پالینا ایزویچ: ماه گذشته محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران به اشاره گفت: «ممکن است کار باراک اوباما، رئیسجمهور آمریکا در مذاکره با کنگره بر سر برنامه هستهای ایران، از کار او در مذاکرات با تهران دشوارتر باشد». به نظر میرسد این حرف ظریف درست از آب درآید. مجلس سنای آمریکا هفتم مه/ هفدهم اردیبهشت قانون بازنگری توافق هستهای ایران را با 98 رای موافق در برابر یک رای مخالف به تصویب رساند. وقتی یک هفته بعد مجلس نمایندگان نیز با 400 رای موافق در برابر 25 رای مخالف آن را تصویب کرد، اوباما بر بزرگترین مانع باقیمانده در کنگره برای دستیابی به توافق هستهای با ایران فائق آمد. این طرح مصالحهای است که با میانجیگری «باب کورکر» رئیس کمیته روابط خارجی سنا به دست آمد و به کنگره 30 روز فرصت میدهد به بررسی هرگونه توافق احتمالی گروه 1+5 با ایران بپردازد. اگر توافق طی 5 روز برای بازبینی در اختیار کنگره قرار نگیرد، این مدت به صورت خودکار به 60 روز افزایش مییابد. قانون بازنگری در توافق هستهای ایران که از دید برخی یک پیروزی برای کنگره و از دید برخی دیگر یک پیروزی برای رئیسجمهور و دیگران محسوب میشود، در واقع چیزی بینابین است. این مصوبه از یک طرف اهرم نظارتی مهمی را در اختیار کنگره قرار میدهد که براساس آن هم کنگره باید رضایت خود را از توافق احتمالی اعلام کند و هم رئیسجمهور باید بهصورت دورهای گواهی بدهد که ایران به توافق پایبند بوده است. از طرف دیگر، این مصوبه به طور فعلی خود به طور چشمگیری این خطر را که کنگره توافق را باطل کند یا مذاکرات را به شکست بکشاند، کاهش میدهد. این احتمال دوم در فصل زمستان بر مذاکرات هستهای سایه انداخته بود. آن زمان کنگره کوشید تحریمهای تازهای را علیه ایران تصویب کند که نه فقط اوباما با صراحت تهدید کرد آن را وتو خواهد کرد، بلکه مجلس ایران را نیز بر آن داشت طرحی را پیشنهاد دهد که دولت را ملزم میکرد غنیسازی اورانیوم را تا سطح درجه تسلیحاتی 60 درصدی افزایش دهد. چنین تلاشهایی ممکن است برای فرستادن پیام هشدار به طرف مقابل بوده باشد، اما در عین حال یادآور این نیز هست که در هر دو طرف مراکز بانفوذی هستند که منافع آنها نیز باید در نظر گرفته شود. در واقع، براساس نظریه «بازیهای دووجهی» رابرت پوتنم
( Robert Putnam)، مذاکرات بینالمللی همیشه بر سر دو میز انجام میگیرد: میز مذاکرات بینالمللی، جایی که مذاکرات واقعی انجام میگیرد، و میز مذاکرات ملی، جایی که مذاکرهکنندگان باید هرگونه توافق بالقوه و احتمالی را به افکار عمومی خود بقبولانند. این روند «اخذ تایید» نقش مهمی در مذاکرات دارد و اغلب به بازی معمول «پلیس خوب، پلیس بد» میانجامد که تلاشی برای تقویت موضع طرفهای مذاکرهکننده است. شاید بتوان گفت این پویایی پیشتر نقش خود را در مذاکرات کنونی ایران ایفا کرده است. یک نمونه جالب لغو تحریمهاست که اکنون مساله اصلی در مذاکرات محسوب میشود. وقتی به شکل روزافزون آشکار شد در صورت حصول توافقی درباره لغو تحریمها، اوباما قادر نخواهد بود به وعده خود برای لغو فوری تحریمها عمل کند، ایران به شکلی ظریف موضع خود را تغییر داد. مثلا عباس عراقچی، معاون وزیر امور خارجه ایران اخیرا گفت هرچند به محض اجرای توافق هستهای نهایی همه تحریمها باید یکباره لغو شود، ممکن است میان زمان امضای توافق و روزی که همه طرفها آمادهاند آن را اجرا کنند فاصلهای وجود داشته باشد. این یک تغییر ظریف، اما مهم در موضع قبلی ایران است که اصرار میکرد همه تحریمها باید «روز اول» لغو شود.
سپس با توجه به اینکه کنگره میتواند نقشی سازنده ایفا کند، قانون بازنگری در توافق هستهای ایران ممکن است بهترین ابزار برای ایجاد تعادل صحیح میان «میزهای مذاکرات» بینالمللی و ملی باشد. مجلس ایران در اقدامی غیرتعجبآور با مطرح کردن پیشنویس طرحی واکنش نشان داد که مستلزم تصویب هرگونه توافق هستهای نهایی در مجلس است. تصور اینکه توافق احتمالی در نهادهای قانونگذاری 2 کشور به تصویب نرسد، ابهام و بلاتکلیفی را در هر 2 طرف افزایش میدهد و این میتواند به مذاکرهکنندگان کمک کند فضای مانور بیشتری داشته باشند. اما اگر توافقی به دست آید، این ابهام و بلاتکلیفی با 2 عامل کاهنده برطرف خواهد شد: موضع مجلس ایران در نظام سیاسی این کشور و احتمال کاملا واقعی اینکه در صورت مخالفت کنگره با توافق هستهای نهایی، رئیسجمهور آمریکا آن را وتو کند.
هفته گذشته نامهای با امضای 150 عضو دموکرات کنگره در حمایت از مذاکرات هستهای ایران امضا شد که حاکی است کنگره نمیتواند به حداکثر لازم برای فائق آمدن بر وتوی رئیسجمهور دست یابد. این مانع از آن نمیشود که کنگره به فکر راههایی بیفتد که تاثیر خود را بر مذکرات کنونی بگذارد. یک اقدام ممکن که «میچ مککانل» رهبر جناح اکثریت سنا به آن اشاره کرد، این است که کنگره با توافق احتمالی مخالفت نکند و از مواجهه با وتوی رئیسجمهور خودداری کند، اما در عوض بخواهد قطعنامهای در تایید توافق به تصویب برساند و ناکام بماند. هرچند این مساله تاثیر عملی چندانی نخواهد داشت، اما پیام مورد نظر کنگره را خواهد فرستاد.
مساله تایید داخلی توافق هستهای نهایی به صورت متناوب ادامه خواهد یافت. این عنصری حلنشدنی از مذاکرات بینالمللی است و نقش مهمی نیز ایفا میکند. اما استفاده از این عنصر مستلزم برقراری یک توازن بسیار ظریف است: مذاکرهکنندگان به جای تلاش برای مقابله با فشار سنگین داخلی، باید بتوانند بر حصول اجماع در جبهه بینالمللی متمرکز شوند. اگر بتوان نمونههای گذشته را سرمشق قرار داد، متوجه میشویم این بخش از کار نیز به اندازه کافی دشوار است.
وب سایت مؤسسه بینالمللی مطالعات راهبردی