شهابالدین سینایی: خبر «تجاوز 2 مامور سعودی به 2 نوجوان ایرانی در فرودگاه جده»، آنچنان تاسفبرانگیز و دردآور بود که پس از انتشار و تایید رسمی خبر از سوی وزارت امور خارجه، در اندک زمانی موجی فراگیر از اعتراض مردم و مسؤولان ایرانی را به راه انداخت. شدت اعتراضات تا بدانجا رسید که تعدادی از مردم روز 22 فروردین با حضور خودجوش مقابل سفارت سعودی خواستار قطع روابط دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران با این رژیم شدند. در کنار موضعگیریهای رسمی صورت پذیرفته از سوی مقامات که غالباً از دریچه رسانههای رسمی منعکس شد، تودههای مردم نیز به انحای گوناگون این اقدام شنیع و در عین حال مشکوک ماموران سعودی را مورد شماتت قرار دادند. در این میان شبکههای اجتماعی بستر اصلی ابراز عقیده مردم عادی را تشکیل دادند. اعتراض مردم به این اقدام حیوانی به اشکال مختلف و به طور طبیعی صورت پذیرفت لکن برخی رفتارها و اعتراضات خاص چندان «عادی» و «طبیعی» به نظر نمیرسد. ترویج وسیع روحیات «عربستیزانه» از جمله موضوعات مشکوکی بود که بهگونهای هدفمند طرح و در حدی وسیع در این شبکهها انتشار یافت. با سنجشی ابتدایی به نظر میرسد ترویج این روحیات نژادپرستانه کاملاً هدایتشده و در راستای برخی منافع مشخص صورت پذیرفته است. این موضوع آنگاه بیشتر خودنمایی میکند که بدانیم براساس نظرسنجیهای صورتپذیرفته نهادهای رسمی کشورمان، بسیاری از شخصیتهای برجسته جهان عرب در دنیای معاصر از جمله حضرت حجتالاسلام والمسلمین «سیدحسن نصرالله» از محبوبیت فوقالعادهای در میان اقشار گوناگون ایرانی برخوردارند. مهمتر از آن، با توجه به علقههای مثالزدنی مذهبی ملت ایران و ارادت بیمثال ایرانیان به خاندان اهلبیت علیهمالسلام، این موضوع بسیار مشکوکتر به نظر میرسد. پاسخ به 2 سوال اساسی میتواند راهگشای این مساله باشد.
1) ترویج روحیات عربستیزانه چه پیامدهایی دارد؟
ترویج روحیات نژادپرستانه «ضدعرب» هرچند آثار و پیامدهای گوناگونی را هم در سطح جامعه ایرانی و هم در سطوح فراملی(اعم از منطقهای و جهانی) به همراه دارد، لکن یکی از این پیامدها که در ادامه به تشریح آن پرداختهایم از اهمیت بیشتری در مقایسه با دیگر آثار برخوردار است. با توجه به نوع رابطه میان «نژاد عرب» و «اسلام سنی» از یکسو و «نژاد ایرانی» و «اسلام شیعه» از سوی دیگر ترویج «ایرانی» در برابر «عرب» و «شیعه» در برابر «سنی»، 2 پیامد آشکار ترویج «عربستیزی» توسط «ایرانیان شیعه» خواهد بود. البته این بدان معنا نیست که تمام اعراب، مسلمانِ سنیاند و تمام ایرانیان، مسلمانِ شیعه بلکه با توجه به غلبه اسلام سنی در میان اعراب و اسلام شیعی در میان ایرانیان غالباً از این نوع تقسیمبندی استفاده شده و ایرانیان به عنوان نماد قدرت و صلابت شیعه در برابر اعراب غالباً اهل تسنن قرار میگیرند. ناگفته پیداست هرگونه اقدام در راستای ترویج روحیات «عربستیزانه» و «ایرانگرایانه» تشدید شکاف میان جهان اسلام و به مخاطره افتادن آرمان «وحدت اسلامی» را در پی خواهد داشت.
2) چه کسانی از این پیامد نفع میبرند؟
با مروری گذرا بر تاریخ پر فراز و نشیب جهان اسلام، میتوان پاسخی درخور و مستند را برای این پرسش اختیار کرد. نکته دارای اهمیتی که در اینجا باید مورد توجه و تدقیق قرار گیرد، آن است که «تمدن اسلامی» به حسب قدرت تاریخی خود همواره چالشی اساسی برای دیگر تمدنها بویژه تمدنهای غالب به شمار آمده است. بر این اساس تمدنها و کشورهای غالب همواره در تلاش برای محدود کردن و حتی فروپاشاندن این تمدن خفته بوده و هستند؛ موضوعی که بارها از سوی اندیشمندان غربی مورد تاکید و توجه قرار گرفته است. در همین رابطه «آرنولد توین بی» در سال 1949میلادی در کتاب خود با عنوان «تمدن در بوته آزمایش»، تحقق واقعهای از دل جهان و تمدن اسلام که تمدن بشری را دگرگون خواهد ساخت، هشدار داده بود. او در این رابطه مینویسد: «اسلام خوابیده است. با این حال باید این امکان را مدنظر داشته باشیم که اگر روزی پرولتاریای جهان (مستضعفان) بر ضد سلطه غرب به شورش برخیزند و خواستار یک رهبر ضدغربی شوند، این خفته بیدار خواهد شد. بانگ این شورش ممکن است در برانگیختن روح نظامی اسلامی اثر محاسبهناپذیری داشته باشد. اگر وضع به همین منوال پیش رود، اسلام بار دیگر برای ایفای نقش تاریخی خود قیام خواهد کرد». هرچند این پیشبینی 40 سال قبل از وقوع انقلاب اسلامی ایران صورت گرفته بود لکن بدون تردید با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، رخت عینیت برتن کرده است. همانگونه که پیداست، غرب در معنای کلی خود بهعنوان یک تمدن از هرگونه گسترش شکاف در امت اسلامی استقبال خواهد کرد. بنا به شواهد و قرائن متقن، اصل معروف «تفرقه بینداز و حکومت کن» مورد تاکید بریتانیای جهانخوار بیش از هر جا در ممالک اسلامی مورد استفاده قرار گرفته است. بر این اساس ایالات متحده، انگلیس، رژیم مجعول صهیونیستی و اساساً تمام دولتهایی را که در مجموعه «تمدن غرب» قابل تعریفند باید از جمله منتفعان ترویج روحیات عربستیزانه به شمار آورد.
فرجام سخن
همانگونه که اشاره شد، ترویج روحیات عربستیزانه که در روزهای اخیر و به بهانه حمایت از نوجوانان مظلوم ایرانی شدت یافته است، بیش از هر چیز به آرمان امت واحده اسلامی لطمه وارد خواهد کرد. بیدلیل نیست که همزمان با آغاز این موج، «دستی نامرئی» به هدایت آن پرداخته و بدون تفکیک قائل شدن میان «اعراب وهابی پیرو اسلام آمریکایی» و «اعراب سرافراز پیرو اسلام ناب محمدی»، جریان امور را به سوی هدفی خاص و مشخص پیش میبرد. با توجه به پیوندهای وهابیت و خاندان سعود با رژیم صهیونیستی و انگلیس خبیث، به نظر میرسد در دوران کنونی بسیاری از این رفتارها اتفاقاً از ائتلاف شوم این دو نشأت گرفته است. با توجه به تسلط بیقید و شرط رژیم صهیونیستی بر شبکههای اجتماعیای چون «فیس بوک»، «وایبر»، «اینستاگرام»، «گوگل پلاس»، «واتس آپ» و... این موضوع بیش از پیش جای تامل دارد. نکته پایانی آنکه آگاهی مردم مسلمان ایران در این رابطه بیتردید نقشی اساسی در خنثی شدن این فتنه ایفا خواهد کرد؛ فتنهای که در صورت گسترش گریبان تمام امت اسلام از جمله ایران اسلامی را خواهد گرفت.