مجید فلاح: در نخستین ارزیابی و تحلیل از فیلم «هری براون»، با هنرنمایی مایکل کین، میتوان حدس زد که محتوای اثر، مصداق بلند شدن دود از کنده قهرمان فرتوت، به مثابه فیلم گران تورینو است. کندهکشی هری براون انتقامجو (مایکل کین)، شباهتهای فراوانی به والت کوالسکی (کلینت ایستوود) گران تورینو دارد و هر دو فیلم از زوایای مختلف، اشتراکات محتوایی بسیاری با یکدیگر دارند. در محور هر دو اثر قهرمان سالخوردهای وجود دارد که جوانان تبهکار محله آرامش زندگی آنان را برهم میزنند و قهرمانان کهنسال هر دو فیلم یاد شده، دست به کار میشوند برای انتقام. فیلمهای هری براون و گران تورینو در واقع دنباله چند نمونه سینمایی هستند که ریشههایشان را باید در هری کثیف و همین طور فیلم آرزوی مرگ (مایکل وینر) با محوریت چارلز برانسون در دهه 70 جستوجو کرد. آرزوی مرگ سرفصل مهمی از فیلمهای جنایی – انتقامی است که فیلم هری براون ساخته دنیل باربر ولد و زاده جریانی است که فیلم مذکور و مجموعه هری کثیف بنیانگذارش بودند. وجه اشتراک آثار یاد شده انتقامجویی مردان سالخوردهای است که برای مخاطب بشدت باورپذیرند. نکته قابل تامل این است که فیلمهایی مثل هری براون و گران تورینو بر توانایی هنرپیشه سالخوردهشان تکیه میکنند و این قهرمانان فرتوت باید تماشاگر را متقاعدکنند بهرغم پیری و کهنسالی، هنوز دود از کنده بلند میشود و قادر به خشونت هستند. برای همین وقت بسیاری به بازیگر میدهند روی چین و چروکهای صورت و کهنسالیاش متمرکز شود و زمینه تجربی خیرهکنندهای برای بازتابیدن احساسات درونی این شخصیتها وجود داشته باشد. در فیلم هری براون (مایکل کین) افسر بازنشستهای است که پس از مرگ همسر بیمارش تنها همدمش، پیرمردی است که در کافهها با او شطرنج بازی میکند و پس از مدتی به دست جوانان بزهکار و تبهکار محله کشته میشود. هری براون دست به انتقام میزند در صورتی که کارآگاهی مونث (امیلی مورتیمور) در تعقیب این قهرمان فرتوت است. زمینه اجتماعی - روانی داستان هری براون مثل گران تورینو میخواهد به معضلات اجتماعی جوانان بزهکار بپردازد. در گران تورینو، قهرمان، کوالسکی (کلینت ایستوود)، در واقع خودش درس تحملپذیری قومی را میآموزد و به رستگاری میرسد مثل کرهایها و آسیاییها. در گران تورینو قهرمان میآموزد به طور کلی نباید از مهاجران آسیایی متنفر باشد و ضمنا نشان میدهد جامعه آمریکا چگونه با افزایش مهاجرت و زادوولد آنها رنگ عوض میکند و تکثر قومی غنیتر میشود. در فیلم هری براون این موضوع وجود ندارد اما تاکید زیادی در متن اثر جاری است بر آسیبشناسی اجتماعی محلههای لندن و فیلم میخواهد مشکل زندگی فقیرانه در بریتانیا را نشان دهد. فیلم بیکاری حاصل از شرایط و جوانانی سرکش و بلاتکلیف را محور قرار میدهد که نمیدانند کجا بروند و برای گذران زندگی چه کنند! جوانانی که به تبهکاری و فروش مواد مخدر روی آوردهاند و از سوی دیگر با نمایشی از رنج روحی مرد سالمند مواجهیم که به طرف انتقام کشیده میشود. کارگردان هری براون در این فیلم به دنبال جلب ترحم تماشاچی نیست. سازنده جهان تیرهای خلق میکند که خشونت شیوه زندگی و همیشگیاش به شمار میرود و خشونت صورت مرگباری دارد و مهم این است که اسلحه دست چه کسی است. با در نظر گرفتن همین جنبههای اجتماعی این فیلم را با گران تورینو یا آرزوی مرگ نمیشود مقایسه کرد چون در تحلیل شرایط اجتماعی بسیار با یکدیگر متفاوت هستند و فقط تم و درونمایه انتقام است که آنان را به یکدیگر پیوند میدهد. از زوایای دیگر معضلات اجتماعی هم سوژه اصلی نیست بلکه پیری، تنهایی و انزوای تحمیلی در جوامع پیشرفته به اقشار مسن و بازنشسته است که محور فیلم است. با این تفسیر در این فیلم کارگردان دوجور فقر را نشان میدهد هم فقر مادی و هم فقر معنوی، هم انحطاط و زوال فردی و هم زوال و انحطاط شهری. در کل نمایش زیبایی در هم شکسته شهر با قدرتی بصری برای تماشاگر کاملا ملموس است. سیاهی جاری در این فیلم مثل شلاق به صورت مخاطب میخورد. تصویر تیره و پر جرم و جنایت کارگردان یادآور فیلمهای دهه هفتادی با محوریت شهر نیویورک است، با این همه فیلم با همه قدرت در پرداخت موضع سیاسی خاصی را نسبت به شرایط تحمیلی اتخاذ نمیکند و به جای موضع سیاسی روی بحثهای اجتماعی با نمایش انتقام متمرکز میشود. نمایش انتقام هری براون خسته و در میان جوانان بلاتکلیف شهری و وضع اسفبار خانههای سازمانی جذاب است. محلاتی که در تسخیر خلافکاران و موادفروشان است و پیرمرد شطرنجباز برای جاری کردن آرامش در محله و پاک کردن از تبهکاران و تبهکاری باید دست به اسلحه ببرد اما برخلاف اندرز معروف در نمایشهای سینمایی در انتقام شوقی است که در عفو نیست. فیلمهای انتقامی در ذاتشان ارتجاعی و فاشیستی هستند با نمایش نهایت خشونت علیه تبهکاران در واقع یک قانونشکنی بیرحمانه را توجیه میکند که دل تماشاگر را خنک میکند. فیلم هری براون با این دوگانگی روبهرو است آن هم از کارگردانی به نام دنی باربر که هنرمند پایبند اخلاق شناخته میشود و باربر با
چیره دستی یک موضوع ارتجاعی – فاشیستی را بدل به نگره قهرمانی میکند. این فیلم پیام میدهد که انتقامجویی شخصی برای مبارزه باجرم و جنایت نیست جالب این است که داستان این فیلم چندان پیچیده نیست با اینکه پلیس میداند قاتل تبهکاران کیست، مخصوصاً لاپوشانی میکند چون میداند این پیرمرد نحیف بهتر از پلیس مثلا میتواند جلوی تبهکاران بایستد. هرچقدر پلیس نمیتواند به این تبهکاریها پایان بدهد در مقابل این پیرمرد کنده تبهکاران را به سادگی میکشد. مایکل کین در محور فیلم است و به سادگی با همه پیری و فرتوتی با کلینت ایستوود چارلز برانسون مقایسه میشود. جالب اینجاست از زمانی که براون وارد مرحله انتقامگیری میشود حرکاتش عوض میشود به صورتی که تماشاگر هیچ وقت سن او را فراموش نمیکند.