printlogo


کد خبر: 137767تاریخ: 1394/2/16 00:00
آینده استراتژی دفاعی آمریکا در خلیج‌فارس

«باری پاول»، معاون مرکز امنیت بین‌الملل و «بلال صعب»: مطالعه و انجام بررسی‌های استراتژیک درباره آینده استراتژی دفاعی و وضعیت نیروهای آمریکا در خلیج‌فارس موضوعی است که چندان به آن پرداخته نشده و مدت‌ها به تعویق افتاده است. فاکتورها و عوامل متعددی وجود دارد که نیاز به انجام ارزیابی مجدد و جامع از نقاط قوت و ضعف طرح‌های سیاسی- نظامی آمریکا در خلیج‌فارس را نشان می‌دهد. برخی از این عوامل عبارتند از: شک ‌و تردید نسبت به جاه‌طلبی‌های هسته‌ای ایران، خروج نیروهای نظامی آمریکا از عراق در سال ۲۰۱۱ و بازگشت مجدد آنها به این کشور در سال ۲۰۱۴ میلادی، عزم راسخ باراک اوباما رئیس‌جمهوری آمریکا برای خروج کامل نیروهای ارتش آمریکا از افغانستان تا پایان سال ۲۰۱۶ میلادی، محدودیت‌های مالی قابل‌توجه و جدید در بودجه دفاعی آمریکا و در نهایت اغتشاشات و خشونت گسترده در بخش‌های گسترده‌ای از منطقه خاورمیانه از جمله ظهور داعش. با این حال به نظر می‌رسد واشنگتن در راستای سازگاری با این تغییرات به کندی عمل می‌کند و در عوض، رویکرد خود در قبال این منطقه بسیار حساس و استراتژیک را براساس مفروضات منسوخ‌شده و مفاهیم نامناسب از «ثبات» بنا نهاده است. نتیجه مذاکرات هسته‌ای میان ایران و گروه 1+5 به رهبری آمریکا (متشکل از کشورهای آمریکا، روسیه، چین، فرانسه، انگلیس و آلمان) متغیری است که بر آینده استراتژی دفاعی و وضعیت نیروهای آمریکا در خلیج‌فارس و در کل منطقه خاورمیانه تأثیر قابل‌توجه و بسیار زیادی خواهد داشت. اگر ایرانِ مجهز به تسلیحات هسته‌ای روزی به واقعیت مبدل شود، شوک بزرگی به سیاست‌ها و امنیت این منطقه وارد خواهد شد و در چنین شرایطی آمریکا وادار خواهد شد دستور کار خود درباره منطقه خاورمیانه را مورد بازبینی کامل قرار دهد. با این حال، حتی اگر همه طرفین مذاکرات به توافقی دیپلماتیک دست یابند که عدم دستیابی ایران به تسلیحات هسته‌ای را تضمین کند، باز هم واشنگتن نیاز دارد تغییرات مهمی در زمینه وضعیت نیروهای خود در خلیج‌فارس اعمال کرده و آنها را برای مواجهه با شرایط جدید آماده کند. از سوی دیگر، آمریکا باید به شرکای منطقه‌ای خود اطمینان دهد انعقاد توافق هسته‌ای با ایران نه باعث عقب‌نشینی آمریکا از منطقه خاورمیانه و قطع ارتباط با این منطقه خواهد شد و نه به منافع امنیتی شرکای منطقه‌ای آمریکا خللی وارد خواهد کرد.
آینده استراتژی دفاعی آمریکا در خلیج‌فارس
استراتژی دفاعی آمریکا در خلیج‌فارس بر 4 رکن استوار است که هرکدام از اهمیت ویژه‌ای برخوردارند. این 4 رکن عبارتند از: «بازدارندگی»، «اطمینان‌آفرینی»، «مبارزه با تروریسم» و «توسعه سیاسی». 3 مورد اول ارکان اصلی استراتژی دفاعی آمریکا هستند و همچنان باید به عنوان عناصر اصلی استراتژی دفاعی این کشور باقی بمانند زیرا تاکنون برای اهداف بلندمدت آمریکا در منطقه مفید واقع شده‌اند، اما واشنگتن مدت‌هاست به دلیل تمرکز بر امنیت و ثبات کوتاه‌مدت، به توسعه سیاسی (رکن چهارم) توجه چندانی نداشته و این موضوع را اولویت اصلی و واقعی خود قلمداد نکرده است. با این حال، توسعه سیاسی امری است که باید در مجموعه سیاست‌ها و استراتژی‌های آمریکا نسبت به خلیج‌فارس جایگاه برجسته‌تری بیابد. غفلت طولانی‌مدت و عدم توجه واشنگتن به مساله بسیار مهم توسعه سیاسی باعث ناپایداری استراتژی دفاعی این کشور در خلیج‌فارس شده است. در نهایت باید به این نکته مهم اشاره کرد که استراتژی کنونی آمریکا از پویایی لازم برخوردار نیست و توان مقابله و رویارویی با روندهای روبه‌رشد منطقه‌ای و جهانی را ندارد. از آنجا که ارکان استراتژی دفاعی آمریکا ارتباط ذاتی با یکدیگر دارند، واشنگتن باید با کمک همکاران منطقه‌ای خود تلاش کند به سطوح بالاتری از همکاری و هماهنگی میان این ارکان دست یابد. استقرار نیروها و تجهیزات نظامی قدرتمند آمریکا در خلیج‌فارس در فراهم کردن اطمینان امنیتی برای شرکای منطقه‌ای و همچنین مبارزه با گروه‌های تروریستی در منطقه و خارج از آن مفید بوده است. همچنین به نظر می‌رسد استقرار جنگ‌افزارها، سامانه‌های تسلیحاتی و واحدهای نظامی آمریکا در خلیج‌فارس در جلوگیری از حمله ایران به همسایگان خود یا سرکوب آنها از سوی این کشور مفید و مؤثر بوده است. با این حال، برخی از این تجهیزات با تهدید نامتقارن روبه‌رشدی که از سوی ایران متوجه منافع جمعی منطقه است، تناسب چندانی ندارند و نمی‌توانند به شیوه مؤثری با آن مقابله کنند. در واقع این تهدید عبارت است از توانایی و قدرتی که ایران سال‌ها به دنبال آن بوده تا از طریق ایجاد عوامل نیابتی غیردولتی و محلی و به‌کارگیری آنها، نفوذ و دسترسی خود را در سراسر منطقه خاورمیانه افزایش دهد و همزمان با این امر ثبات داخلی متحدان و شرکای اصلی آمریکا را در خاورمیانه تضعیف کند. هواپیماهای پنهانکار یا رادارگریز (Stealth) و همچنین سامانه‌های دفاع موشکی، بازدارنده‌های بسیار قدرتمندی در برابر توانایی‌های نظامی متعارف ایران هستند، اما این تجهیزات و سامانه‌ها نمی‌توانند با تهدیدات نامتقارن ایران مقابله کنند. وضعیت نیروهای نظامی آمریکا در خلیج‌فارس (بدون در نظر گرفتن رویکرد هسته‌ای ایران در آینده) باید بر مبنای ادامه دسترسی نظامی آمریکا به خلیج‌فارس قرار بگیرد. در واقع، واشنگتن به جای تمرکز بر ساختار نیروهای خود باید بر موضوع دسترسی نظامی تمرکز کند و به دنبال شناسایی شیوه‌ها و اقداماتی باشد که میزان دسترسی نظامی آمریکا در خلیج‌فارس را حفظ کرده یا بهبود بخشد. آمریکا باید این مساله را به متحدان منطقه‌ای خود در خلیج‌فارس توضیح دهد که موضوع دسترسی نظامی به خلیج‌فارس از نظر استراتژیک بسیار مهم‌تر از ساختار نیروهاست و برای هر دو طرف بسیار سودمند خواهد بود. وضعیت نظامی جدید و موفقیت‌آمیز نیروهای نظامی آمریکا مستقر در خلیج‌فارس و نقاط دیگر نیز باید تأکیدی بر قابلیت‌های نظامی این کشور باشد. در واقع، هرگونه بحث جدی درباره این موضوع نباید صرفاً به آمار و ارقام محدود شود. اگرچه موضوع ظرفیت نظامی فاکتور بسیار مهمی در بحث بازدارندگی و اطمینان‌آفرینی است، اما نباید آن را یک اصل محوری یا معیار اصلی دانست، بویژه در شرایطی که دشمن اصلی ما (در این مورد ایران) از توانمندی‌های نظامی متعارف پایین‌تری برخوردار است. به عبارت ساده‌تر، زمانی که به موضوع وضعیت و پیکره‌بندی دوباره نیروها و تجهیزات نظامی آمریکا در خلیج‌فارس می‌پردازیم، باید به جای سوالاتی نظیر «چقدر بیشتر یا چقدر کمتر؟» به سوالات مهمی همچون «چه چیزی و کجا؟» بیندیشیم. چالش و تهدیدی که از سوی ایران متوجه ماست، دارای ابعاد مختلفی است. این کشور از طریق برنامه هسته‌ای بحث‌برانگیز، زرادخانه موشکی در حال تکامل و همچنین سامانه‌های تسلیحاتی خود- به صورت مستقیم- و از طریق عوامل نیابتی غیردولتی و محلی خود- به صورت غیرمستقیم- منطقه را با تهدید مواجه کرده است. آمریکا باید تلاش کند تعادل درستی میان 2 موضوع برقرار کند: از یک طرف، جلوگیری از حمله ایران به کشورهای همسایه و سرکوب آنها و جلوگیری از دستیابی بالقوه ایران به توانایی‌های هسته‌ای و از طرف دیگر، راه مقابله با رویکرد نامتقارن و موفق ایران. هر یک از این موارد مجموعه بسیار متفاوتی از روش‌ها را شامل می‌شود که اولی بر دفاع خارجی و دومی بر امنیت داخلی متمرکز شده است. اگر ایران از مسیری که به گمان بسیاری مسیر دستیابی به قابلیت‌های هسته‌ای نظامی است دست بردارد و در عوض با گروه 1+5 به توافقی دست یابد که برنامه هسته‌ای این کشور را محدود کند، می‌توان گفت بار مسؤولیت نظامی عظیمی از روی شانه‌های استراتژی دفاعی آمریکا برداشته خواهد شد و آمریکا از استرس و فشارهای سیاسی ناشی از این موضوع رهایی می‌یابد. بدین‌ترتیب آمریکا می‌تواند روی مسائل قابل کنترل اما چالش‌برانگیز دیگری همچون تهدید نامتقارن از سوی ایران و نقض بالقوه توافق هسته‌ای تمرکز کند. در چنین شرایطی، آمریکا با انجام مجموعه‌ای از اقدامات بهسازی درباره وضعیت استقرار نیروهای نظامی خود در خلیج‌فارس می‌تواند به بهترین نحو از منافع خود و همچنین منافع متحدان منطقه‌ای خود محافظت کند. برخی از این اقدامات بهسازی عبارتند از: توزیع و پراکندگی بیشتر نیروهای مستقر در خلیج‌فارس از نظر جغرافیایی، انعطاف‌پذیری بیشتر به لحاظ عملیاتی، پایداری بیشتر از لحاظ سیاسی و تقویت هرچه بیشتر نیروها به لحاظ تاکتیکی، پیشنهاد و مذاکره بر سر انعقاد پیمان دفاعی دوجانبه با کشورهای عربی داوطلب حوزه خلیج‌فارس، کاهش میزان دیدپذیری، قابلیت پیش‌بینی و میزان آسیب‌پذیری نیروهای نظامی ارتش آمریکا در خلیج‌فارس از طریق توزیع و پراکندگی نیروها در سراسر خلیج‌فارس، تنوع و گوناگونی الگوهای وضعیت نیروها و همچنین بررسی دقیق مفاهیم بنیادی جدید، تأکید بیشتر بر اهمیت بخش دریایی در آینده وضعیت نیروهای آمریکا در خلیج‌فارس از طریق شیوه‌هایی چون بهبود دفاع دریایی، افزایش توانمندی‌های شناورهای تندرو تهاجمی، بهبود قابلیت‌ها در زمینه عملیات مقابله با مین‌های دریایی و همچنین ارتقای قابلیت‌های جاسوسی، نظارتی و شناسایی (ISR)، تقویت و افزایش همکاری‌های امنیتی با شرکای عربی حاشیه خلیج‌فارس تا قابلیت‌های دفاعی خود را بهبود بخشند و سهم بیشتری از بار مسؤولیت منطقه را برعهده بگیرند، تقویت سامانه‌های دفاعی در برابر حملات موشکی ایران و تلاش در جهت ارتقای سطح هماهنگی میان شرکای عربی خود در زمینه سامانه دفاع موشکی بالستیک (BMD). در صورتی که ایران به قابلیت تولید تسلیحات هسته‌ای دست یابد، آمریکا ناچار خواهد شد تغییرات عمده‌ای در استراتژی دفاعی و آرایش نیروهای نظامی خود در خلیج‌فارس اعمال کند و میزان این تغییرات، بدون شک بسیار بیشتر از پیشنهاد‌های عنوان‌شده خواهد بود. آنچه در زیر آمده، پیشنهاد دیگری است که به آمریکا کمک می‌کند به شیوه مؤثرتری از ایجاد ایرانِ مجهز به تسلیحات هسته‌ای جلوگیری کند:
- ایجاد محرک و انگیزه برای کشورهای خارج از منطقه از جمله متحدان ناتو و دیگر شرکا و ترغیب آنها به مشارکت در تأمین منابع نظامی موردنیاز به منظور ایجاد امنیت در خلیج‌فارس.
منطقه خاورمیانه در 2 دهه اخیر هزینه‌ها و چالش‌های بسیاری از حیث تلفات نیروی انسانی، منابع مالی و همچنین وجهه بین‌المللی منطقه‌ای برای آمریکا به همراه داشته است. با وجود این، واشنگتن نه می‌تواند از میزان دخالت‌های خود در این منطقه بکاهد و نه قادر است صرفاً از راه دور به مسائل و مشکلات این منطقه رسیدگی کند. پنتاگون نباید توسعه و پیاده‌سازی طرح‌های جدید استراتژیک در وضعیت نیروهای نظامی آمریکا در منطقه خلیج‌فارس را بیش از این به تعویق بیندازد. با توجه به تقاضاهای جهانی در حال تحول و همچنین چالش‌های امنیتی غیرقابل پیش‌بینی، چندوجهی و بسیار پیچیده، به صلاح آمریکا نیست توان و تلاش خود را برای اولویت‌های استراتژیک کم‌اهمیت‌تر هدر دهد.
بنابراین اکنون بیش از هر زمان دیگری لازم است استراتژی دفاعی آمریکا در خلیج‌فارس حول محورهایی چون اطمینان‌بخشی به شرکا و متحدان، بازدارندگی دشمنان، تداوم و اجرای مستمر مأموریت‌های مقابله با تروریسم و در نهایت لزوم توسعه سیاسی به منظور خشک‌ کردن ریشه‌های افراط‌گرایی و ارتقای ثبات داخلی طراحی شود. تقبل هزینه‌های مالی استقرار نیروهای نظامی جدید آمریکا در منطقه برای حمایت مؤثر از استراتژی دفاعی این کشور نیز از اهمیت بالایی برخوردار است. این وضعیت جدید می‌تواند از طریق ایجاد حق دسترسی مداوم به خلیج‌فارس به تلاش‌های آمریکا در جهت حفظ و پیشبرد منافع این کشور در منطقه بشدت آسیب‌پذیر و خطرناک خاورمیانه کمک کند و در عین حال می‌توان از این طریق به اهداف دیگری دست یافت که برخی از آنها عبارتند از: ارتقا و بهبود قابلیت‌های دریایی و تقویت هر چه بیشتر آنها، تقویت سامانه‌های دفاع موشکی، کسب اطمینان از تنوع و گوناگونی وضعیت‌های نظامی و همچنین غیرقابل پیش‌بینی بودن آنها و در نهایت تقسیم بار مسؤولیت منطقه میان دیگر کشورها. اما مهم‌ترین مساله این است که استراتژی دفاعی و وضعیت نیروهای آمریکایی در خلیج‌فارس باید هشداری برای شرکا و دشمنان این کشور باشد و آنها آگاه باشند آمریکا به خلیج‌فارس آمده تا در این منطقه بماند و به دنبال آن است تا روابط بلندمدت و عمیقی با شرکا و متحدان نزدیک خود ایجاد کند؛ بویژه متحدانی که دوشادوش همتایان نظامی آمریکایی خود طی عملیات‌های نظامی در مناطق دوردست جنگیده‌اند. باید بدانیم آمریکا تحت هر شرایط و سناریویی از امنیت شرکای خود در منطقه بسیار حساس، حیاتی و استراتژیک خاورمیانه دفاع خواهد کرد.
اندیشکده شورای آتلانتیک


Page Generated in 0/0056 sec