رابرت کاپلان و ایلان گولدنبرگ: همانطورکه ایران و ایالات متحده نزدیک یک توافق هستهای تاریخی هستند، در این باره که آیا این معامله نشانگر یک ایران تسلیمشده در پیگیری منافعش در خاورمیانه است یا فرصتی برای تحکیم و تثبیت منطقه، بحث سختی درگرفته است. اگر ایالات متحده و شرکای آنها، از مذاکرات هستهای قبلی با ایران درس گرفته باشند و استراتژی محکم هماهنگی در منطقه را در پیش گیرند، پتانسیل بهبود خاورمیانه جنگزده طی چند سال آینده وجود دارد. خود معامله فقط نیمی از چالش است: نیمه دیگر، ساخت یک چارچوب سیاسی است؛ به گونهای که بلندپروازیهای ایرانیان را محدود کند.
از اوایل سال 2009، رئیسجمهور باراک اوباما، استراتژی تعامل توأم با فشار بر ایران با توجه به برنامههای هستهای این کشور را در پیش گرفت که مدام تاکید بر مذاکره داشت ولی فشار اقتصادی و دیپلماتیک را افزایش میداد. با این وجود، ایران تسلیم نشد.
تا زمانی که ایران تهدیدات بینالمللی را با وجود مشکلساز بودن، جدی به حساب نمیآورد، این رویکرد آمریکا در تغییر عملکرد ایرانیان ناموفق بود. این موضوع، با اجرای تحریمهای شدید انرژی و مالی در سال 2012- که نیمی از صادرات نفت ایران را از بازار حذف کرد- تغییر یافت. سال 2013، در حالی که خطر علیه بقای جمهوری اسلامی افزایش مییافت، حسن روحانی به عنوان رئیسجمهور عملگرا انتخاب شد.
زمانی که ایران نظر خود را تغییر داد، نیاز به کانالی وجود داشت که بتوان از آن طریق ارتباط برقرار کرد. مذاکرات محرمانه توسط عمان، متحد کوچک و وابسته به آمریکا- که روابط خوبی با ایران داشت- تسهیل شد. توافق هستهای تاریخی که آمریکا و ایران درصدد امضایش هستند، بدون فشار اقتصادی و کمک دیپلماتیک، به تصویب نخواهد رسید، همانند موضوع برنامه هستهای. تا ایران، هزینه سیاستهایش را شناسایی و محاسبه نکند، توافق منطقهای با شرایط قابل قبول برای آمریکا و متحدان آن غیرممکن است.
تلاش برای تغییر سیاستهای ایران قبلا با مداخله عربستان سعودی در یمن آغاز شده است. شکستهای نظامی اخیر رژیم اسد نیز ممکن است محاسبات ایران را تحت تاثیر قرار دهد. در حقیقت، حملات هوایی عربستان در یمن و تجدید فشار بر اسد توسط سعودی و دیگران، توافق پس از هستهای خاورمیانه را تشکیل میدهد که در آن متحدان منطقهای آمریکا متوجه این موضوع هستند که از این پس برای محدودسازی ایران باید اقدامات بیشتری انجام دهند.
آمریکا و متحدان منطقهای آن میتوانند اقدامات بیشتری برای تحت فشار قرار دادن ایران انجام دهند. این اقدام میتواند با توسعه یک استراتژی منسجم برای مقابله با نفوذ ایران که در ملاقات اوباما با رهبران شورای همکاری خلیج فارس در کمپدیوید دربارهاش بحث شد، آغاز شود. برخی عناصر باید شامل اشتراکگذاری اطلاعات بیشتر، سیاست دریایی تهاجمیتر در توقیف محموله سلاحهای ایرانی، در نظر گرفتن ریسک در عملیات مخفی مشترک با شرکای عرب و ارائه آموزش به شرکای عرب سنی ما که میتواند آنها را در مقابله با نمایندگان ایرانی قدرتمند کند، باشد.
حتی به میزانی که ایالات متحده، هشدار محدود شدن نفوذ تهران و خطر مقابله مستقیم با آمریکا را به ایران میدهد، لازم است واشنگتن نیز آمادگی تغییر بالقوه ایران را داشته باشد. در حال حاضر، برخی در ایران، از جمله محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه تمایل به مذاکره توافقی درباره مسائل منطقهای با ایالات متحده و شرکای سنی عرب آنها را نشان میدهند.
بعد از توافق هستهای، ایالات متحده باید آماده مذاکره درباره مسائل منطقهای با ایران به صورت دوجانبه، در عین حال ایجاد شرایط چندجانبه مشابه فرآیند 1+5 باشد. چنین فرآیندی باید شامل بازیگران کلیدی منطقهای و قدرتهای خارجی که در حل و فصل سیاسی در خاورمیانه موثر هستند، باشد.طی زمان، توافقها میتواند جنگ در سوریه را اتمام بخشیده و تلاش در برکناری بشار اسد را از بین ببرد، همکاری علیه داعش را افزایش دهد، سبب تقسیم قدرت در عراق با ظرفیت سنی، شیعه و کرد و تعدیل جنگ در یمن شود. تلاش برای برکناری اسد که در حال تامین امنیت جامعه علوی خود است، ممکن به نظر نمیرسد، اما هرچه باشد، بدون همکاری با ایران، رسیدن به این هدف غیرممکن است. در سوی دیگر، تعمیق بینظمی در سوریه، با به قدرت رسیدن یک رژیم جهادی رادیکال بیشتر خواهد شد.
هر چند، یک موضوع حتمی است. تنها راه ایجاد توافق هستهای به نفع خودمان این است که ایالات متحده و شرکایش- هر دو- فشار و تعامل شدید را به منظور تنظیم شرایط برای روابط جدید با ایران به کار گیرند. پیشبینی میشود در آینده خاورمیانه در حالت جنگ خفیف باشد. خطمشیهای کنونی، عمدتا فرقهای است. ما پیش از این، با رژیمهای سنی، مشارکتهای نزدیکی داشتهایم؛ حال نیازمند مذاکره با قدرت شیعه منطقه هستیم.
نشنال اینترست