مرتضی اسماعیلدوست: چگونه میتوان رنج سالها درد را به جان خرید و همچنان استوار به ریشهها ماند و حتی در غربت هم دل در گروی نظام داشت؟ فیلم مستند «سیوسه سال سکوت»، روایتی از این دلدادگی است و حال در ایام نکوداشت مقام جانباز و از پی گفتوگو با حسین شمقدری، کارگردان این اثر با دلاوری آشنا میشویم که دیگر حنجرهای برای بیان ناگفتهها ندارد.
***
ایده فیلم «سیوسه سال سکوت» از قبل در برنامهتان وجود داشت یا از دل اتفاقی خاص رقم خورد؟
هنگام ساخت فیلم «میراث آلبرتا 2» با گروههای مختلفی از ایرانیهای پناهنده در خارج از کشور آشنا شدیم که البته پناهندگی آنها از انواع متفاوت بود. به هر حال افراد خاصی که دیدگاهی مخالف دارند، با توجه به اینکه خطمشیشان مشخص است، دیگر نمیتوان کاری با آنها داشت اما دستهای هم در میان آنها حضور داشتند که جانباز جنگ بودند و در رفتارشان نگاهی مغرضانه وجود نداشت و به هر دلیلی پناهنده شده بودند. این برای ما میتوانست بهعنوان مسالهای دراماتیک برای ساخت اثری مجزا قابل توجه باشد.
با کاراکتر خاص ابوالفضل دوزنده که بخش اعظمی از روایت را در فیلم به پیش میبرد، چگونه آشنا شدید؟
در ابتدا ایشان را نمیشناختیم و طی تحقیقات به عمل آمده برای جانبازانی که در خارج از کشور هستند، این کاراکتر به ما معرفی شد و شخصیت جذابی برایمان داشت. مساله مهم درباره این جانباز که همه وجود خود را در راه کشور داده بود، این میتوانست باشد که چرا این شخص به جایی رسیده که تصمیم گرفته پناهنده یک کشور بیگانه شود؟ آن هم به کشوری که به وضوح از حامیان جنگ علیه ایران بوده است. ما این مساله را دنبال کردیم که محل کشمکش و خط سیر اصلی فیلم «سیوسه سال سکوت» شد. شخص آقای دوزنده برخلاف خیلیها که ترس برای گفتن حقایق داشتند، با جسارت همه چیز را عنوان میکرد و وقتی به ما معرفی شد، اثر ما شکل خاصی پیدا کرد.
این احتیاط برای نگفتن حقایق و نشکستن سکوتی چند ساله به چه علت بود؟
از طرف کشور آلمان که پناهنده آنجا بودند این واهمه را داشتند که بعد از مصاحبه بابت مسائل کاری و بیمههای درمانی تحت فشار قرار بگیرند، حتی اعتقاد داشتند حضور در فیلم میتواند از داخل ایران هم برایشان مشکلاتی پیش بیاورد. البته آنهایی هم که جواب رد برای گفتوگو دادند، حاضر بودند ساعتها بدون دوربین با ما یا مسؤولان صحبت کنند. حتی بعد از اتمام فیلم آقای دوزنده میگفت خیلی از جانبازان از ایشان بابت گفتن مسائل مختلف تشکر کردند. از طرفی خیلیها به وی گفتند دیگر نمیتوانی بعد از این گفتهها به ایران بروی. وقتی من از آقای دوزنده پرسیدم چه تصمیمی داری؟ ایشان گفت من هر وقت بخواهم به ایران خواهم آمد.
ایشان در فیلم شما با وجود معضلات بیماری همچنان آن شجاعت رزمندگی را حفظ کرده بودند.
در فیلم اشاره میشود که آقای دوزنده با چه شرایط سختی برای درمان خود به کشوری غریب آمده است و با وجودی که شورای پزشکی آن زمان، قطع امید از درمانش کرده بود، با تمام تلاش خود را به آلمان رساند و عملهای زیادی را گذراند تا بتواند زنده بماند. این شخصیت با همان جسارت حاضر شده بود با ما حرف بزند. ایشان در همان اوایل جنگ به شکل شدیدی مجروح میشود و با وجودی که نزدیک به 40 عمل را انجام داده همچنان شجاعانه زندگی میکند. البته بعد از پایان فیلم و طی یک عمل جراحی، حنجره این جانباز خارج شده است.
در فیلم «از کرخه تا راینِ» آقای حاتمیکیا، سکانسی از مواجهه سعید، کاراکتر اصلی فیلم با جانبازی بسیجی وجود دارد که به دنبال پناهندگی در کشور آلمان است و از طرفی در فیلم «آژانس شیشهای» هم حادثه محرک، عدم اعزام جانبازی با نام عباس برای معالجه به خارج از کشور است. شما چقدر از این فیلمها الهام گرفتید؟
من به آقای حاتمیکیا علاقه خاصی دارم اما تفاوت مستند ما بویژه با فیلم «از کرخه تا راین» این است که ما بر خلاف آن فیلم داریم از شخصیتی مانند دوزنده تجلیل میکنیم. البته موقعیتهای این فیلمها متفاوت است. اگر چه کاراکتر نوذر در فیلم «از کرخه تا راین» به لحاظ شباهت ظاهری و صدا خیلی شبیه آقای دوزنده در فیلم من است اما در آنجا ما به کاراکتر نوذر حق نمیدهیم، چرا که میگوید برای اینکه به احترام برسم، میخواهم پناهنده شوم! اما دوزنده با توجه به همه بیاحترامیها همچنان علاقهمند به کشور و نظام خود است. دوزنده به ناچار و به خاطر عدم حمایت لازم در داخل کشور به آلمان رفته تا برای درمان خود اقدام کند و در آنجا شخصیتی بزرگوار مانند پروفسور سمیعی بود که 2 سال هزینه درمان این شخص را داد.
فیلم شما در مرز باریکی از پرداخت به موضوعی ملتهبانه بهخوبی گذر کرد. چه راهی برای رسیدن به نقدی درونگفتمانی در این فیلم ترسیم کردید؟
کاری که کردیم این بود که با همه مسائلی که رخ داد، شخصیت جانبازی چون دوزنده را در فیلم مانند یک قهرمان نشان دادیم، چرا که این شخص از جان خود گذشت و دردهای بسیاری را برای سربلندی کشورش کشید. دوزنده در فیلم میگوید با وجود همه ناملایمات و انتقادی که خواهد داشت، هنوز به نظام خود وفادار است و ارادت خاصی به رهبرش دارد حتی در کشوری بیگانه، فرزندش را چنان تربیت میکند که در همان مسیر ولایتمداری پیش برود و ما میبینیم در فیلم، فرزند آقای دوزنده به مرجع تقلید خود امام خامنهای میگوید. ما در این فیلم به شکلی عادلانه رفتار کردیم و اگر انتقادی بوده از همه جناحها صورت گرفت و برای همین نمیتوان صداقت فیلم را زیر سوال برد. جانبازان حرفهای زیادی برای گفتن دارند و دوزنده هم بهعنوان شخصی معتقد در این فیلم به بیان دغدغهها میپردازد.
تمرکز شما در فیلم «سیوسه سال سکوت» مبتنی بر تعلقخاطر جانبازی است که همچنان با فرسنگها فاصله جغرافیایی، ولایتمدار باقی مانده است. حالا چرا بزرگمردانی چون دوزنده باید دور از سرزمینی باشند که برایش جان دادهاند؟
جفاهای بسیاری بر امثال دوزنده شده است که ایشان در فیلم بازگو میکند. اما با این وجود این جانباز همچنان ارادت خود را به نظام و رهبری حفظ کرده، چرا که ریشه نظام را سالم میداند و اگر انتقادی دارد از برخی مسؤولانی است که در برابر این افراد کمکاری کردند.
فیلم به ترویج نوعی کرامت انسانی میپردازد و تصویری که از جانباز قهرمانی مانند دوزنده نشان میدهد، موجب همدلی مخاطب میشود. لحن روایت هم به شکلی ساده و همراهیکننده با راوی است. از ابتدا طرح خود را بر این چارچوب گذاشته بودید؟
بله! همین طور است. من همه سعی خود را کردم تا اثری گویا از احوال این مردان قهرمان ارائه کنم. حتی برای اینکه منصف در ارائه باشم، از بسیاری از علایق شخصی خود دست کشیدم تا نگاهی یکسان به همه جناحها و شخصیتها داشته باشم. به همین منظور تا حالا کسی را ندیدم که فیلم را ببیند و با آن همدلی نکرده باشد.
فیلم «سیوسه سال سکوت» بویژه در این روزهای بزرگداشت مقام جانبازان میتواند در مراکزی گستردهتر هم به نمایش درآید. تا به حال به جز فضای مجازی به دنبال اکران فیلم در مراکز یا برای مخاطبی انبوه در تلویزیون یا شبکه خانگی بودهاید؟
در همین یک هفته هم استقبال خیلی زیادی از طریق سایت سیوسه سال سکوت انجام شده و استقبال خوبی از این اثر شده است. البته به دنبال ابعاد گستردهتری هم خواهیم بود که این مساله نیاز به سرمایهگذاری دارد. ما برای فیلم «میراث آلبرتا» هم همین تجربه را داشتیم و حالا هم برای این فیلم جدید در همان مسیر حرکت میکنیم. به نظرم در ابتدا به دلیل حساسیتزا بودن فیلم بهتر است از طریق اینترنت و برای جامعهای محدود و نخبه اقدام کنیم تا بعدها شرایط پخش گسترده آن پیش بیاید.
بحث مهاجرت چه در دوگانه میراث آلبرتا و چه در همین اثر اخیر، تبدیل به ترجیعبند آثارتان شده است. مهمترین دلیل این توجه چه مسالهای میتواند باشد؟
ما گروهی تحصیلکرده در دانشگاه صنعتی شریف بودیم و میدیدیم بسیاری از رفقای ما که خیلی هم بچههای معتقدی بودند به دنبال خروج از کشور هستند. واقعیت این است که جنبه دراماتیک پدیدهای مانند مهاجرت خیلی زیاد بوده و حرفهای زیادی در آن وجود دارد که لازم به پرداخت است. حتی میتوانیم نوع برخورد با این افراد را در جامعه به نقد بکشیم. کاری که در مستند «سیوسه سال سکوت» کردیم، مقایسه نحوه رفتار ما با رزمندگان خود در مقابل کشورهای دیگر است. ما در فیلم هم داریم که در میدان شارل دوگل پاریس که منطقه پر رفت و آمدی برای گردشگران است، هر روز در زمان خاصی به تجلیل از قهرمانان خود میپردازند. توجه به این نوع رفتارها میتواند برای ما ایجاد سوال کند و برای همین است که شما میبینید بحث مهاجرت در آثارم مهم بوده است.
نسل فیلمسازانی مانند شما را از رویشهای جشنواره مردمی عمار میدانند. تا چه حد این جشنواره به پویایی نگره جدید فیلمسازی در ایران کمک کرده است؟
ما براساس اتفاقات رخ داده در فتنه 88 به سمت فیلمسازی کشیده شدیم، چون اصلا رشته ما مهندسی بود.
عمار هم جریانی برخاسته از اتفاقات سال 88 بود.
بله! همین طور است. اکثر بچههای ما در مجموعه آرمان مدیا از دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف بودند. ما رفته بودیم مهندس شویم چون رشتههای مربوط به آن در نزد جامعه برجسته بود. پس از ماجرایی که در سال 88 رخ داد، فکر کردیم کمبودی اساسی در فضای فرهنگی وجود دارد و بر این اساس سراغ ساخت آثار رفتیم و با توجه به استقبالی که از اولین ساختهمان با نام «یزدان تفنگ ندارد» به عمل آمد، تشویق به ادامه کار شدیم. این فیلم که بررسی اتفاقات فتنه 88 بود با اختلاف کمی از آن جریان پخش شد و ما دیدیم این فیلم چقدر میتواند اثرگذار باشد. این موضوع حتی باعث شد در مقطع کارشناسی ارشد سراغ رشتههای انسانی برویم و من وارد رشته سینما شدم. در این میان جشنواره عمار هم توانست به شکل منسجمی این بچهها را جمع کرده و آثارشان را نمایش دهد.
به نظرتان امروز اثرگذاری هنر میتواند ارزندهتر از رشتههای دیگر در انتقال مفاهیم باشد؟
احساس نیاز شدیدی برای نمایش حقایق در جامعه وجود دارد و ما دیدیم که میتوانیم در شاخههای هنری موفقتر باشیم. همانطور که خدمتتان عرض کردم در استقبال از فیلم «یزدان تفنگ ندارد» این مساله را بهخوبی حس کردیم. حالا با گذشت چند سال، وضعیت فیلمسازی در این گروه به شکلی تعریف شده و مشخص به پیش میرود و ما حتی آثاری برجسته از همین نسل را از طریق تلویزیون و شبکه افق میبینیم. البته به نظرم باید به آفتهای فیلمسازی در این گروه هم توجه شود.
آفتهای احتمالی در این مسیر چه میتواند باشد؟
اینکه یک عده از بچهها از آن حال و هوای ابتدایی دور شدند و آثارشان آن مخاطب گذشته را دیگر ندارد. روزمرگی و عدم اشتیاق لازم میتواند آفت فیلمسازی باشد. از طرفی برخیها به دنبال کار سفارشی هستند. یکی از مسائلی که ما از ابتدا به دنبالش بودیم، این بود که بتوانیم فیلمهای خود را بفروشیم و هزینههای صورت گرفته را به دست بیاوریم. حالا هم در سایت فیلم «سیوسه سال سکوت» داریم لینک دانلود فیلم را میفروشیم. وقتی ما بتوانیم در این مسیر متکی به خود باشیم، دیگر میدانیم برای ساخت فیلمها چه تصمیمی بگیریم و از سفارشپذیری و تنبلی دور میشویم.
و گروه شما دور از هر گونه رکودی همچنان به دنبال ساخت آثار است.
بله! ما از همان اول سعی کردیم متکی به هیچ نهاد دولتی نباشیم و به شکل خصوصی کار کنیم. از طرفی به دنبال عرضه و فروش فیلمها بودیم، البته مشکلات حق کپیرایت میتواند مانعی باشد اما شکر خدا در همین یک هفته از ارائه فیلم، فروش آن حتی از فیلمهای گذشته هم بهتر بوده است و انشاءالله اگر بتوانیم با فروش اینترنتی فیلم به بازگشت سرمایه برسیم، آن وقت میتوانیم به معنای واقعی به سینمایی مستقل تکیه کنیم. سینمایی که متکی به کسی نیست و براساس اندیشهای انقلابی میخواهد صدای مردم باشد و با همه اعتقادی که دارد به دنبال انتقاد هم است. بچههای ما به دنبال دیده شدن آثار و تاثیرگذاری آن هستند و این خیلی مهم است که در میان انواع فیلمها مخاطب خود را داشته باشید که تا الان گروه ما توانسته در این مسیر موفق باشد.
ایده بعدیتان در این مسیر چیست؟
«میراث آلبرتا 3» را که در یکی، دو سال اخیر به دنبال ساختش بودیم به انجام خواهیم رساند. البته خوشحالم که در این راه توفیق پرداخت به زندگی جانباز بزرگواری در فیلم «سیوسه سال سکوت» پیش آمد. در فیلم آینده خود قرار است به یک بررسی تحلیلی از موضوع مهاجرت دست بزنیم. قبلا در «میراث آلبرتا 1» به موضوع مهاجرت در داخل و به افرادی که قصد مهاجرت دارند اشاره شد. در «میراث آلبرتا 2» در خارج از کشور به پیگیری وضعیت دانشجویان مهاجر پرداختیم تا ببینیم پس از پایان تحصیلات قرار است چه تصمیمی بگیرند اما در فیلم «میراث آلبرتا 3» قرار است مساله مهاجرت ریشهیابی و به شکل عمیقتری مورد توجه قرار گیرد. انشاءالله این فیلم تا پیش از جشنواره فیلم فجر امسال آماده خواهد شد.
عضو خانواده شمقدری بودن چه تاثیری در مسیر فیلمسازی شما گذاشت؟
یادم میآید اولین بار گروهی از بچههای دانشگاه شریف پیش من آمدند و گفتند حسین تو بابت نفوذی که در مجموعه سینما داری به ما کمک کن! شاید اگر از بچگی با فضای فیلمسازی آگاه نبوده و شرایط این کار را نداشتم، آن بچهها سراغ من نمیآمدند. شاید الان من هم در رشتهای مهندسی فعال بودم اما آن مقدمهای بود و در ادامه با توجه به جدیتی که در کار و یادگرفتن به خرج دادم، در این حرفه فعال ماندم. شکر خدا گروه ما تا الان توانسته تاثیری خوب در سینما داشته باشد و روی پای خودش بایستد. این برچسب شمقدری بودن هم در جاهایی مشکلساز بود و تبدیل به آفت شد و در جاهایی هم از لحاظ رسانهای به من کمک کرد.
در آثارتان از مشورت با پدر هم بهره میبرید یا میخواهید به تجربهای فردی در سینما دست بزنید؟
نقش پدر از بچگی برای من ارزنده بوده و از همان دورانی که در پشت صحنه فیلمها بودم و در زمان ساخت آثار اولیه تا حالا از نظرات ایشان خیلی استفاده کردم و همیشه از ایده اولیه تا پایان کار از مشاورههای پدر استفاده میکنم.