهبود وضع خانواده و کشور خود و مسلمانان تلاش و کوشش کنیم و همه این امور تنها برای خدا و جلب رضایت او باشد، نه برآورده کردن نیازهای نفسانی. شرطش آن است که همواره مرگ را بالای سر خودمان ببینیم. آنوقت وحشت داریم که فکر یا کاری را برای دنیا و آرزوهای پست و حقیر دنیوی انجام دهیم. در این صورت است که روزمان به شب میآید و شبمان به روز و امروزمان به فردا میپیوند، در حالی که هیچ توجهی به دنیا و آرزوهای آن نداریم و تنها فکر و ذکر ما خدا و کار برای جلب رضایت او است، میخواهد هر مقدار که در دنیا زندگی کنیم.
*امام جمعه شمیرانات