گروه اجتماعی: یکی از فرهنگیان کشور در پی دیدار رهبر انقلاب با معلمان با نگارش مطلبی دغدغههای مهم درباره آینده وزارت آموزشوپرورش و وضعیت تحصیلی دانشآموزان را در اختیار گروه اجتماعی «وطنامروز» قرار داده است.
دغدغه اول
برای ما که معتقدیم تربیت، رسالت انبیا و اولیای الهی است این دیدار که دیدار امام جامعه با بزرگترین و گستردهترین کارگزاران تربیتی اوست اهمیتی بیبدیل پیدا میکند. هرچند دستگاه تعلیم و تربیت بیشتر از آنکه جایگاه و مأموریت خود را اینگونه دریافته باشد در گیر و دار مسامحه و مصالحه بین نمایندگان مجلس و دولتهاست. آموزشوپرورش همواره از سوی نمایندگان مجلس و دولتها به چشم پایگاه رأی نگریسته شده است و عجب که تعیین امیر و مدیران این دستگاه تربیتی در اختیار این 2 نهاد سیاسی و روزمره است. چگونه مدیریت یک دستگاه دیربازده و تربیتی حاکمیتی که نیازمند برنامهریزیهای بلندمدت و استراتژیک و ثبات در سیاستهاست در اختیار 2 نهادی قرار گرفته است که افق دید آنها تا صندوق رأی بعدی است؟! به نظر میرسد مدیریت و هدایت مهمترین دستگاه تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی ایران باید با نسبت مستقیمتری به امام جامعه مرتبط شود، مگر نه اینکه شأن تربیتی حاکم اهم از شأن قضاوت اوست.
دغدغه دوم
با گذشت 36 سال از انقلاب اسلامی به نظر میرسد هنوز جمهوری اسلامی فرصت آن را پیدا نکرده است موضوع تربیت را مساله اول خود قرار دهد. غفلت از آموزشوپرورش و تربیت در همه دولتها و مجلسها تکرار شده است. تعلیم و تربیت همواره در سایه اقتصاد و سیاست روزمره کشور قرار گرفته است، همچنانکه هیچگاه نیز از درون آموزشوپرورش همتی برای قرار گرفتن در رأس مسائل کشور نبوده است. این موضوع وقتی بغرنجتر میشود که با یک بررسی مختصر به این نتیجه برسیم که آموزشوپرورش و نظام تعلیم و تربیت نه تنها اولویت اول دولتها و مجلسها نبوده بلکه دغدغه اول نخبگان کشور نیز نبوده و از طرف دیگر آموزشوپرورش هم هیچگاه نتوانسته نخبگان را درگیر حل مسائل خود کند و مشارکت آنها را داشته باشد.
دغدغه سوم؛ دغدغه امروز
از روزی که بهعنوان یک معلم جوان از مدرسه به ستاد وزارت آموزشوپروش - تا حدودی به ناچار- آمدهام آنچه بیشتر از همه توجهم را جلب کرده حضور مدیران دهه 70 در پستهای مشاوره و مدیریت بود. مدیران و مشاورانی که بیشتر نماینده حفظ وضع موجودند؛ با نمیشود و نمیتوانیم گفتنها. در این فضا تحول و تحولخواهی فرصت چندانی برای حضور و ریشه دواندن پیدا نخواهد کرد. برنامهریزی نظام جدیدی که به 3-3-6 موسوم شده است با همه تندرویها و کندرویهایش، با همه فراز و فرودها و عمیق و سطحی دیدنهایش به متوسطه دوم (دبیرستانها و هنرستانها) رسیده است. متوسطه دوم، جایی که بناست میوه
12 سال تعلیم و تربیت کشور در آن چیده شود. میوهای که به فرض آب و نور و کود سالمش حالا در دست میوهچین است که آیا آن را زودتر از حد موعد بچیند یا دیرتر؛ برای چیدن آنقدر آن را فشار دهد تا میوه آسیب ببیند یا آنقدر آن را بیاحتیاط و سهل بگیرد که از دستش به زمین بیفتد. میوهای که یک سر آن فشار کنکور و ادامه تحصیل و دانشگاه است و سر دیگر آن رها شدن در جامعه بدون هدف و بدون استفاده. امروز مدلی که برای تعیین تکلیف متوسطه دوم در وزارت آموزشوپرورش پیگیری میشود بسیار متأثر از حفظ وضع موجود است. در شاخه نظری و دبیرستانها نگاه بیشتر به دانشگاه و برنامهریزی و زمینهسازی برای ورود به آن است و در شاخه فنی و حرفهای و هنرستانها اتکا به همان برنامه 20 سال گذشته است، در حالی که دنیای کار و بازار کار بسیار متحول شده؛ حرفهها، شغلها و کارهایی از بین رفته و حرفهها، شغلها و کارهای جدیدی ایجاد شده است. وقتی رد اقتصاد مقاومتی، تولید ملی و گسترش و خودکفایی صنعت را میگیریم به نیاز کشور به تکنیسینهای ماهر و توانمند میرسیم و دستیابی به این مهم با نقشآفرینی هنرستانها و تربیت نیروی کار و تکنیسین ماهر و نیمهماهر با محوریت آموزشوپرورش و با کمک دیگر دستگاههای مسؤول قابل تصور است. آموزشوپرورش اگر میخواهد در اقتصاد مقاومتی و افزایش قدرت تولید ملی نقشی مؤثر، ماندگار و بلندمدت ایفا کند باید به تقویت آموزشهای فنی و حرفهای از راه ایجاد تحول اساسی در این آموزشها بپردازد.