سیدهآزاده امامی: یکی از قواعد «علم منطق» قاعدهای است موسوم به قاعده «وضع مقدم» که در حوزه «قضایای شرطی» کاربرد دارد؛ بدین صورت که اگر در یک گزاره شرطی تحقق امری (مثلا پدیده «ب») منوط و مشروط به تحقق امر دیگری (مثلا پدیده «الف») شود، و در گزاره دیگری خبر از تحقق آن شرط- یعنی پدیده «الف»- داده شود، «ناگزیر» نتیجه گرفته میشود پدیده «ب» نیز محقق خواهد شد. در زبان منطق پدیده «الف»، «مقدم»، و پدیده «ب»، «تالی» نامیده میشوند، و «تحقق» پدیده «الف» به زبان منطق در واقع «وضع» شدن «مقدم» است که سبب نامیده شدن قاعده یادشده به نام «وضع مقدم» نیز هست. توضیح این قاعده در قالب مثال اینگونه است:
«اگر من به اصفهان بروم، آنگاه از آثار تاریخی این شهر دیدن میکنم.
من به اصفهان آمدهام.
--------------
من از آثار تاریخی این شهر (اصفهان) دیدن میکنم.»
روزهای گذشته رهبر انقلاب در دیدار جمعی از فرهنگیان، علاوه بر تذکرات و هشدارهایی که همواره درباره مذاکرات هستهای بویژه در یکی ـ دو سال اخیر بیان فرمودهاند، عبارت بسیار صریحی نیز داشتند که هم برای مذاکرهکنندگان و مسؤولان و هم برای ملت فصلالخطاب است؛ حضرت ایشان به صراحت فرمودند: «با مذاکراتی که زیر شبح تهدید باشد، موافق نیستم.» فرمایش ایشان را میتوان بهسادگی در قالب گزارهای شرطی به زبان منطق (علم منطق) صورتبندی کرد: «اگر مذاکرات زیر شبح تهدید باشد، با آن (مذاکرات) موافق نیستم.»
اشاره صریح ایشان به تهدیدات اخیر مقامات آمریکایی هم علناً یعنی «مذاکرات زیر شبح تهدید «هست»»، و باز به زبان منطق این یعنی «وضع مقدم» گزاره شرطی فوق و با تلفیق 2 گزاره فوق بهمثابه 2 «مقدمه» قاعده «وضع مقدم» این نتیجه ناگزیر اخذ میشود:
«اگر مذاکرات زیر شبح تهدید باشد، با آن (مذاکرات) موافق نیستم.»
«مذاکرات زیر شبح تهدید «هست».»
«با این روند مذاکرات موافق نیستم»!
مسلم است نتیجه گرفته «نمیشود» که رهبری «اصل» مذاکره را رد میکنند، بلکه ناگزیر باید اینگونه استنباط شود که با «این مذاکراتی که زیر شبح تهدید «هست»» موافق نیستند یا به عبارتی با «رویکرد»ی که در حال حاضر در جریان است، موافقتی ندارند!
حدود 2 سال است مذاکرات هستهای با هدف «رفع تحریمها و تهدیدها» از سوی دولت یازدهم در جریان است و دولتمردان به ملت وعده داده بودند به مدد فوت و فنی که در کف «تدبیر» ایشان است، چنان خواهند کرد که دیگر نه اثری از «تحریم»ها باشد و نه «تهدید»ها و در عین حال حقوق و دستاوردهای ملت نیز تمام و کمال حفظ شود و «چرخ زندگی» ملت همپای «چرخ سانتریفیوژها» بچرخد. حدود 2 سال از این وعده و «رویکرد» میگذرد و با اینکه «چرخ سانتریفیوژها» مدتهاست از چرخش ایستاده، نه خبری از چرخش چرخ زندگی ملت بر مداری «متفاوت از قبل» است و نه خبری از «رفع تحریمها و تهدیدها»! «رویکرد»ی که به آینده آن هم «امید» چندانی نمیتوان داشت، بویژه وقتی قرائت طرف مقابل را که قرار است «مجری» یک سوی تفاهمهای صورت گرفته بر مبنای این «رویکرد» باشد، مد نظر داشته باشیم؛ قرائتی که چیزی شبیه «فاجعه» است و مسلم است عمل «آنها» به تعهداتشان بر مبنای قرائت و تفسیر «خودشان» صورت خواهد گرفت و نه ادعای طرف ایرانی ماجرا!
مذاکرات در جریان است در شرایطی که نهتنها «شبح تهدید» که سایه «تحقیر و تحمیل» هم بر آن گسترده است؛ تا پیش از «توافق ژنو» تنها و تنها گزینه پوسیدهای روی میز طرف مقابل بود که همه دنیا میدانستند حتی جرأت آزمودن آن را هم ندارند لیکن کلامی خلاف شأن و منزلت ملت ایران به زبان نمیراندند اما پس از این توافق کذایی نهتنها سر سوزنی از «تهدید»ها کاسته نشده و همچنان لاف آن گزینه گندیده روی میز را میزنند که به لطف «تدبیر» دولت، هم زبان آنها به «تحقیر» دراز شده و هم دست آنها به «تحمیل»!
یک قلم از این «تحقیر و تحمیل»ها دیپورت سفیر ایران در سازمان ملل است که در اقدامی بیسابقه در تاریخ جهان با دولتِ مدعی بلد بودنِ راه تعامل با دنیا آن کردند که در طول تاریخ با هیچ «گینه بیسائو»یی نکرده بودند! اما دولت محترم به روی مبارک هم نیاورد و آرام و بیسر و صدا عقب نشست و این «تحقیر و تحمیل» را پذیرفت و در کارنامه خویش ثبت کرد.
یک قلم از این «تحمیل»ها آن است که دولت را به جایی رساندند که چراغ دستاورد شگرفی را که تنها به برکت عزم والای دانشمندان غیور این سرزمین رقم خورده و همه دنیا در برابر عظمت آن وادار به تعظیم شدهاند به دست خویش به خاموشی بسپارد. (کاری که همه «تهدید»ها هم از پس آن برنیامدند) و «تحقیر»ش آنکه «مال و دارایی خودمان» را در ازای آن به عنوان «امتیاز» به ما «ببخشند»، تازه! با هزار منت. طرفه آنکه این وسط برخی این «تراژدی» را «فتحالفتوح» نامیده و برای آن دستافشانی و پایکوبی هم به راه انداختند!
اظهارات وقیحانه شرمن، کری و اوباما درباره DNA ملت ایران و گزافهگوییهای آنان در ایام توزیع «سبد کالا» و همه گستاخیهایی را که در این مدت آنچه شایسته و برازنده خودشان بوده است به ملت سرافراز ایران نسبت دادهاند نیز میگذاریم و میگذریم! چه اتفاق دیگری باید بیفتد و طرف مقابل چه چیز دیگری باید بگوید که آقایان باورشان شود ضمن این فرآیند نامبارک بارها و بارها به شأن والای این ملت خدشه وارد شده و دشمن به خود جرأت داده است به ساحت باعظمت این ملت جسارت کند! هر چه خواستهاند گفتهاند و هر کار خواستهاند کردهاند و به هر حیله و ترفند از زیر بار تعهدات کمبهای نصفه و نیمه دررفتهاند اما دریغ از یک موضع قاطع و یک جواب درست و حسابی از دولت که بزند دندان این شیطان روسیاه را در دهانش خرد کند. تنها واکنش دولت در برابر اهانتها و گستاخیهای طرف مقابل یک جمله بیشتر نبوده است: «این اظهارات مصرف داخلی دارد»! بر فرض محال که چنین هم باشد، متأسفانه دولت محترم لااقل برای «مصرف داخلی خودش» هم که شده تاکنون درصدد اقدام متقابلی در راستای صیانت از عظمت ملت برنیامده و از بیم آنکه مبادا واکنش به این «تهدید»ها و «تحمیل»ها و «تحقیر»ها خدشهای به روند مذاکرات وارد آورد، کوچکترین موضعی در برابر آن نداشته حتی به اندازه درصدی ناچیز از موضعی که در برابر منتقدان داخلی دارد! دولتی که به کمترین انتقادی در داخل برمیآشوبد و موضع میگیرد و مرحمتی نثار منتقدجماعت میکند، از «کمسواد» و «بیشناسنامه» و «بیدین» گرفته تا «دلال تحریم» و «جیببر» و «بزدل» که بایسته است بهزعم ایشان «بهجهنم» هم بروند!
ضمن آنکه عدم واکنش قاطع دولت به بیحرمتیهای
صورت گرفته، طرف مقابل را در مسیری که از «تهدید» و «تحقیر» در پیش گرفته است جریتر و گستاختر هم ساخته است!
متأسفانه در روزهای اخیر نهتنها هشدار بزرگان آنگونه که باید و شاید جدی گرفته نشد، بلکه مذاکرهکننده ارشد ما (آقای عراقچی) با این ادعای سوالبرانگیز که «تاکنون طرف مقابل به خود اجازه استفاده از ادبیات تهدید در مذاکرات نداده است» صراحتاً و علناً به شعور ملت توهین کرد! حتما که نباید این تهدیدات در جریان مذاکرات و «سر میز مذاکرات» بیان شود، همین که به محض ترک میز مذاکرات این گزافهگوییها صورت میگیرد کافی است برای افاده «تهدید»، ضمن آنکه شاهدی دوباره بر «غیرقابل اعتماد» بودن طرف مقابل نیز هست. یعنی این آقایان محترم، تهدیدی را که مقام رسمی فلان کشور از تریبون رسمی عنوان میکند به هیچ میانگارند و برای آن هیچ وجهی قائل نمیشوند؟! و آیا چنین تصوری نمیتواند گواه سادهلوحی و خوشبینی حضرات باشد!
حال آنکه فرمایش صریح رهبری جا برای هیچ انکار و توجیهی باقی نگذاشته است، روشن است که رهبری از «رویکرد» فعلی مذاکرات ناراضیاند؛ رویکردی که به خوشبینی مفرط به دشمن «آلوده» شده و مذاکره را «در هر شرایطی» و «به هر قیمتی»، حتی زیر سایه «تهدید و تحقیر و تحمیل» هم دنبال میکند! «رویکرد»ی که به نظر میرسد صرفاً به دنبال حصول یک «توافق» است، نه الزاماً یک «توافق خوب». «صرفاً توافق»، برای آنکه احیانا میوههای آن را در «بهارستان» بچیند، که چهبسا از هول حلیم درون دیگ هم بیفتند و میوهای کال و کرمخورده کامشان را تلخ کند!
این نه یک استنباط شخصی است و نه برآمده از بدبینی و بیاعتمادی به مذاکرهکنندگان، صرفاً بر مبنای شواهدی از رفتار آقایانی است که بر این باورند «هر توافقی بهتر از عدم توافق است»! و از آنجا که عقل سلیم تصریح دارد «منافع و حقوق ملت» ضمن «هر توافقی» حفظ «نمیشود»، با این حساب ناروا نخواهد بود ادعای اینکه کسی که به دنبال «هر توافقی» است سودایی «جز» منافع و حقوق ملت در سر میپرورد، پس ناروا نیز نخواهد بود «نارضایتی» و «نگرانی» از چنین «رویکرد»ی!
ناروا نخواهد بود استنباط «نارضایتی» از رویکرد «مدارا» و «خوشبینی» به دشمن؛ یک سال است رهبری مدام تکرار میکنند «آمریکاییها قابل اعتماد نیستند»، «فریب لبخند دشمن را نخورید»، «به دشمن خوشبین نباشید» و.... اگرچه این هشدارها میتواند من باب «و ذکر فأن الذکری تنفع المؤمنین» تفسیر شود، لیکن قرائنی در دست است که متأسفانه شائبه «خوشبینی» و «اعتماد» به دشمن را در مذاکرهکنندگان تقویت میکند و از اینرو سرّ تکرار و ضرورت تذکرات مذکور را توجیه! مشروط کردن اجرای معدود تعهدات طرف مقابل به اعلام رضایت آنها از انجام تعهدات سنگین و بعضاً غیرقابل بازگشت جمهوری اسلامی، مصداق بارز این اعتماد است که به وضوح عملی شدن وعدههای نسیه و کمبهای طرف مقابل را هم با تردیدهای جدی مواجه کرده است!
در واقع «نگران»ی از چنین «رویکرد»ی به معنای آن نیست که نسبت به حسن نیت مذاکرهکنندگان تردیدی وجود داشته باشد یا حتما قائل به قصد و غرض خاصی باشیم (که البته حقیقتا امیدواریم اینگونه نباشد)، لیکن همینکه برخی این «مهم» را امری ساده پنداشتهاند که به صرف یک «لبخند» حل خواهد شد و تصور میکنند به «شیطان»ی که مقابلشان نشسته میتوان «اعتماد» کرد و بر مبنای این «اعتماد» تا مرز «خلع سلاح» خویش در برابر او نیز پیش رفت، کافی است برای «نگران»ی از نتیجه کار! البته رهبری همواره از «مذاکرهکنندگان» حمایت کردهاند، برخی اما بر آن بودهاند که حمایت رهبری از «مذاکرهکنندگان» را حمایت از «رویکرد» و «محتوا»ی مذاکرات تعبیر کرده و با این ادعا که مسیر مذاکرات گام به گام با نظر ایشان طی شده، هم دهان منتقدان را ببندند، هم هزینههای «توافق احتمالی» یا «احتمالاً عدم توافق» را متوجه رهبری کنند! حال آنکه ایشان ضمن رد صریح هرگونه دخالت در جزئیات مذاکرات، بارها «نگران»یهای خویش را ابراز داشته و متذکر شدهاند توافقی را مطلوب میدانند که ضمن آن «همه خطوط قرمز» نظام و نیز «عزت و عظمت» ملت حفظ شده باشد.
مسلم است که «رویکردِ» آغشته به «مدارا» و «مماشات» که سبب دراز شدن زبان دشمن به طعن و تحقیر این ملت شده است نمیتواند ضامن عزت و عظمت ملت باصلابت ایران باشد؛ حالا که وجدانهای بیدار به پاخاستهاند و به غیرت و استقامت این ملت اقتدا کردهاند و بر قدرتهای پوشالی مادی شوریدهاند، حیف است که در این واپسین گامهای باقیمانده تا قلل افتخار، شائبهای به عزت و عظمت این ملت وارد آید! این است که مقتدای آزاده این ملت هیچ خدشهای را بر وجهه باشکوه مردمش برنمیتابد، که از مقتدای خویش آموخته است «هیهات منا الذله».
ملت ایران، ملت «توسریخور»ی نیست، این «مدارا» و «انفعال» صدای ملت ایران نیست...
صدای این ملت را باید از خروش «انقلابی» مقتدایش شنید...
غرض آنکه عنایتی دقیق به فرمایشات و مواضع صریح رهبر معظم انقلاب و نیز واقعیات موجود در عرصه مذاکرات هستهای پیامهای بسیار روشنی برای ملت و مسؤولان دارد، پس بهتر است مسؤولان با کنار گذاشتن تعارفهای مرسوم از این پس بیش از این با خود و با ملت صادق باشند؛ یا باید در «رویکرد» فعلی مذاکرات بازنگریای اساسی صورت داد یا...!