بهبود نظام سلامت و آموزشوپرورش در جامعه همواره بهعنوان یکی از مباحث اصلی و زیربنایی کشور مطرح است اما با روی کار آمدن دولتهای گوناگون هیچگاه مقوله مهمی مانند آموزشوپرورش بهعنوان اولویت نخست دولت مطرح نشده و آنطور که باید و شاید مدنظر برنامهریزان قرار نگرفته است. این موضوع زمینهساز بروز آسیبهای متعددی در نظام آموزشی کشور است که محسن رحمانی، معاونت آموزشی دبیرستان دوره اول استعداهای درخشان شاهرود با نگارش یادداشتی که در اختیار
«وطن امروز» قرار گرفته است تبعات آن را مورد واکاوی قرار داده است. آموزشوپرورش دارای بزرگترین ساختار اداری کشور با بیشترین کارمند و بیشترین مخاطب و البته رسالتی ارزشمند است اما توسعه این نهاد عظیم و اثرگذار، هیچگاه توسط یک دولت بهعنوان طرح توسعهای اصلی و اولویتدار در نظر گرفته نشده است البته گاه قوانینی در راستای تأمین هزینههای آن تدوین و تصویب شده اما مرور زمان و تغییر دولتها گرد فراموشی بر این قوانین پاشیده است. حال پرسشی که مطرح میشود این است که چرا در متن انقلابی ارزشمحور، نظام تعلیم و تربیت آن طی نزدیک به 4 دهه هیچگاه در اولویت اصلی توسعه قرار نمیگیرد؟ چرا برای توسعه سریع بخشهای دیگر قوانین فرعی تصویب و با تمام توان از آن پشتیبانی میشود اما تعلیم و تربیت فرزندان و آیندهسازان کشور با پشتوانهای به استحکام قانون اساسی و تأکیدات چند باره امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری، بهعنوان اولویت چندم در نظر گرفته میشود و نیازهای اساسی آن به تعبیر ریاست مجلس شورای اسلامی
«با وصله و پینه» به تن آن دوخته میشود؟ حقیقت این است که نظام تعلیم و تربیت در یک سیر تاریخی مورد بیمهری تصمیمسازان و مجریان نظام قرار گرفته است. شاید جنگ تحمیلی، سازندگی پس از جنگ، توسعه سیاسی، برقراری عدالت و خصوصیسازی در هر دوره،ضرورتهای روز کشور بوده است اما حفظ کیان ارزشی نظام تنها به شور انقلابی جامعه واگذار شده است. نارضایتیهایی که بهتازگی در جامعه فرهنگیان نمود بیرونی به خود گرفت، نشانه بیماری مزمنی است که این نهاد بزرگ و ارزشمند با آن دست و پنجه نرم میکند. مشکلاتی که نهتنها دامن شأن و مقام معلم را گرفته، بلکه آینده و بازدهی نظام تعلیم و تربیت همگانی را زیر سوال برده است. به نظر میرسد موارد زیر میتواند در رفع مشکلات جاری و ریشهای نظام تعلیم و تربیت مؤثر باشد:
1- تحرک دشمن در زمینههای فرهنگی از قبیل تخریب کانون خانواده و درگیر کردن دانشآموزان در شبکههای اجتماعی آنچنان بالاست که گاه در یک سال تحصیلی شاهد بروز بیش از یک موج از این دست بین دانشآموزان و گاه خانوادهها هستیم. در مقابل، برنامههای تربیتی مدارس دارای قالبهایی تشریفاتی است که نتیجه عملی ملموسی به دست نمیدهد. اقدام عملی و فوری در این زمینه، در قالب یک برنامه راه مانند سند تحول بنیادین آموزشوپرورش بسیار ضروری به نظر میرسد.
2- تغییر نگرش تصمیمسازان کشور نسبت به آموزشوپرورش لازم و ضروری است. این تغییر در نگرش باید چنان باشد که تعلیم و تربیت در جامعه را به امری دارای اولویت بالا تبدیل کند. در این زمینه پیشنهاد ریاست مجلس مبنی بر گنجاندن طرحهای حمایتی از آموزشوپرورش در برنامه ششم توسعه میتواند راهگشا باشد.
3- همه تصمیمسازان کشور باید یکبار برای همیشه موضع خود را نسبت به آموزشوپرورش روشن کنند. قانون اساسی تحصیل تا انتهای دوره متوسطه را رایگان در نظر گرفته است. اگر دیدگاه فعلی نظام نیز همین است، باید بودجهای درخور برای وزارت آموزشوپرورش در نظر گرفته شده و توسط این وزارتخانه به خوبی مدیریت شود اما اگر به هر دلیل در نظر گرفتن بودجهای مکفی و پایدار برای امر تعلیم و تربیت ممکن نیست– که واقعیات حکایت از این امر دارد- بهتر است در صورت لزوم، تغییراتی در قوانین داده شود. البته رعایت تمام جوانب همچون مشکلات اقشار آسیبپذیر در این میان ضروری است. بدین صورت حمایت از تعلیم و تربیت از حالت شعاری خارج شده و دور زدن قانون اساسی با پیوستهایی فرعی همچون مدارس هیات امنایی و طرح واگذاری مدارس به بخش خصوصی رنگ خواهد باخت.