ایلیا ایزدی: فوتبال ایران مانند بیماری است که با یک عمل جراحی ساده درمان میشود اما تیم پزشکی در حاشیه آن ایستاده و از مرگ سخن میگوید؛ چه کسانی این روزها برای حرفهای ضدفوتبالی هورا میکشند؟ از عمر فوتبال ایران بیش از 80 سال میگذرد. در این مدت روزگار تلخ و شیرینی بر این رشته محبوب در ایران گذشته و خانواده بزرگ فوتبال اتفاقات خوب و بد زیادی را به چشم دیدهاند. امروز، فوتبال در ایران پرطرفدارترین رشته ورزشی و طبعا پرهزینهترین رشته است و همین 2 نکته باعث شده آماج حملات کلامی متعددی قرار بگیرد. حدود 14 سال پیش بحث حرفهای نبودن فوتبال در ایران مطرح شد و پس از چندین ماه کش و قوس، سرانجام لیگ برتر فوتبال با سر و شکل کنونیاش پیدا شد. فوتبال حرفهای همانطور که از نامش پیداست به پول و مدیریت حرفهای نیاز داشت. پول به قدر کفایت در جیب دولت وجود داشت و تیمهای دولتی– بخوانید همه تیمها– با خیال راحت هر چه میخواستند از آن پول برمیداشتند اما مدیریت، حکایت دیگری داشت.هر چه فوتبال ایران بهاصطلاح حرفهایتر یا به عبارت درستتر، پرپولتر میشد، مدیریتها بیشتر نقصان مییافت. کار به جایی رسید که تیمهای مطرح پایتخت هم در یک سال چندین مدیر عوض کردند و تقریبا هیچ تیمی در لیگ برتر مطمئن نبود که کادر مدیریتی و فنیاش تا پایان فصل روی صندلیاش باقی میماند یا خیر. ضعف مدیریت در فوتبال ایران که بخشی به دلیل حضور غیرورزشیها بر سر کار و بخش دیگر به دلیل متخصص نبودن ورزشیها بود، باعث شد رفتهرفته فرهنگ اخلاقمدار و روحیه جوانمردی جای خود را به پولپرستی و نتیجهگرایی بدهد البته در چنین فضایی باز هم بسیاری از تیمها و افراد هستند که همچنان به اخلاق پایبندند. وجود برخی مشکلات و فسادها در بدنه فوتبال، از دلالیسم و واسطهگری گرفته تا پولهای کثیف و کارتبهکارتها، به تدریج این شائبه را ایجاد کرد که کل فضای فوتبال فاسد است و هوایش برای تنفس مسموم! این باور در برخی چنان رسوخ کرده که دیگر نمیشود به راحتی آن را از ذهن و قلبشان پاک کرد. نکته تاسفبرانگیز این ماجرا آنجاست که برخی از این افراد گژ باور، خود صاحب پست و مقام در ردههای مختلف ورزش هستند. به نظر میرسد سوالی که این افراد باید از خود بپرسند این است که اگر فضای فوتبال، آن طور که آنها مدعی هستند، این قدر ناپاک و فاسد است، چرا تیمی مانند نفت تهران که نه بودجه میلیاردی دارد و نه لشکری از دلالها و رمالها به دنبالش هستند، توانسته در 3 جام موفق باشد؟اگر فوتبال ایران پر از کثیفی و لمپنیسم است، چطور میشود یک مربی جوان مانند یحیی گلمحمدی که نه رانت آنچنانی دارد و نه کسی بهاصطلاح «هوایش را دارد» ذوبآهن را با دست تقریبا خالی از بازیکن و بودجه تا مرز کسب سهمیه لیگ قهرمانان آسیا پیش آورده است؟ فولاد شاید تنها باشگاه ایران به معنای واقعی کلمه باشد. در این باشگاه اخلاق سرلوحه کار است و مدیرانش فقط به کار درست فکر میکنند. بازیکنان جوان این باشگاه اول اخلاق را میآموزند و سپس فوتبالیست میشوند. تراکتورسازی تبریز همیشه تلاش کرده تیمی مدعی باشد اما هرگز ار اخلاق عدول نکرده است، حتی به دلیل همین مساله چندین بار در ادوار مختلف با مشکل روبهرو شد اما از اعتقاداتش پا پس نکشید. سپاهان یک باشگاه به تمام معناست و کارهایش براساس اصول مشخصی اداره میشود. حسین فرکی که هدایت این تیم را عهدهدار است جزو افرادی است که به اخلاق و جوانمردی شهره است. نفت تهران هم وضعیت روشنی دارد؛ پرچمدار شفافسازی مالی بین باشگاههای لیگ برتری سالهاست که بدون حاشیه کار میکند و امسال دوران طلایی خود را سپری میکند. ذوبآهن هم با هدایت گلمحمدی جوان و مدیریت کلان سعدمحمدی– که در مس کرمان بیشتر شناخته شد– راه و رسم صحیح کار کردن را نشان دادهاند. اگر تمام نتایج در فوتبال ایران از راه غیرشرعی و غیرعرفی مشخص میشود، چرا تراکتورسازی و نفت و سپاهان صدرنشینان جدول هستند و چرا فولاد و ذوبآهن برای سهمیه میجنگند؟ آیا این 5 تیم هم در فساد غوطهور هستند و جادو میکنند؟ «لمپنیسم»، «میلیاردیها»، «بیاخلاقها» و... واژههایی هستند که مخالفان فوتبال زیاد از آنها استفاده میکنند. به کار بردن این عبارات درباره فوتبال در جامعه جو سنگینی علیه فوتبال به راه انداخته و کاری کرده که بسیاری از مردم فوتبالیستها را به چشم کسانی که حقشان را خوردهاند، نگاه کنند. برای ریشهیابی این سخنرانیها و حرفها باید نگاه کنیم به اینکه چه کسانی از شنیدن آنها ذوق میکنند و هورا میکشند و کف میزنند. بخش عمدهای از منتقدان فوتبال ایران، کسانی هستند که دورانشان گذشته و افکار قدیمیشان دیگر خریدار ندارد، کسی به آنها هدایت تیمی را نمیسپارد و به دانش فنیشان امید نمیبندد.