printlogo


کد خبر: 137478تاریخ: 1394/2/10 00:00
نگاهی به فیلم نبات (Nabat) ساخته الچین موسی‌اوغلو در جشنواره بین‌المللی فجر
اینجا چراغی روشن نیست!

مرتضی اسماعیل‌دوست: در ایام برگزاری جشنواره‌های بین‌المللی، آثاری از کشورهای مختلف و با نگره‌هایی متمایز از کارگردان‌های سینمایی عرضه می‌شود که هر کدام از زاویه‌ای مماس با اندیشه و حس درونی خالق، مخاطب را وارد جهان تصاویر خود می‌کنند و قصه‌ای از دفتر بزرگ زندگی را پیش چشم بیننده می‌گشایند اما فیلم «نبات» ساخته الچین موسی ‌اوغلو از جمهوری آذربایجان در جشنواره بین‌المللی فیلم فجر کاملا وابسته به رویکرد سینمای خاص ایران در همنشینی انسان با طبیعت است، چنانکه در فیلم دوم کارگردان اهل باکو می‌توان به ترکیبی از میزانسن آثار کیارستمی در تپه‌های مارپیچی دشت و داستانی همزاد با  فیلم «گیلانه» رسید  و از این جهت رویکردی خلاقانه و نگاهی متکی به سینمایی متفاوت در این فیلم وجود ندارد. فیلم «نبات» درباره مقاومت زنی در بحبوحه جنگی خانمانسوز است، وقتی صدای گلوله، نبض آدمیان را گرفته و همه چیز در تاریکی مطلق فرو رفته است اما نبات در این میان به دنبال کورسوی امیدی در روستایی دورافتاده است و به اندازه روشن کردن چراغ نفتی خانه‌های خالی از سکنه، در پی برافراشتن نور است. این فیلم با ریتم کشدار و ساکن ابتدایی که ناهمخوان با روایت وهمناک جنگ است، در بیان رسیدن به نگاهی پایدار درجا می‌زند و توان ارائه روایتی ملموس را ندارد، گویی کارگردان خود به قطعیت در توصیف جهان روایت‌مندش نرسیده و نمی‌داند در پی نفی جنگ و نمایش آتشی برافراشته است یا درصدد آن است که مقاومت زنی را به تصویر درآورد. از این رو فیلم به یک تشخص و دیدگاه روشن و تفکری غایت‌مند نمی‌رسد و تنها باید دلخوش به قاب‌بندی‌های زیبایی بود که به تنهایی نمی‌تواند بار هدایت فیلم را برعهده بگیرد؛ انتخاب لوکیشنی مه‌گرفته که می‌تواند نشانه‌ای از حس مرگ‌زا باشد و تاریکی مطلق روستایی که فضایی مخوف می‌سازد. در این کارزار غریب که جوانان روستا به جنگ رفته و پیران هم از ترس پا به فرار گذاشته‌اند، تنها پیرزنی باقی‌مانده که به دنبال حفظ خانه و کاشانه و نگاهش، دل به تپه‌های ناهموار زندگی در روستا نهاده است و با فروش شیر گاوی که تنها دارایی زندگی‌اش است، روزگار سختی را تحمل می‌کند. فیلمساز به دنبال نمایش تصویری قهرمانانه از این پیرزن است و این نگاه، گاه بیرون از شمایل فیلم و به نحوی تصنعی به اثر وارد می‌شود. زنی که در آوردگاه جنگ، رنج از دست دادن فرزند و تیمارداری از اسکندر- همسر پیر و بیماری که مرگ را تجربه می‌کند- را به دوش می‌کشد. در این فیلم، خاله نبات به دنبال حفظ میراث و رسیدن به خاطره‌هایی دور و دراز است، جایی که در جست‌وجوی تنها عکس یادگاری فرزند شهیدش به عکاسخانه غبار گرفته «حسن عکاس» می‌رود، چرا که جای خالی قاب فرزند را در میان عکس‌های به دیوار نشسته خود و همسرش با تمام وجود حس می‌کند. از طرفی نبات با سیمایی مادرانه می‌تواند پرتره‌ای نمادین از مام وطن باشد که با تمام وجود سعی در نگهداری ارزش‌های نهفته از روزهایی دور دارد. فیلم نبات با همین ایده و اجرای مناسب کارگردان می‌توانست تبدیل به اثری فوق‌العاده شود، اما ضعف روایت‌پردازی و ناپختگی داستان موجب شد این فیلم تنها در حد یک تجربه مطلوب از خلاقیت بصری فیلمساز باقی بماند و از انتقال مفاهیم ارزشمند نهفته در طرح فراتر نرود. فیلم سعی در تقبیح جنگ داشته و از طرفی به دنبال آن است تا پایمردی‌های زنی را در کنار دلهره‌های جنگ به تماشا درآورد. در «نبات» ترکیب‌بندی بصری و وجود نمادهای قابل تعریف در بافت داستان و صحنه‌پردازی و استفاده از عناصر نور، صدا و موسیقی به نحو مطلوب رقم‌ خورده و بازی‌ها همگام با حس فغان‌زده کاراکترهاست اما فیلم، شکل و بسط داستانی موثری نیافته و تبدیل به مساله برای مخاطب نمی‌شود. به عبارت دیگر حضور موثر دوربین به‌عنوان عاملی روایتگر در خدمت هسته واحدی نیست و در این بین، نه می‌توان به زمینه‌های دلسپاری نبات برای پسرش رسید و نه مفهوم عمیق جنگ به عینیت می‌رسد اما برخلاف فیلمنامه از هم گسسته «نبات» باید از قاب‌های چشمنواز و ترکیب فوق‌العاده نورپردازی با صحنه آرایی یاد کرد. به طور نمونه می‌توان به قاب خوشفکر کاراکتر نبات با سایه درخت بر دیوار یا وجود میوه‌های انتظاری که در اواسط فیلم بر زمین می‌ریزد و نیز نمای غروب گرفته حرکت پیرزن در بالای صفحه تصویر اشاره کرد یا از قاب بسیار زیبای دری آویزان در دشتی غریب به‌عنوان نشانه‌ای از حس زیبایی‌شناسی فیلمساز یاد کرد. فیلم نبات اگر چه در رسیدن به فضای شاعرانه توانسته به توفیق دست یابد اما نمی‌تواند از این حس زیبای بصری به‌عنوان پشتوانه‌ای در رسیدن به روایتی ساختارمند استفاده کند، از طرفی نمای انتهایی فیلم در گنجاندن قاب ارنستو چه‌گوآرا به دیوار به جای عکس گمشده پسر، خارج از فضای فکری فیلم محسوب شده و از این جهت کاملا شعارزده می‌نماید. اگر چه فیلمساز درصدد این بوده با این تصویر، پیام خود را از زنده بودن آرمان‌ها صادر کند و فیلم را به این مسیر هدایت کند که در کنار همه شوربختی‌های زمانه برای نبات که منجر به مرگ همسرش، از بین رفتن محصول و در نهایت یخ‌زدگی و مرگش بوده است، می‌توان قهرمانانه با تقدیر روبه‌رو شد.


Page Generated in 0/0060 sec