printlogo


کد خبر: 137988تاریخ: 1394/2/20 00:00
گفت‌وگوی «وطن‌امروز» با دکتر مهدی گلشنی
ماجرای دیوان حافظ پروفسور عبدالسلام در سخنرانی آقا
اولویت آموزش در مدارس باید زبان فارسی باشد هویت ایرانی بسته به زبان فارسی است

مونا امیرمحمدی: رئیس گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف می‌گوید متأسفانه آن اندازه که فرهنگ غربی در ایران مورد توجه و استقبال قرار می‌گیرد، دیگر مسائل از جمله هویت ملی و زبانمان به فراموشی سپرده می‌شود. باید این نکته را مدنظر داشته باشیم که زبان پارسی از دبستان تا دبیرستان و سطوح عالی دانشگاهی به عنوان زبان اصلی ما تلقی می‌شود و بر آموزش آن باید اهتمام جدی صورت گیرد.
بحث زبان فارسی و اهمیت آن چیزی نیست که تابه‌حال نشنیده باشیم یا چیزی درباره آن نخوانده باشیم. از روزی که ایرانی به دنیا آمدیم عرق زبان ‌فارسی همیشه در خونمان جوشان بوده است به همین مناسبت همیشه تمایل به ایرانی بودن و فارسی صحبت کردنمان به عنوان یک نماد هویتی و ملی برای‌مان وجود داشته است. با همه اینها چطور شد که بین برخی هم‌نسل‌هایمان تمایل به زبان‌های دیگر و هویت‌های دیگر ایجاد شد، حتی عده‌ای تلاش کردند زبان فارسی مادری‌شان را در حاشیه قرار داده و لهجه‌ها و گویش‌های محلی خود را در صدر قرار دهند.
در برخی دوره‌ها، طرح تدریس گویش‌های محلی و قومیت‌ها در مدارس سراسر کشور مطرح شد که البته به تصویب درنیامد. مجددا در دوره حجت‌الاسلام والمسلمین حسن روحانی رئیس‌جمهور چنین طرحی ارائه شده که البته با موافقت‌ها و مخالفت‌هایی روبه‌رو شد و هنوز تکلیفش مشخص نشده است.
استاد دکتر مهدی گلشنی، فیزیکدان و نظریه‌پرداز ایرانی، پژوهشگر، مترجم، استاد دانشگاه صنعتی شریف و عضو پیشین شورایعالی انقلاب فرهنگی، از برگزیدگان همایش چهره‌های ماندگار عرصه فیزیک و برنده کتاب سال جمهوری اسلامی است. وی کشورهای مختلفی را از آغاز انقلاب اسلامی برای بازرسی برای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و همینطور شورایعالی انقلاب فرهنگی گشته و در همه این کشورها سری هم به کتابخانه‌های انستیتوها و مراکز رایزنی‌شان زده و معتقد است آن اندازه که باید نسبت به انتقال زبان پارسی و شناساندن آن در دیگر کشورها اهتمام نبوده که البته اکنون نسبت به قبل خیلی بهتر شده است.
وی پیش‌تر سرپرست گروه علوم پایه شورایعالی برنامه‌ریزی، فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران و عضو آکادمی علوم جهان اسلام بوده و آثاری چون «فیزیک»، «قرآن و علوم طبیعت»، «تحلیلی از دیدگاه‌های فلسفی فیزیکدانان معاصر» و «علم سکولار تا علمی دینی» تألیف و ترجمه کرده است و اعتقاد دارد زبان فارسی باید به عنوان زبان اصلی در مدارس و سایر مراکز آموزشی ما مدنظر قرار بگیرد و در کنار این زبان است که دیگر مباحث باید به صورت حاشیه‌ای، نه اصل مطرح شود.
 استاد گلشنی! لطفا درباره اهمیت زبان پارسی در مقایسه با سایر زبان‌ها و همینطور گویش‌ها و لهجه‌ها توضیح دهید.
زبان فارسی، یا لااقل زبان فارسی فعلی، ما را به هزار و اندی سال پیش متصل می‌کند، زیرا عمده سرگذشت قوم ایرانی در زبان فارسی منعکس شده است. همینطور بخش وسیعی از فرهنگ فارسی در زبانمان متجلی است. در نهایت همه در محیط‌های آموزشی و غیر آن در کشورمان، عربی نمی‌دانند، همه آذری نمی‌دانند، اما همه زبان فارسی را در مدارس آموزش می‌بینند. بسیاری از معارف اسلامی از طریق همین دروس زبان فارسی در مدارس و سایر محیط‌های آموزشی به افراد یاد داده می‌شود. اخلاق و پند و اندرز و نصایح باستانی در نوشته‌های سعدی و دیگر شعرا و حکمای ما موجود است، بنابراین افراد از کودکی با زبان فارسی در ایران مأنوس می‌شوند.
 آیا زبان فارسی در خارج از ایران هم نفوذ داشته است؟
بله! البته ما در دهه‌های اخیر از اهمیت صدور زبان فارسی غفلت کرده‌ایم؛ اوایل انقلاب بی‌همتی‌هایی نسبت به زبان پارسی صورت گرفت که البته آن هم به‌دلیل شرایط خاص کشور بود. خاطرات من درباره نفوذ زبان فارسی در خارج زیاد است. اما یک خاطره شیرین که یادم می‌آید این است که در سال 1982، در کنفرانسی در اسلام‌آباد پاکستان شرکت کردم. مرحوم ضیاءالحق رئیس‌جمهور وقت پاکستان آن را ترتیب داده بود و شاید یکی از بزرگ‌ترین کنفرانس‌های اسلامی بود که تابه حال دیده‌ام، چرا که اولا از همه جهان اسلام در آن شرکت کرده بودند و ثانیاً آمریکا و انگلیس و شوروی ـ پیش از فروپاشی ـ نیز در آن حضور داشتند. نکته جالب این کنفرانس، میهمانی شامی بود که در آن شرکت کردم. بنده سر میز مرحوم ضیاءالحق حضور داشتم که در آن رؤسای قوای مسلح پاکستان، رؤسای نیروهای هوایی، زمینی، دریایی و رئیس ستاد ارتش پاکستان حضور داشتند و همه آنها با من سر آن سفره به زبان فارسی صحبت می‌کردند و این برای من خیلی جالب و دوست‌داشتنی بود و میزان نفوذ زبان فارسی را نشان می‌داد.
امروز متأسفانه به دلیل تلاشی که استعمار و نقشه‌های پلید آنها می‌کند، اهمیت زبان فارسی در منطقه کم شده است، اما به‌ هر حال من امیدوارم دوباره زبان فارسی در منطقه احیا شود.
خاطرم می‌آید سال‌های اول بعد از انقلاب از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای بازدید از دانشگاه‌های اروپا مأمور شدیم. در این کشورها هنوز زبان فارسی زنده بود و در دانشگاه‌هایی چون مادرید تدریس می‌شد و حتی فرهنگنامه مشترک فارسی- اسپانیولی منتشر شده بود. متاسفانه به دلیل شرایط جنگ و گرفتاری‌های دیگر این تلاش‌ها تحت‌الشعاع قرار گرفت و زبان‌های دیگری جایگزین زبان فارسی در بعضی از این کشورها شد.
 پس با همه تلاشی که در راستای ترویج زبان فارسی در کشورهای مختلف می‌شود و حتی فعالیت رایزنی‌های فرهنگی چرا چنین تلاشی به کمرنگی گراییده است؟
بی‌رودربایستی باید بگویم رایزنی‌های فرهنگی ما در اوایل انقلاب فعال نبودند. باید افرادی در رایزنی‌ها انتخاب می‌شدند که دغدغه این کار را می‌داشتند و از ظرافت‌های سیاسی آگاه می‌بودند، چرا که ما فعالیت‌های سیاسی را نمی‌توانیم مستقیما انجام دهیم و دولت‌های مختلف از اسلامی گرفته تا غربی نسبت به فعالیت‌های سیاسی ما حساس هستند. اما این امر نسبت به زبان کمتر است و تاریخ نشان داده زبان فارسی به راحتی در کشورهای مختلف از جمله مصر، پاکستان و هندوستان تدریس شده و این زبان وسیله‌ای بوده که ما فرهنگ فارسی را منتشر کنیم و باعث تأسف است که این تلاش‌ها تضعیف شده است.
15-10 سال پیش با فرهنگستان علوم ایران میهمان فرهنگستان علوم مجارستان بودیم. آنها یک بازدید از بخش شرق‌شناسی دانشگاه برای ما گذاشته بودند. خانمی که مسؤول بخش کتابخانه آنجا بود، گله می‌کرد که ایرانی‌ها به جای اینکه خودشان همت کنند و مجلات و کتاب‌ها و سایر آثارشان را برای ما بفرستند، ما خودمان مجبور هستیم هر 3-2 سال یک بار به ایران بیاییم و کتاب‌ها و آثار مورد نیاز مرکز را تهیه کنیم. البته شبیه این گلایه را من در سوییس نیز شنیده بودم. یادم می‌آید جایی رفته بودیم که مخصوص مسلمانان سوییسی‌الاصل بود و ما از کتابخانه آنها بازدید کردیم. رئیس این کتابخانه به من گفت ما مقدار زیادی از امکانات و کمک مالی‌مان را از عربستان دریافت می‌کنیم ولی واقعا روحمان با کشور شماست. مقدار زیادی هم از ما ایراد گرفت که کشور شما در تبلیغات ضعیف عمل می‌کند. او ضمن مطرح کردن عیاشی‌های خانواده سلطنتی سعودی، می‌گفت چرا شما کتاب‌ها و مجلاتتان را برای ما نمی‌فرستید. بنابراین من براساس مشاهداتم باید بگویم مخصوصا اوایل انقلاب در حوزه صدور زبان فارسی ضعیف عمل کردیم. چند سال پیش در کشور آلبانی مردمشان و مخصوصا رئیس آکادمی علومشان با خوشحالی ابراز می‌کردند 900 لغت فارسی در زبانشان دارند. بنده بلافاصله به ایران که آمدم با مرحوم دکتر حبیبی رئیس وقت فرهنگستان زبان و ادب فارسی تماس گرفتم و چنین خبری را به ایشان دادم و پیشنهاد دادم این تعداد لغت را ما از آنها بگیریم و چاپ کنیم و گفتم باید از این لغات به لطایف الحیلی استفاده کنیم، چرا که این لغات واقعا جزو زبانشان شده است. یادم می‌آید از این آلبانیایی‌ها که پرسیدم زبان فارسی از چه طریق وارد کشورشان شده است، آنها پاسخ دادند عثمانی‌ها، چرا که خیلی از مکاتبات عثمانی‌ها در آن دوره به زبان فارسی بوده و بنابراین زبان فارسی از طریق عثمانی‌ها وارد خاک آنها شده است همینطور میزان نفوذ زبان فارسی در هند و پاکستان نیز فوق‌العاده است.
 متأسفانه استعمار باعث شد زبان فارسی که در هند و کشورهای دیگر رواج داشت کمرنگ شود، چرا ما در راستای تقویت زبان فارسی در این کشورها همت نکردیم؟
متأسفانه غفلت شده و این مایه تأسف است. خاطرم است یک نفر از تاجیکستان آمده بود و شعر فارسی می‌خواند، اما نمی‌توانست سخنانش را بنویسد. این بی‌همتی ما را نشان می‌دهد. من با تمام وجودم بی‌همتی در خارج از کشور نسبت به تقویت و تحکیم زبان فارسی را حس کردم، چرا که بنده در پی برنامه‌ای که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بر عهده‌ام گذاشته بود با 2 نفر از همکارانم در سال62 به کشورهای اروپایی رفتیم. در این سفرها اکثر کشورهای اروپایی را سر زدیم و از بخش زبان فارسی‌شان هم دیدن کردیم. واقعا این بخش‌ها در حد شأن زبان فارسی فعال نبودند.
من دوستانی پاکستانی داشته‌ام که وقتی نشست و برخاست داشتیم، فارسی صحبت می‌کردند و غزل حافظ می‌خواندند. در کنفرانس‌های فیزیک که در ایتالیا شرکت می‌کردم، یک دوست پاکستانی‌ام مدام غزل حافظ می‌خواند. دوست پاکستانی دیگری دارم که الان در فرانسه استاد فیزیک هسته‌ای است. او هر زمان که مرا می‌بیند شعر فارسی می‌خواند و حتی خودش هم شعر فارسی می‌سراید. هر زمان که می‌خواهم در اجلاس آکادمی علوم جهان اسلام شرکت کنم چند کتاب شعر فارسی برای او می‌خرم و می‌برم.
باید سعی کنیم، خود اساتید ایرانی در دانشگاه‌های خارج از کشور نیز باید در ترویج زبان فارسی همت کنند. یکی از اساتیدمان که الان در آلمان استاد متالوژی هستند، هر زمان که به ایران می‌آیند تعداد زیادی کتاب می‌خرند و برای ایرانیان مقیم آلمان می‌برند. ما چنین همتی را از اساتید داخل‌مان نیز برای توجه به زبان فارسی می‌طلبیم. باید از وجود افرادی که واقعا ارزش و اهمیت زبان فارسی را درک می‌کنند، استفاده کنیم.
زبان فارسی برای ما حایز اهمیت است چرا که همه گذشته ما در زبانمان نهفته است. غنایی که در فرهنگمان هست، در این زبان منعکس است. فرهنگ اسلامی با ورود به ایران عمیقاً وارد زبانمان شد و حتی شعر سعدی را بر سردر سازمان ملل می‌بینیم: «بنی آدم اعضای یکدیگر‌ند/ که در آفرینش ز یک گوهرند». الان کشورهای دیگر تلاش دارند مولوی و نظامی ما را به تاراج ببرند. به‌طور مثال مولوی شاعر فارسی زبان است که تنها مرگش در قونیه بود ولی زبان شعرش گویای فعالیت فرهنگی‌‌اش بوده است و این بی‌همتی ما است که اجازه می‌دهیم چنین شعرایی به نام کشورهای دیگر ثبت شوند.
به یاد دارم که وقتی مرحوم پروفسور عبدالسلام در آبان سال 67 برای ملاقات با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، که در آن موقع رئیس‌جمهور بودند، به شیراز آمده بود تا طی کنگره حافظ با حضرت معظم‌له ملاقات کند، ایشان دیوان حافظ خود را به همراه آورده بود که در یک طرفش غزل‌های حافظ به فارسی و طرف دیگر ترجمه آن به اردو بود. هر وقت در سخنرانی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای غزلی از حافظ خوانده می‌شد، ایشان بلافاصله دیوانش را باز می‌کرد که آن را بیابد. تعداد واژه‌های زبان فارسی در زبان اردو بسیار زیاد است و ما از طریق اشتراکات می‌توانیم در کشورهای اردو‌زبان نفوذ کنیم، ولی متأسفانه ما در هندوستان و پاکستان و مصر فعالیت درخوری نداشته‌ایم. البته مصر را سیاست خارجی اجازه نداد ارتباطات باقی بماند ولی ما اساتید فارسی‌زبان در مصر کم نداشتیم که می‌توانستند منشأ اثر باشند. در نهایت این نکته را تأکید کنم که همت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و وزارت خارجه ما در اوایل انقلاب درباره ترویج زبان فارسی در دیگر کشورها ضعیف بود، اگرنه یکی از بهترین کانال‌ها اعمال نفوذ از این طریق بود. یکی از کشورهایی که از لحاظ سیاسی خیلی نسبت به فعالیت‌های سفارت ما حساس بودند کشور الجزایر بود ولی آنها حساسیتی نسبت به زبان فارسی نشان نمی‌دادند. در بعضی کشورهای دیگر هم وضعیت همین طور بوده است. در این گونه کشورها ما توانسته‌ایم از طریق زبان فارسی مطالب فرهنگی را منتقل کنیم.
در مالزی که بودم یک استاد سودانی به من می‌گفت در مدینه درس می‌داده و سعودی‌‌ها در آنجا مخالف فلسفه بودند. بنابراین او تحت عنوان درس اصول عقاید، نظرات فلسفی خودش را منتقل می‌کرده است. در یک کلام، زبان فارسی یکی از بهترین امکانات برای نفوذ ما است.
 جناب دکتر! درباره تدریس زبان قومیت‌ها و گویش‌ها در مدارس کشور نظرتان چیست؟
خب! آنها هم مهم است اما یک چیز دیگر که مایه ‌تأسف است، حساسیت کم مسؤولان ما نسبت به زبان فارسی است. شما به ترکیه که می‌روید همه جا صراحتا با ترکی روبه‌رو می‌شوید. حتی در فروشگاه‌های بزرگشان شما به سختی فردی را پیدا می‌کنید که انگلیسی بفهمد. بنابراین ممکن است به دردسر بیفتید برای اینکه مطلبی را به آنها تفهیم کنید.
رهبر معظم انقلاب بارها درباره اهتمام نسبت به زبان فارسی تأکید کرده‌اند، اما ما هنوز هم بسیاری از تابلوهای فروشگاه‌هایمان به انگلیسی است. این مشکل حتی در مدارس و دانشگاه‌ها هم رسوخ کرده و عده‌ای فقط تمایل دارند مجلات علمی - پژوهشی خارجی را به رسمیت بشناسند و داخلی‌ها را قبول ندارند.  برخی دانشگاه‌ها حتی اخیرا این زمزمه را شروع کرده‌اند که اگر کسی مدرکش را داخل گرفته باید یک سری هم به خارج از کشور زده باشد (!) یعنی میزان نفوذ زبان‌های دیگر تا این حد شده است و از سویی هم تدریس زبان قومیت‌ها بیش از پیش مطرح شده است!
خاطرم هست یک زمانی در شورایعالی انقلاب فرهنگی از سوی برخی دوستان دانشگاه شریف و تهران، تدریس انگلیسی در شعبه کیش این دانشگاه‌ها مطرح شد. آن زمان من بشدت مخالفت کردم. بنده همین امروز هم بعد از گذشت بیش از 40 سال تدریس فیزیک در دانشگاه شریف، آن را به زبان فارسی تدریس می‌کنم و پایان‌نامه‌ها را به همین زبان تحویل می‌گیرم، درحالیکه دانشجوی فیزیک ما به زبان انگلیسی مسلط است و مقالات انگلیسی را به راحتی می‌خواند و هیچ مشکلی هم ندارد. اما ما درس را سر کلاس‌ها به فارسی می‌دهیم و حتی یک مورد هم با مشکل برخورد نکرده‌ایم. متأسفانه دانشگاه‌ها خیلی حساسیت درباره ترویج زبان فارسی ندارند، در حالی که من معتقدم اگر کسی بخواهد در ایران درس بخواند، باید زبان فارسی را خوب یاد بگیرد و اگر هم می‌خواهد برای ادامه تحصیل به خارج برود باید زبان فارسی را خوب یاد بگیرد تا پیوندش با ملتش حفظ شود. آنها هم که از خارج برای تحصیل به ایران می‌آیند باید فارسی را یاد بگیرند تا با فرهنگ این کشور آشنا شوند. این کاری است که دانشگاه بین‌المللی
امام‌ خمینی قزوین انجام می‌دهد. در آنجا دانشجویان خارجی تازه‌وارد به ایران فارسی یاد می‌گیرند. یک دانشجوی خارجی مسلمان که به دانشگاه قزوین رفته و فوق لیسانس گرفته بود و سپس به دانشگاه تهران آمده بود می‌گفت، به او یک احترام ویژه‌ای در کلاس می‌گذارند به این دلیل که او از انگلیس آمده و انگلیسی‌زبان است، در حالیکه من شخصاً از فارسی صحبت ‌کردن او لذت می‌بردم.
  چرا چنین است؟
کم‌توجهی محیط! در حیطه آموزشی پایین‌تر از دانشگاه، من در کودکی کسانی را می‌شناختم که در کلاس سوم و چهارم ابتدایی به راحتی بخشی از گلستان سعدی را می‌خواندند. الان به یک دیپلمه بگوییم یک غزل از حافظ بخواند یا بخش کوچکی از گلستان سعدی را بخواند، نمی‌تواند و علتش کم‌توجهی محیط نسبت به زبان فارسی است. چندی پیش برنامه‌ای تلویزیونی اجرا شد که در آن از مخاطبان می‌پرسیدند این شعر «سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز» از کیست؟ هر کسی به غلط نام شاعری را برد و کمتر گفتند شاعر سعدی است(!) این نشان می‌دهد ما چقدر با ادبیاتمان بیگانه‌ایم. من باز هم می‌گویم هر وقت در سال‌های اخیر به ترکیه رفته‌ام در مکان‌های مختلف غبطه خورده‌ام. حتی در فرودگاه ترکیه کسی به انگلیسی صحبت نمی‌کند و اگر مشکلی آنجا برخورد کنیم کسی نیست به دادمان برسد. این تعصب نسبت به زبان است. خب! چرا ما در حد معقول این تعصب را نداریم و فارغ‌التحصیلان ما بیگانه با زبان فارسی هستند. البته علاقه به تعلیم دیگر گویش‌ها و قومیت‌ها در مدارس- به عنوان زبان اصلی- این مشکل را تشدید خواهد کرد.
اخیرا سر خاک باباطاهر عریان بودم. پیرمردی چند رباعی از باباطاهر را خواند چنان همه به شعف آمده بودند که گویی زمان بازایستاده بود. این قدرت جذب زبان فارسی است. متأسفانه ما دانشگاه می‌رویم یک فیزیک، شیمی و برقی یاد می‌گیریم و انگار فقط اینها جامعه انسانی را اداره می‌کنند!
  آیا اینکه تدریس‌ها و فعالیت‌های ما در مدارس به دیگر زبان‌ها و گویش‌ها باشد، خللی در اهمیت زبان فارسی ایجاد می‌کند؟
در هر صورت باید تدریس‌ها به زبان فارسی باشد و به اندازه کافی به زبان فارسی درس داشته باشیم تا همه در فارسی مسلط شوند البته افراد می‌توانند زبان‌ها و گویش‌های دیگر را به عنوان دروس اختیاری بگیرند. بنابراین زبان درسی ما در کلاس‌های درس باید فارسی باشد. ما افرادی را داریم که آنقدر زبان انگلیسی‌شان خوب است که می‌توانند رساله‌شان را به زبان انگلیسی بنویسند ولی من همیشه صاف و صریح می‌گویم این را قبول نمی‌کنم. متن انگلیسی را بگذارید در سایت‌ها! پایان‌نامه را باید به ما فارسی تحویل دهید. حال ما همه اینها را می‌گوییم ولی انگار مساله هویت ملی خیلی در محیط‌های آموزشی ما مطرح نیست، درحالیکه برای استقلال ما مهم است. هرچه صرف زبان فارسی بکنیم کم است، چرا که این زبان یک فرهنگ غنی انسانی با خودش به همراه دارد. متاسفانه آنقدر فرهنگ غربی وارد کشورمان می‌شود که دیگر مسائل مربوط به هویت ملی فراموش می‌شود؛ از غذاهای خارجی تا دیگر امور. البته من اعتقادم این نیست که غذاهای خارجی یا چیزهای دیگر در کشور نباشد. اینها همه باشد ولی نحوه غذا‌ خوردن و زندگی ‌کردنمان را تحت‌الشعاع قرار ندهد.
  مهم‌ترین گام‌هایی که باید در راستای حفظ زبان ملی‌مان برداریم، چیست؟
نخست اینکه در دبستان تا دبیرستان این زبان فرعی تلقی نشود و بر آموزش آن اهتمام جدی باشد. من خودم در دانشگاه برکلی‌(درکالیفرنیا) که تحصیل می‌کردم ملاحظه می‌کردم کسانی که می‌خواستند لیسانس بگیرند باید حتما یک درس سنگین زبان انگلیسی را می‌گذراندند. من کراراً برندگان جایزه نوبل در فیزیک را دیده‌ام که از اشعار شاعرانی نظیر شکسپیر و گوته در آثارشان می‌آورند که حاکی از رجوع آنها به فرهنگ خودی است. ما هم نباید با فرهنگمان بیگانه باشیم. از یک وکیل دادگستری در یک برنامه رادیویی خواستند یک بیت شعر بخواند اما او چیزی یادش نبود، در حالی که دیپلم ادبی داشت و دوره لیسانس حقوق یک دانشگاه را گذرانده بود!
علاوه بر این امر باید در مراکز آموزشی از افرادی استفاده بشود که دغدغه‌شان زبان فارسی باشد. مشکل ما این است که خیلی از انتصاب‌هایمان براساس روابط، آشنایی و قوم و خویشی است. در سفرهای اروپایی که می‌رفتیم افرادی را می‌دیدم که به هیچ‌وجه لیاقت منصب و مقام‌هایشان را نداشتند، نه در رایزنی‌ها و نه در سفارت‌ها. البته این مربوط به سال‌های دهه 60 است. در آن موقع بسیاری از آن افراد فکرشان با کارهای فرهنگی بیگانه بود و در سفارتخانه‌ها یا رایزنی‌های فرهنگی ایران کار جدی در حوزه زبان فارسی صورت نمی‌گرفت. حتی به‌ یاد دارم در یکی از این کشورهای اروپایی، سفیر ایران در آن کشور کتاب‌های ارسالی را در یک گاراژ گذاشته بود، بدون اینکه توزیع شود!
در نمایشگاه‌های خارجی هم شرایط همینطور است بالاخره از این سو و آن سوی دنیا کسانی می‌آیند که به زبان فارسی علاقه دارند و می‌خواهند سمبلیک هم شده دو کتاب فارسی بخرند. خب! ما هم این آثار را در اختیارشان بگذاریم.
  دیگر مشکلات بحث زبان پارسی چیست؟
متأسفانه یکی از مشکلات ما امروز عقده حقارت نسبت به غرب است. همانطور که رهبر حکیم انقلاب چند سال پیش در صحبت‌هایشان اشاره داشتند، ما عقده حقارت نسبت به غرب داریم، این عقده تا نشکند، ما موفق نمی‌شویم. من نمی‌گویم چیزهای خوب غرب را استفاده نکنیم و از اینترنت و پنکه و تکنولوژی‌شان بی‌بهره شویم؛ چرا که چنین کاری عقلانی نیست. اما نکته اینجاست که استفاده هم باید در راستای پیشرفت خودمان صورت گیرد و من این اهتمام را خیلی جاها نمی‌بینم.  نفوذ فرهنگ غرب نباید به تنبلی ما بینجامد چرا که غرب کار خود را می‌کند. یک زمان به کشورها حمله می‌کرد و الان محصولاتش را فرهنگی ارائه می‌دهد. غرب قبلا حتی در چین هم نفوذ داشت و در قرن نوزدهم یک تعداد از چینی‌ها را مبتلا به مواد مخدر کرده بود. در زمان حال چین و ژاپن در وضعیت قرن نوزدهم نیستند. آنها زنده شده‌اند و حواسشان جمع است. امروز دانشجویان آنها که به غرب می‌روند سریع دانش را یاد می‌گیرند و به کشور خودشان بازمی‌گردند. یادم می‌آید برای کنفرانسی به چین رفته بودیم. بعد از تمام شدن آن کنفرانس به ما گفتند یکی، دو روز می‌توانیم به انتخاب خود گشت‌و‌گذار کنیم. من بازدید از انستیتوی فیزیک پکن را انتخاب کردم. در آنجا متوجه شدم تعدادی آمریکایی چینی‌الاصل معروف هم به این انستیتو آمده‌اند. پرسیدم اینها اینجا چه کار می‌کنند، پاسخ دادند اینها سالی یکی، دو بار به اینجا می‌آیند و کمک فکری به ما می‌دهند. به جز تعدادی بسیار معدود، چند نفر از ایرانی‌های مقیم خارج در چند سال اخیر برای این تبادل افکار به ایران آمده‌اند؟ چند نفر از آنها‌ تلاش کرده‌اند مشکلات کشور را حل کنند؟ ما باید به دانشجویانمان یاد دهیم دغدغه‌مند باشند و به کشورشان تعهد داشته باشند، به هویت ملی، استقلال و مردمشان متعهد باشند. چینی حواسش به این چیزها جمع است و چیزی را فراموش نمی‌کند.
همسر بنده یک دوست ژاپنی داشت که شوهرش آمریکایی بود. زمانی که برکلی بودیم، آن خانم ژاپنی منزل ما می‌آمد و از همسر آمریکایی‌اش انتقاد داشت و آن هم به دلیل بمباران کشورش توسط آمریکا بود. این خانم ژاپنی با ازدواج با یک مرد آمریکایی هویت خودش را از دست نداده بود. این مطلب نکته آموزنده‌ای برای ما دارد.
  در نهایت فرهنگستان زبان و ادب در ایران چه وظیفه‌ای در راستای متعهد‌کردن افراد به زبان فارسی دارد و تاکنون در این راستا چه گام‌هایی برداشته است؟
فرهنگستان کارهای خوبی کرده ولی به نظر من خیلی هم بهتر از این می‌توانست باشد. امیدوارم بنیاد جدید‌التاسیس سعدی جدی گرفته شود و در آن بعضی افراد تمام‌وقت به استخدام در‌بیایند؛ کسانی که دغدغه زبان فارسی را داشته باشند. البته باید هرچه برای تأمین مایحتاج اینها لازم است به آنها بدهند تا در نهایت بی‌نیاز از مشاغل دیگر شوند. البته آنهایی که در رأسند ضرورتاً مشاغل دیگر نیز دارند ولی بعد از این رده دیگران باید تمام‌وقت باشند. تدریس زبان فارسی همه جا باید جدی گرفته شود. خوشبختانه مراکز خوبی هم تأسیس شده است. ما دلایلمان برای حفظ زبان فارسی خیلی بیشتر از دیگران است. در صورتی که انسان‌های شایسته اهل کار را در منصب‌هایشان بگذاریم، نه افرادی که حتی دو کلمه هم فارسی نمی‌توانند حرف بزنند، موفق می‌شویم. به‌طور خلاصه، باید بدون حساب رفاقت‌ها کار را به دست افراد کاردان داد تا در ترویج زبان فارسی موفق شویم.


Page Generated in 0/0075 sec