printlogo


کد خبر: 138475تاریخ: 1394/2/28 00:00
با این رویکرد مذاکرات موافق نیستیم

سیده‌آزاده امامی: یکی از قواعد «علم منطق» قاعده‎ای است موسوم به قاعده «وضع مقدم» که در حوزه «قضایای شرطی» کاربرد دارد؛ بدین صورت که اگر در یک گزاره‎ شرطی تحقق امری (مثلا پدیده «ب») منوط و مشروط به تحقق امر دیگری (مثلا پدیده «الف») شود، و در گزاره دیگری خبر از تحقق آن شرط- یعنی پدیده «الف»- داده شود، «ناگزیر» نتیجه گرفته می‎شود پدیده «ب» نیز محقق خواهد شد. در زبان منطق پدیده «الف»، «مقدم»، و پدیده «ب»، «تالی» نامیده می‎شوند، و «تحقق» پدیده «الف» به زبان منطق در واقع «وضع» شدن «مقدم» است که سبب نامیده شدن قاعده یادشده به نام «وضع مقدم» نیز هست. توضیح این قاعده در قالب مثال اینگونه است:
«اگر من به اصفهان بروم، آنگاه از آثار تاریخی این شهر دیدن می‎کنم.
من به اصفهان آمده‎ام.
--------------
من از آثار تاریخی این شهر (اصفهان) دیدن می‎کنم.»
روزهای گذشته رهبر انقلاب در دیدار جمعی از فرهنگیان، علاوه بر تذکرات و هشدارهایی که همواره درباره مذاکرات هسته‎ای بویژه در یکی ـ دو سال اخیر بیان فرموده‎اند، عبارت بسیار صریحی نیز داشتند که هم برای مذاکره‎کنندگان و مسؤولان و هم برای ملت فصل‎الخطاب است؛ حضرت ایشان به صراحت فرمودند: «با مذاکراتی که زیر شبح تهدید باشد، موافق نیستم.» فرمایش ایشان را می‎توان به‌سادگی در قالب گزاره‎ای شرطی به زبان منطق (علم منطق) صورت‎بندی کرد: «اگر مذاکرات زیر شبح تهدید باشد، با آن (مذاکرات) موافق نیستم.»
اشاره صریح ایشان به تهدیدات اخیر مقامات آمریکایی هم علناً یعنی «مذاکرات زیر شبح تهدید «هست»»، و باز به زبان منطق این یعنی «وضع مقدم» گزاره شرطی فوق و با تلفیق 2 گزاره فوق به‎مثابه 2 «مقدمه» قاعده «وضع مقدم» این نتیجه ناگزیر اخذ می‎شود:
«اگر مذاکرات زیر شبح تهدید باشد، با آن (مذاکرات) موافق نیستم.»
«مذاکرات زیر شبح تهدید «هست».»
«با این روند مذاکرات موافق نیستم»!

مسلم است نتیجه گرفته «نمی‎شود» که رهبری «اصل» مذاکره را رد می‎کنند، بلکه ناگزیر باید اینگونه استنباط ‎شود که با «این مذاکراتی که زیر شبح تهدید «هست»» موافق نیستند یا به عبارتی با «رویکرد»ی که در حال حاضر در جریان است، موافقتی ندارند!
حدود 2 سال است مذاکرات هسته‎ای با هدف «رفع تحریم‎ها و تهدیدها» از سوی دولت یازدهم در جریان است و دولتمردان به ملت وعده داده بودند به مدد فوت و فنی که در کف «تدبیر» ایشان است، چنان خواهند کرد که دیگر نه اثری از «تحریم»‎ها باشد و نه «تهدید»ها و در عین حال حقوق و دستاوردهای ملت نیز تمام و کمال حفظ شود و «چرخ زندگی» ملت همپای «چرخ سانتریفیوژها» بچرخد. حدود 2 سال از این وعده و «رویکرد» می‎گذرد و با اینکه «چرخ سانتریفیوژها» مدت‎هاست از چرخش ایستاده‎، نه خبری از چرخش چرخ زندگی ملت بر مداری «متفاوت از قبل» است و نه خبری از «رفع تحریم‎ها و تهدیدها»! «رویکرد»ی که به آینده آن هم «امید» چندانی نمی‎توان داشت، بویژه وقتی قرائت طرف مقابل را که قرار است «مجری» یک سوی تفاهم‎های صورت گرفته بر مبنای این «رویکرد» باشد، مد نظر داشته باشیم؛ قرائتی که چیزی شبیه «فاجعه» است و مسلم است عمل «آنها» به تعهدات‎شان بر مبنای قرائت و تفسیر «خودشان» صورت خواهد گرفت و نه ادعای طرف ایرانی ماجرا!
مذاکرات در جریان است در شرایطی که نه‎تنها «شبح تهدید» که سایه «تحقیر و تحمیل» هم بر آن گسترده است؛ تا پیش از «توافق ژنو» تنها و تنها گزینه پوسیده‎ای روی میز طرف مقابل بود که همه دنیا می‎دانستند حتی جرأت آزمودن آن را هم ندارند لیکن کلامی خلاف شأن و منزلت ملت ایران به زبان نمی‎راندند اما پس از این توافق کذایی نه‎تنها سر سوزنی از «تهدید»ها کاسته نشده و همچنان لاف آن گزینه گندیده روی میز را می‎زنند که به لطف «تدبیر» دولت، هم زبان آنها به «تحقیر» دراز شده و هم دست آنها به «تحمیل»!
یک قلم از این «تحقیر و تحمیل»ها دیپورت سفیر ایران در سازمان ملل است که در اقدامی بی‎سابقه در تاریخ جهان با دولتِ مدعی بلد بودنِ راه تعامل با دنیا آن کردند که در طول تاریخ با هیچ «گینه بیسائو»یی نکرده بودند! اما دولت محترم به روی مبارک هم نیاورد و آرام و بی‌سر و صدا عقب نشست و این «تحقیر و تحمیل» را پذیرفت و در کارنامه خویش ثبت کرد.
یک قلم از این «تحمیل»ها آن است که دولت را به جایی رساندند که چراغ دستاورد شگرفی را که تنها به برکت عزم والای دانشمندان غیور این سرزمین رقم‌ خورده و همه دنیا در برابر عظمت آن وادار به تعظیم شده‎اند به دست خویش به خاموشی بسپارد. (کاری که همه «تهدید»ها هم از پس آن برنیامدند) و «تحقیر»ش آنکه «مال و دارایی خودمان» را در ازای آن به عنوان «امتیاز» به ما «ببخشند»، تازه! با هزار منت. طرفه آنکه این وسط برخی این «تراژدی» را «فتح‎الفتوح» نامیده و برای آن دست‎افشانی و پایکوبی هم به راه انداختند!
اظهارات وقیحانه شرمن، کری و اوباما درباره DNA ملت ایران و گزافه‎گویی‎های آنان در ایام توزیع «سبد کالا» و همه گستاخی‎هایی را که در این مدت آنچه شایسته و برازنده خودشان بوده است به ملت سرافراز ایران نسبت داده‎اند نیز می‎گذاریم و می‎گذریم! چه اتفاق دیگری باید بیفتد و طرف مقابل چه چیز دیگری باید بگوید که آقایان باورشان شود ضمن این فرآیند نامبارک بارها و بارها به شأن والای این ملت خدشه وارد شده و دشمن به خود جرأت داده است به ساحت باعظمت این ملت جسارت کند! هر چه خواسته‎اند گفته‎اند و هر کار خواسته‎اند کرده‎اند و به هر حیله و ترفند از زیر بار تعهدات کم‎بهای نصفه و نیمه‎ دررفته‎اند اما دریغ از یک موضع قاطع و یک جواب درست و حسابی از دولت که بزند دندان این شیطان روسیاه را در دهانش خرد کند. تنها واکنش دولت در برابر اهانت‎ها و گستاخی‎های طرف مقابل یک جمله بیشتر نبوده است: «این اظهارات مصرف داخلی دارد»! بر فرض محال که چنین هم باشد، متأسفانه دولت محترم لااقل برای «مصرف داخلی خودش» هم که شده تاکنون درصدد اقدام متقابلی در راستای صیانت از عظمت ملت برنیامده و از بیم آنکه مبادا واکنش به این «تهدید»ها و «تحمیل»ها و «تحقیر»ها خدشه‎ای به روند مذاکرات وارد آورد، کوچک‌ترین موضعی در برابر آن نداشته‎ حتی به اندازه درصدی ناچیز از موضعی که در برابر منتقدان داخلی دارد! دولتی که به کمترین انتقادی در داخل برمی‎آشوبد و موضع می‎گیرد و مرحمتی نثار منتقدجماعت می‎کند، از «کم‎سواد» و «بی‎شناسنامه» و «بی‎دین» گرفته تا «دلال تحریم» و «جیب‎بر» و «بزدل» که بایسته است به‎زعم ایشان «به‎جهنم» هم بروند!
ضمن آنکه عدم واکنش قاطع دولت به بی‎حرمتی‎های
صورت گرفته، طرف مقابل را در مسیری که از «تهدید» و «تحقیر» در پیش گرفته است جری‎تر و گستاخ‎تر هم ساخته است!
متأسفانه در روزهای اخیر نه‎تنها هشدار بزرگان آنگونه که باید و شاید جدی گرفته نشد، بلکه مذاکره‎کننده ارشد ما (آقای عراقچی) با این ادعای سوال‎برانگیز که «تاکنون طرف مقابل به خود اجازه استفاده از ادبیات تهدید در مذاکرات نداده است» صراحتاً و علناً به شعور ملت توهین کرد! حتما که نباید این تهدیدات در جریان مذاکرات و «سر میز مذاکرات» بیان شود، همین که به محض ترک میز مذاکرات این گزافه‎گویی‎ها صورت می‎گیرد کافی است برای افاده «تهدید»، ضمن آنکه شاهدی دوباره بر «غیرقابل اعتماد» بودن طرف مقابل نیز هست. یعنی این آقایان محترم، تهدیدی را که مقام رسمی فلان کشور از تریبون رسمی عنوان می‎کند به هیچ می‎انگارند و برای آن هیچ وجهی قائل نمی‎شوند؟! و آیا چنین تصوری نمی‎تواند گواه ساده‎لوحی و خوش‎بینی حضرات باشد!
حال آنکه فرمایش صریح رهبری جا برای هیچ انکار و توجیهی باقی نگذاشته است، روشن است که رهبری از «رویکرد» فعلی مذاکرات ناراضی‎اند؛ رویکردی که به خوش‎بینی مفرط به دشمن «آلوده» شده و مذاکره را «در هر شرایطی» و «به هر قیمتی»، حتی زیر سایه «تهدید و تحقیر و تحمیل» هم دنبال می‎کند! «رویکرد»ی که به نظر می‎رسد صرفاً به دنبال حصول یک «توافق» است، نه الزاماً یک «توافق خوب». «صرفاً توافق»، برای آنکه احیانا میوه‎های آن را در «بهارستان» بچیند، که چه‌بسا از هول حلیم درون دیگ هم بیفتند و میوه‎ای کال و کرم‎خورده کامشان را تلخ کند!
این نه یک استنباط شخصی است و نه برآمده از بدبینی و بی‎اعتمادی به مذاکره‎کنندگان، صرفاً بر مبنای شواهدی از رفتار آقایانی است که بر این باورند «هر توافقی بهتر از عدم توافق است»! و از آنجا که عقل سلیم تصریح دارد «منافع و حقوق ملت» ضمن «هر توافقی» حفظ «نمی‎شود»، با این حساب ناروا نخواهد بود ادعای اینکه کسی که به دنبال «هر توافقی» است سودایی «جز» منافع و حقوق ملت در سر می‎پرورد، پس ناروا نیز نخواهد بود «نارضایتی» و «نگرانی» از چنین «رویکرد»ی!
ناروا نخواهد بود استنباط «نارضایتی» از رویکرد «مدارا» و «خوش‎بینی» به دشمن؛ یک سال است رهبری مدام تکرار می‎کنند «آمریکایی‎ها قابل اعتماد نیستند»، «فریب لبخند دشمن را نخورید»، «به دشمن خوش‎بین نباشید» و.... اگرچه این هشدارها می‎تواند من باب «و ذکر فأن الذکری تنفع المؤمنین» تفسیر شود، لیکن قرائنی در دست است که متأسفانه شائبه «خوش‎بینی» و «اعتماد» به دشمن را در مذاکره‎کنندگان تقویت می‎کند و از این‎رو سرّ تکرار و ضرورت تذکرات مذکور را توجیه! مشروط کردن اجرای معدود تعهدات طرف مقابل به اعلام رضایت آنها از انجام تعهدات سنگین و بعضاً غیرقابل بازگشت جمهوری اسلامی، مصداق بارز این اعتماد است که به وضوح عملی شدن وعده‎های نسیه و کم‎بهای طرف مقابل را هم با تردیدهای جدی مواجه کرده است!
در واقع «نگران»ی از چنین «رویکرد»ی به معنای آن نیست که نسبت به حسن نیت مذاکره‎کنندگان تردیدی وجود داشته باشد یا حتما قائل به قصد و غرض خاصی باشیم (که البته حقیقتا امیدواریم اینگونه نباشد)، لیکن همین‎که برخی این «مهم» را امری ساده پنداشته‎اند که به صرف یک «لبخند» حل خواهد شد و تصور می‎کنند به «شیطان»ی که مقابل‎شان نشسته‎ می‎توان «اعتماد» کرد و بر مبنای این «اعتماد» تا مرز «خلع سلاح» خویش در برابر او نیز پیش رفت، کافی است برای «نگران»ی از نتیجه کار! البته رهبری همواره از «مذاکره‎کنندگان» حمایت کرده‎اند، برخی اما بر آن بوده‎اند که حمایت رهبری از «مذاکره‎کنندگان» را حمایت از «رویکرد» و «محتوا»ی مذاکرات تعبیر کرده و با این ادعا که مسیر مذاکرات گام به گام با نظر ایشان طی شده، هم دهان منتقدان را ببندند، هم هزینه‎های «توافق احتمالی» یا «احتمالاً عدم توافق» را متوجه رهبری کنند! حال آنکه ایشان ضمن رد صریح هرگونه دخالت در جزئیات مذاکرات، بارها «نگران»ی‎های خویش را ابراز داشته و متذکر شده‎اند توافقی را مطلوب می‎دانند که ضمن آن «همه خطوط قرمز» نظام و نیز «عزت و عظمت» ملت حفظ شده باشد.
مسلم است که «رویکردِ» آغشته به «مدارا» و «مماشات» که سبب دراز شدن زبان دشمن به طعن و تحقیر این ملت شده است نمی‎تواند ضامن عزت و عظمت ملت باصلابت ایران باشد؛ حالا که وجدان‎های بیدار به پاخاسته‎اند و به غیرت و استقامت این ملت اقتدا کرده‎اند و بر قدرت‎های پوشالی مادی شوریده‎اند، حیف است که در این واپسین گام‎های باقی‌مانده تا قلل افتخار، شائبه‎ای به عزت و عظمت این ملت وارد آید! این است که مقتدای آزاده این ملت هیچ خدشه‎ای را بر وجهه باشکوه مردمش برنمی‎تابد، که از مقتدای خویش آموخته است «هیهات منا الذله».
ملت ایران، ملت «توسری‎خور»ی نیست، این «مدارا» و «انفعال» صدای ملت ایران نیست...
صدای این ملت را باید از خروش «انقلابی» مقتدایش شنید...
غرض آنکه عنایتی دقیق به فرمایشات و مواضع صریح رهبر معظم انقلاب و نیز واقعیات موجود در عرصه مذاکرات هسته‎ای پیام‎های بسیار روشنی برای ملت و مسؤولان دارد، پس بهتر است مسؤولان با کنار گذاشتن تعارف‎های مرسوم از این پس بیش از این با خود و با ملت صادق باشند؛ یا باید در «رویکرد» فعلی مذاکرات بازنگری‎ای اساسی صورت داد یا...!


Page Generated in 0/0056 sec