printlogo


کد خبر: 138460تاریخ: 1394/2/28 00:00
آخرین ترفند

مجتبی اصغری: چارچوب و روند مذاکرات نشان از آن دارد که هیچ «توافقی» در نهایت قابل حصول نیست و چنین هدفی از ابتدا هم در دستور کار آمریکایی‌ها نبوده است بلکه اوباما تلاش می‌کند تنها سلاح جدی باقیمانده از آمریکای ابرقدرت را در پروسه دیپلماسی سخت و فشرده با ایران کلاسه کند و رویکرد وامانده کیسینجری را مجددا بر رویه پیروز دوره قدرت برژینسکی برتری دهد. با این تفاوت که این بار خود برژینسکی نیز با درک شرایط «افول قدرت آمریکا» از هواداران رویه «دیپلماسی نمایشی استراتژیک» است. این موضوعی است که در گزارش اندیشکده هادسن، با اشاره به «توافق نکردن بر سر هیچ» در لوزان و در عین حال «تاریخی خواندن» مذاکراتی که در نهایت حتی یک «فکت‌شیت یکسان» نیز از آن بیرون نیامد، مورد توجه واقع شده است. این دگردیسی آمریکا در مسیر افول است که کلانتر هفت‌تیرکش روانی را به لاک‌پشتی عاقل اما با عمری طولانی تبدیل خواهد کرد. هرچند دیپلماسی آمریکایی نشان از آن دارد که آمریکا برای بروز چنین شخصیتی از خود بسیار ناپخته است و کماکان تلاش می‌کند میان دوگانه «دکتر جکیل و آقای هاید» دوران‌سازی کند. نمونه بارز رویه مذکور را می‌توان در چند پرده به تماشا نشست.
1- «زیاده‌خواهی سیری‌ناپذیر» آمریکایی‌ها در مسیر مذاکرات هسته‌ای با ایران
2- تهدید مکرر ایران به جنگ و گزینه‌های روی میز ابرقدرتی در مسیر مذاکره
3- تلاش برای جنگ‌افروزی مکرر در جهان و درگیر کردن سایر قدرت‌ها
4- حرکت برای حل بحران ذاتی اسرائیل از مسیر فرعی
تناقض 2 مورد اول با یک دیپلماسی آشکار مصلحت‌اندیش، توسط رهبر انقلاب مورد کنکاش قرار گرفته است. در حقیقت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای با کلید واژه «مذاکره زیر اسلحه» و «شبح تهدید» تناقضات آشکار و حماقت‌آمیز «نمایش تغییر رویه آمریکا» را به رخ کشیدند و تذبذب ساختاری نظام چندگانه و غیرمتمرکز آمریکایی- صهیونیستی را در مقابل عقلا و سیاسیون جهانی به چالش کشیدند. این دقیقا خلاف رویه یکپارچه سیاسی ایران اسلامی است که در طول همه سال‌های گذشته از تغییر مواضع و اصول در فضای جهانی خودداری کرده و به واسطه اصول ذاتی نظام ولایت فقیه، وحدت مواضع را به نمایش گذاشته است. به این ترتیب پیش‌بینی می‌شود خود ادامه مسیر مذاکرات فارغ از نتایج قابل پیش‌بینی آن، به تضعیف خودبه‌خودی دیپلماسی آمریکایی در کنار رویه جنگ‌افروزی آن منجر شود و برخلاف آنچه سیاستمداران نئولیبرال پشت پرده مصلحت‌ساز در آمریکا گمان می‌کنند، افول آمریکا را سرعتی بیش از پیش بخشیده و به فراگیری نظم مورد علاقه ایرانی- اسلامی در منطقه بینجامد.
مورد سوم در نظم‌ستیزی ذاتی عامل «جنگ‌افروزی» در جهان قابل تفسیر است. «جنگ» به این علت همیشه آخرین ابزار سیاسیون برای ایجاد تغییرات دلخواه محسوب می‌شود که ذاتا «بی‌نظمی» می‌آفریند و قوی‌ترین و هوشیار‌ترین حکومت‌ها نیز در برابر یک «بی‌نظمی پیشرونده» می‌توانند به سادگی به علت «غیرقابل پیش‌بینی بودن» دامنه‌های رشد آن، زمینگیر شوند. این اصلی پذیرفته‌شده در روابط بین‌الملل است که بی‌نظمی را همچون شکلی تبدیل‌شونده از انرژی منفی، سرانجام به آفریننده آن بازمی‌گرداند. علاوه بر اینکه ادامه‌دار بودن بحران چندساله داعش به‌عنوان فرزند نامشروع آمریکا در منطقه و حوادث اوکراین و یمن، همچون زلزله‌ای که هر چه زمان آن طولانی‌تر می‌شود از قدرت تخریب بیشتری نیز برخوردار می‌شود، بر شدت ویرانگری و تبعات سیاسی تصمیم‌سازی‌های غلط جنگ‌افروزانه دیپلماسی آمریکایی- صهیونیستی خواهد افزود.
مورد چهارم اشاره به پلیتیک جدید آمریکا برای «امن ساختن اسرائیل» برای یهودیان مهاجر دارد. پیش از این گفته بودیم اوباما در دوره اخیر با رای 70 درصدی یهودیان افراطی آمریکا و زیر سایه شعار «اوباما، آخرین منجی یهود» به کرسی ریاست‌جمهوری آمریکا تکیه زد. از ابتدا هم بنا بر این بود که اوباما به شیوه‌ای جدید «بحران اعراب و اسرائیل» را حل و فصل کند.

خوشبینانه‌ترین شکل این ماجرا می‌توانست در از سر گیری گفت‌وگوهای صلح و انعقاد پیمان کمپ دیویدی دیگر بروز یابد. هر چند اوباما خیلی زود متوجه اوضاع بحرانی جامعه درونی صهیونیست‌ها شد. نتانیاهو در شرایطی نبود که بتواند در برابر جامعه دو قطبی صهیونیست‌ها رأی به «عقب‌نشینی اصولی» درونی بدهد، چرا که چنین موقعیت‌سازی می‌توانست به قدرت گرفتن حداکثری قطبی منجر شود که براساس تجربه 60 ساله زندگی در خاک دیگران، به این نتیجه رسیده‌اند که تشکیل «اسرائیل» از ابتدا سیاستی غیرقابل دفاع و شکست‌آفرین بوده است. اینها همان گروه میلیونی هستند که در سایت اتحادیه اروپایی درخواست مهاجرت از سرزمین‌های اشغالی را به صورت رسمی پر کرده و نتانیاهو تنها با نمایش «پیروزی نزدیک است» می‌تواند از جدا شدن قطعی آنها از جامعه اسرائیلی جلوگیری کند. علت رای آوردن مجدد نتانیاهو در انتخابات اخیر اسرائیل نیز همین در پیش گرفتن سیاست «امید» بود. در غیر این صورت نتانیاهو یا باید نابودی اسرائیل از درون را تسریع کند یا سرنوشتی مشابه «اسحاق رابین» را به جرم «صلح با اعراب» برگزیند.
نتیجه این شد که اوباما با درک مشکلات درونی اسرائیل و نتانیاهو با در پیش گرفتن سیاستی دوگانه، در عین در پیش گرفتن مذاکرات ایران و آمریکا با هدف «امن‌تر کردن اسرائیل» به‌عنوان نمایشی در ظاهر عاقلانه و ضدجنگ، مسیر ایجاد جنگ‌های نیابتی گسترده میان جبهه‌های مختلف مسلمانان را دنبال کنند. در حالی که اوباما حقیقتا در باطن از نتیجه نهایی چنین سیاستی مطمئن نیست اما خوب می‌داند مسیر دیگری برای «نجات اسرائیل» وجود ندارد و این «آخرین ترفند» است. قرینه گفتمانی این تحلیل را می‌توان در اخبار رسانه‌های صهیونیستی در روزهای اخیر جست‌وجو کرد که تاکید دارند به واسطه «گفت‌وگوهای ایران و آمریکا» و «جنگ نیابتی داعش و عربستان با مسلمانان» از همیشه «بی‌دشمن‌تر» هستند و «احساس امنیت» می‌کنند. هر چند- همان طور که گفته شد- بنا به دلایل علمی و سیاسی، این آرامش پیش از توفان است و فشار بر منطقه همراه با ایجاد بی‌نظمی روزافزون از ظرفیت‌های ویژه‌ای برخوردار است که انگلیس را حتی بیش از آمریکا نگران کرده است.
در چنین شرایطی همانطور که پیش از این بارها گفته‌ایم تمرکز بر این موضوع که آمریکا به «تغییر رویه‌ای مثبت» در سیاست‌های فرامنطقه‌ای خویش روی آورده و به فرض «ایران» را به‌عنوان «شریک استراتژیک» آینده خویش برگزیده حقیقتا حماقت‌آمیز است. آمریکا راه دیگری برای لجام زدن به ایران در مسیر جهانی ندارد و خوب می‌داند اسرائیل در هر حال در پایش نوار زمان، ناامن‌تر می‌شود. کما اینکه آمریکا در مسیر «تحریم‌های فلج‌کننده» ایران، در طول زمان شکست خورد و فضای جهانی را در ادامه ساختار تحریم‌ها بسیار نامطمئن و شکننده ارزیابی می‌کند. در حقیقت آمریکا به دنبال کامل کردن یک نمایش دیپلماسی مصلحت‌اندیشانه با ایران است و به «توافق» نمی‌اندیشد. دیپلماسی‌ای که در میانه راه از اهداف خود دور شده و به واسطه بروز برخی ظرفیت‌های پیش‌بینی نشده از تیم مذاکره‌کننده ایرانی، ناگهان به سمت طرح‌های محدود‌کننده «قدرت نظامی ایران» با درخواست «بازرسی از مراکز نظامی» شیفت پیدا کرده است. راز تحریک مکرر تقاضای جمهوری‌خواهان از «توافق نهایی» نیز در همین موضوع است. قطعا حصول چنین اهداف بلند‌پروازانه‌ای در دستور کار آمریکایی‌هایی که تنها خواسته اساسی‌شان از مذاکرات، نمایش شوی یک «دیپلماسی موفق» در کنار «جنگ‌افروزی‌ها»ی مدل دوره ابرقدرتی است، نبوده بلکه این کم استقامتی و ضعف درونی دولت یازدهم است که به آمریکا پالس‌های ویژه‌ای فرستاده و دندان طمع آنها را تحریک کرده است. راز تاکید مکرر رهبر حکیم انقلاب بر تکیه بر توان داخلی و قرار ندادن هیچ تخم‌مرغ آرزومندی در سبد توافق نهایی در همین دوراندیشی است که قویا مصر است «هیچ توافقی در کار نخواهد بود».
 


Page Generated in 0/0766 sec