دانش پورشفیعی: هزاره سوم، هزاره آب و غذاست و در این هزاره موضوع « امنیت غذایی» بسیار مهم است. وقتی بحث امنیت غذایی را طرح میکنیم چند واژه جایگاه اصلی دارند. زمانی امنیت غذایی هست که غذای سالم، در دسترس و به اندازه کافی باشد. توانایی تأمین استانداردهای غذایی مورد نیاز انسان را داشته باشد و علاوهبر آن حق انتخاب هم به انسان بدهد. معنای هرکدام از اینها در جای خودش قابل بحث است؛ بهعنوان نمونه وقتی میگوییم غذا سالم باشد، باید در چرخه تولید آن، سلامت حفظ شده و بتوان هر لحظه فاکتورهایی را که در سلامت غذا وجود دارد مانند باقیماندههای سموم و مواد شیمیایی بررسی کرد. البته تأکید روی ارگانیک بودن غذا نیست بلکه باید عاری از هرگونه ویروس، پاتوژن یا توکسین باشد. وقتی میگوییم در دسترس باشد یعنی اینکه همه مردم بتوانند به آن برسند و وقتی گفته میشود کافی باشد یعنی اینکه جیرهبندی نشود. برای در دسترس بودن، بحث دیگری هم هست و آن اینکه قدرت خرید مردم با غذا، متناسب باشد. در واقع بتوانند این قدرت خرید را داشته باشند. در بحث استاندارد غذایی بدن نیز باید دارای 4 گروه اصلی غذایی انسان باشد. در بحث قدرت انتخاب هم، اینکه در بازار، مواد غذایی به تنوع وجود داشته باشد. اما متولیان این امنیت غذایی چه کسانی هستند؟ در درجه اول متولی تولید و تأمین مواد غذایی برای ایجاد آن شرایط امنیت غذایی، وزارت جهاد کشاورزی است و باید با مجموعه بخش کشاورزی (بهرهبرداران بخش کشاورزی) به آن دست پیدا کند. در این فاصله کسانی نیز روی آن نظارت میکنند مثل سازمان ملی استاندارد، سازمان حفظ نباتات، سازمان دامپزشکی و سازمان غذا و دارو؛ اینها مجموعههایی هستند که در فاکتورها و فرآیندهای مختلف که در قانون تعریف شده بر مساله امنیت غذایی نظارت میکنند. وقتی بحث امنیت غذایی را طرح میکنیم لزوماً به این معنا نیست که همه چیز در داخل کشور تأمین شود بلکه به این معناست که همه ظرفیتهای داخلی کشور را به کار گرفتیم، ظرفیتسازی کردیم و از ظرفیت موجود بهرهبرداری کردیم. حال اگر کمبودی است باید از خارج از کشور، آن را وارد چرخه تولید یا چرخه عرضه کنیم و به کارگیریم. در حوزه کشاورزی و تولید غذا بعضی از محصولات را باید به صورت خام استفاده کرد و چون غذا مقولهاش اینگونه است که بعضی از مواد باید به صورت خام استفاده شود بنابراین برخی از اینها باید فرآوری شود. اما در بحث تولید 3 راهکار پیشرو است؛ راهکار اول اینکه از وضع موجود بهینه استفاده کرد. دوم ظرفیتسازی جدید کرد و سوم اینکه تکنولوژیها و فناوریهای روز را به خدمت گرفت. اکنون وقتی از بخش کشاورزی صحبت میشود، بحث روی 18 میلیون هکتار است. در حالی که ایران بالای160 میلیون هکتار زمین مناسب برای کشاورزی دارد. باید برنامه کشاورزی کشور را روی کل سرزمین برد با این توضیح که هرکدام روش جداگانهای برای مسائل کشاورزی خودش میطلبد. بهطور قطع آن کشاورزیای که در شمال کشور تعریف میشود، نمیتواند در کویر مرکزی ایران پاسخگو باشد و باید روشش عوض شود. پرواضح است که امنیت غذایی به نوعی در درون خود، مفهوم خودکفایی را هم دارد و نمیتوان خودکفایی را بهطور کامل در این زمینه تحقق بخشید، چراکه هرگز خودکفا نمیشویم. وقتی میگوییم خودکفا، یعنی به نقطهای برسیم که دیگر بیش از آن نیاز نباشد. حال این نقطه کجاست؟ وقتی روزانه به جمعیت اضافه میشود، دیگر نقطه و مرز خودکفایی نداریم. بنابراین امنیت غذایی نقطهای است که در آن نقطه، خودکفایی هم میتواند وجود داشته باشد. از منظر دیگر، امنیت غذایی این است که مردم خیالشان راحت است هرچه بخواهند، هرزمان بخواهند، هرطور بخواهند و با هر قیمتی بخواهند، هست. اما آیا اکنون اینگونه است؟ وقتی مردم از کمبود کالایی نگران شده و دست به انبار کردن آن میزنند، این نشانه عدم امنیت است بنابراین امنیت غذایی از منظر امنیت خاطر هم معنا پیدا میکند. بهطور قطع برای رسیدن به امنیت غذایی باید 3 موضوع را در نظر گرفت؛ برنامه اقتصادی، نگاه فرهنگی و توسعه علمی. هرسه اینها در مسائل کشاورزی مفهوم پیدا میکند چرا که قرار است از هر 3 موضوع، اقتصاد مقاومتی شکل گیرد و یکی از پایههای اصلی اقتصاد مقاومتی هم مقوله کشاورزی است. اینکه بخواهیم مدیریت را از مالکیت در کشاورزی جدا کنیم نیازمند کار فرهنگی است و تا مقوله فرهنگ به مددش نیاید این مساله، محقق نخواهد شد. باید سهم بخش کشاورزی را در اقتصاد ملی درست ببینیم و پایش کنیم. چنانچه این سهم را درست نبینیم، به طور قطع بازهم مشکل خواهیم داشت. همچنین نیاز است علم به یاری کشاورزی بیاید، چرا که بحثهایی مانند بذر، تنشهای خشکسالی، آبیاری و مسائلی از این دست وجود دارد که برای حل آنها بدون علم و فناوری، نتیجه نخواهیم گرفت بنابراین در حوزه فناوری باید علم را به کمک گرفت و آموزش و ترویج در بخش کشاورزی را توسعه داد.