سیدهآزاده امامی: میگویند فردی در شهری میدوید و فریاد میزد: امامزاده یعقوب را بر بالای مناره شغال درید!
جماعتی او را آرام کردند و گفتند: بنده خدا اولاً امامزاده نبود و پیغمبرزاده بود، ثانیاً یعقوب نبود و یوسف بود، ثالثاً بالای مناره نبود و ته چاه بود، رابعاً شغال نبود و گرگ بود، خامساً ماجرا از بیخ و بن دروغ است و اصلاً دریدنی در کار نبود!
حکایت همین یکی ـ دو سالی است که از عمر دولت راستگویان میگذرد؛ برای ملت عادت شده است شنیدن ادعاهایی که چند صباحی موجی میشود برای موجسواری جماعتی که انگار در فضای آرام و بیهیاهو حرفی برای گفتن ندارند، از اینرو ناگزیر باید هرازگاهی از میان زمین و هوا سوژهای دست و پا شود تا خوراک این جریان غوغاسالار را برای تداوم حیاتش مهیا کند. ادعاهایی که البته آخرالامر هم چیزی جز شرمساری برای مدعیان خویش همراه ندارد!
نظیر همین غائله پولهای کثیف که در نهایت با «عذرخواهی» وزیر کشور به پایان رسید؛ طرفه این بود که کسانی مدعی این ماجرا شدند که اغلب باواسطه یا بیواسطه به منابعی از قدرت متصلند. چنان قیافه حق به جانب گرفته بودند و در این فضای غبارآلود ترکتازی میکردند که اگر کسی نمیدانست میپنداشت ایشان جماعتی مَلَک منزهند که از آسمان نزول کرده و اتفاقاً سر بزنگاه مچ رقیبی را گرفتهاند که خوردهاند و بردهاند و بر نردبانی آلوده پا نهاده و بالا آمدهاند، حالا این آقایان در کسوت ناجیان ملت سر رسیدهاند و فریاد برآوردهاند تا حق به ناحق خورده شده ملت را باز پس گیرند و ملت را هشدار دهند تا زین پس در گزینش خویش دقتی مضاعف مبذول دارد! (بماند که این فیلم بازی کردنها از سوی افرادی که هنوز هم که هنوز است از ماجراهایی شبیه کرسنت و استات اویل و... حتی اعلام برائت هم نکردهاند و هنوز شائبه تغذیه آنها از این پولها به قوت مطرح است، به معلق بازی نزد غازی میماند!)
اما از آنجا که این هیاهو ریشه در «تزویر» داشت، برافکندن پردهها و نشاندن غبار موجود در فضا حسابی دست تهی این قبیله غوغاسالار را در محضر ملت باز و آنان را در پیشگاه حقیقت و صداقت شرمسار و سرافکنده کرد!
این اما نخستین و تنها ماجرایی از این دست نیست که دستاویز این جماعت هوچیگر واقع شده و فضای کشور را برای مدتی در تنش و التهاب فرو برده است؛ عیناً همین سناریو چندی پیش در جریان بحث بر سر انبوه(!) «بورسیهها»ی غیرقانونی به اجرا درآمد! لیکن وقتی همه چیز در فضایی منطقی و به دور از جنجالهای رایج رسانهای عیارسنجی شد، کاشف به عمل آمد از حدود 3000 مورد غیرقانونی ادعایی، چیزی حدود یک درصد این رقم حقیقتاً مسالهدار بوده و دولت مدعی راستگویی تنها 2 عدد «صفر» ناقابل مقابل آن نهاده است!
البته مسلم است همین اندازه هم ابداً شایسته نظام اسلامی نیست، منتها اگر قرار باشد این مورد وسیلهای شود برای
تسویهحسابهای سیاسی با دولتی که دل این آقایان از ابتدا هم با آن صاف نبوده است، کار سختی نیست بررسی همین موضوع در دولتهای قبلتر از دولت قبل و در آن صورت چندان معلوم نیست دولتهای محبوب این آقایان در گذر از این آتش سر به سلامت ببرند!
حال با جریانات پیش آمده و بررسیهای صورتگرفته، دولت محترم یک «عذرخواهی» جانانه هم بدهکار خیل افرادی است که به ناروا آنان را متهم به استفاده از بورسهای غیرقانونی کرده و با انتشار نامشان در فضای رسانهای حیثیت و اعتبار آنها را زیر سوال برده است، نیز عذرخواهی از مسؤولانی که چنین تهمتی به ایشان نسبت داده است.
متأسفانه سریال این بازیهای ناسالم به اینجا ختم نمیشود و حتی آقایان با ادعای «و ما ادراک ماالبورسیه» درصدد خدشهدار کردن اراده نمایندگان ملت در عدم واگذاری سکان مهمترین نهاد علمی و فرهنگی کشور به عناصر نشاندار فتنه نیز برآمدند اما فقط وقتی به یاد بیاوریم اساساً نخستین جرقههای طرح بحث بورسیهها هم به مدتها «پس» از طرح استیضاح وزیر بازمیگردد، بیصداقتی و ناجوانمردانگی این بازی کثیف بیشتر به چشم میآید!
لیکن این رفتارهای ناسالم توجیهپذیر میشود آنگاه که عنایت داشته باشیم این هیاهوهای بیسرانجام از جانب جماعتی صورت میگیرد که حدود 2 سال است امور مملکت را در شرایطی به دست گرفتهاند که برای رسیدن به چنین جایگاهی کلی وعده و وعید به ملت دادهاند، اما در تحقق این وعدهها حسابی ماندهاند!
دولتی که قرار بود «کلید» به دست بیاید و قفل بسته بر معیشت ملت را بگشاید و تحول «صد روزه» ایجاد کند، حالا که قفلی از معضل اشتغال و مسکن و ازدواج نگشوده و تحولی در اقتصاد رقم نزده باید هم موضوعی شبیه بورسیهها علَم کند تا ملت خیلی درباره این قفل و آن «کلید» سوالی نپرسد!
افرادی که برای سوال از عقبنشینی در برابر دیپورت شدن سفیر دولت مدعی بلد بودن راه تعامل با «همه» دنیا پاسخی ندارند البته که به دیوار کوتاه منتقدان بند میکنند و هر از گاهی مرحمتی نثار ایشان میکنند!
دولتی که قرار بود به طرفه..العینی و تنها به بهای «یک لبخند» سایه شوم تحریمها را از سر مملکت براندازد و در عین حال هیچ از دستاورد دانشمندان شهید ملت را نبازد و حالا چیزی درست برعکس در کف دارد- «تحریمهایی که رفع نشدهاند» و با این روند ظاهرا قرار هم نیست رفع شوند و در عوض تعهدات سنگینی که داده شده و «دستاوردهایی که تعلیق شدهاند»!- حق دارد چند وقت یکبار بحثهایی درباره «وظیفه پلیس که اجرای قانون است و نه اجرای اسلام» یا وظیفه نظام اسلامی که میتواند مردم را به «بهشت» ببرد یا نه و امثالهم را پیش بکشد که ملت خیلی حواسش به اصل قضیه نباشد!
دولتی که بنا بود بدون «اتوبوس» بیاید و پستها را میان بستگان و نزدیکان بذل و بخشش نکند، وقتی در برابر شائبههای باندبازی و خاندانگرایی در تقسیم پستهای حال و «آینده» و برنامهها و دخالتهای انتخاباتیاش پاسخی ندارد، باید هم ناشیانه روی مساله «پولهای کثیف» مانور بدهد و البته وقتی سخن از سند و مدرک میشود و پای بررسی دقیق و قانونی پیش میآید باید هم ادعای خود را پس بگیرد و مجبور به عذرخواهی شود!
در شرایطی که آقایان نشستهاند تا دستی از غیب برون آید و کاری بکند و 2 سال است ملت و مملکت را معطل یک توافق کذایی کردهاند که یک سوی آن شیطان است و با شیطنتهای خبیثانهاش همین الان حتی صدای همین جماعت خوشخیال را هم درآورده است، معلوم است هر از گاهی باید سوژهای درست کند تا توجهات از موضوعات اساسی دخیل در سرنوشت جامعه منحرف و معطوف آن موضوع خاص شده و ملت منصرف شود از پرسیدن سوالهای اساسی خویش درباره مسؤولیت حقیقی آقایان و چند و چون تحقق وعدههای داده شده؛ سوژهای که البته یک کارکرد دیگر هم باید داشته باشد و آن «حذر دادن ملت از رقیب»! به هر حال فرصت باقیمانده تا انتخابات باید به گونهای سپری شود...!
حال آنکه «خوش بود گر محک تجربه آید به میان...»!