محمدرضا کردلو: من بهعنوان یک مسافر هنوز در شوک حذف یارانه بغل دستیهایم در تاکسی هستم. اگرچه شاید فشار مالی را که او احساس میکند من احساس نکنم، اما باز باید شریک
درددلهایش باشم یا اینکه به زیر سوال رفتن قانون بقای حجم احترام بگذارم چرا که راننده از این به بعد مسافرهای بیشتری سوار خواهد کرد، البته حتیالامکان. مسافر بغل دستیام از من که «یارانهام حذف نشده است» میپرسد: «واقعا چرا یارانه من را حذف کردند؟» هر پاسخ قانعکنندهای از سوی من او را قانع نخواهد کرد چرا که اصلا هیچ پاسخ قانعکنندهای وجود ندارد. اصلا من از کجا باید بدانم چرا او را از لیست یارانهبگیران حذف کردهاند. دریغ از یک برگ کاغذ دولتی که وزارت کار یا سازمان هدفمندی یا دفتر ریاست جمهوری یا هر مقام مسؤول دیگر که رویش نوشته باشند: «بنابر شرایط زیر فرد مورد نظر را از گرفتن یارانه منصرف خواهیم کرد».
راننده میگوید: نوبخت دیروز گفته که 4میلیون نفر حذف شدهاند. خانم جوانی که در صندلی جلو نشسته است، میگوید:«آقای راننده! امروز تکذیب شد». راننده میگوید: «خب! برای چی گفت که برای چی تکذیب کند». مسافر سنبالای صندلی عقب که آن سمت من نشسته است، میگوید:«من میدونم. آقا اینا همش لفظ میان. اول و آخر قراره همه حذف بشن.»
من که داشتم به تکذیب نوبخت فکر میکردم، پیش خودم گفتم: اول که وزیر رفاه گفت رئیسجمهور گفته بیسر و صدا حذف را شروع کنید، بعد نوبخت تکذیب کرد.
بعد خود نوبخت گفت 4میلیون نفر قرار است حذف شوند. بعد وزیر رفاه با تایید این خبر گفت «حذفشوندگان سعه صدر داشته باشند» و امروز دوباره نوبخت همه حرفهای قبلی را تکذیب کرده(!)
راننده امروز زیاد حوصله بحث نداشت، اما او هم به این تکذیب و تاییدها فکر میکرد. این را وقتی فهمیدم که حرفهای چند وقت پیش صالحی و ظریف و روحانی درباره فکت شیت را یادآوری کرد. راننده گفت: «یک برگ کاغذ میخواستند بدن به اسم فکت شیت، اولش ظریف گفت اصلا از این حرفها ما با آمریکاییها نداریم، بعدش صالحی گفت فکت شیت رو منتشر میکنیم، آخرش روحانی گفت ما فکتشیت رو همون روز اول منتشر کردیم. والّا ما که کم آوردیم.
بالاخره «what to do , what not to do?»
مسافر بغلدستیام به شوخی گفت: «اگه تورم صفر و عبور از رکود رو هم تکذیب کنند ممنون میشیم».
خانم جوانی که در صندلی جلو نشسته بود و گویا در بنگاه معاملات ملکی پدرش کار میکرد، گفت: تازگیها هم میگن آمریکا دبه کرده. الان
یک سال و نیم هست که هی میرن و میان آخرش نتیجه شده: «دبه». پدرم از رکود مسکن شاکیه آقا، شاکی. مسافری که گفته بود:«من میدونم. اینا همش لفظ میان» دوباره گفت: «فقط خرج رفت و آمدهای اینا با هواپیما و هتل و امنیت و اینا میدونید چقدر میشه؟» ما که آماری در اختیار نداشتیم، گفتیم: «خیلی». راننده گفت: «الان به قول خانم یک سال و نیم هست که همه هوش و حواس من به این رادیو و روزنامه تو دست مسافراست تا ببینم نتیجه مذاکرات چی میشه؟ اگه نشسته بودم زبان گوش میکردم الان برا خودم مدرک تافل گرفته بودم». راننده از قضیه عدم دخالت راننده تاکسیها در مساله هستهای - که مشاور رئیسجمهور گفته بود- به بعد بیشتر سعی کرده بود درباره مذاکرات اخبار گوش کند. خلاصه! راننده از به نتیجه نرسیدن مذاکرات و دبه آمریکاییها بود که رادیو را روشن کرد. یکی از نمایندگان مجلس داشت صحبت میکرد. جمله نغزی گفت: «دولت که از رکود عبور کرده، مردم را هم عبور بدهد».