سیدعابدین نورالدینی: چرا آمریکاییها از ابتدای مذاکرات هستهای با نمایندگان دولت جدید ایران همواره گزینه نظامی را روی میز نگه داشتهاند؟ چرا بهرغم توافقات ژنو و لوزان، باز هم رئیسجمهور آمریکا تاکید میکند گزینه نظامی را از روی میز برنخواهد داشت و چرا برخی مقامات این کشور صراحتا میگویند حتی پس از توافق هستهای نیز گزینه نظامی از روی میز حذف نخواهد شد؟
2 دیدگاه درباره این موضوع مطرح بوده است:
اول اینکه عدهای معتقدند آمریکاییها اساسا در موقعیتی نیستند که بخواهند یک جنگ را ولو بسیار محدود، علیه ایران راه بیندازند و به همین دلیل گزینه نظامی تنها یک ابزار فشار دیپلماتیک است که بیش از آنچه در پای میز مذاکرات اثرگذار باشد، وظیفه دارد آمریکا را در موضع قدرت پای میز مذاکرات نشان دهد. با این وجود اما میتوان این گزاره را نیز مورد توجه قرار داد که آمریکاییها در محاسبات خود تلاش کردند ایده «یا جنگ یا توافق» را همزمان با مذاکرات تقویت کنند. دلیل آن هم واضح است. «یا جنگ یا توافق» همانند چماقی بر سر ایران، میگوید مذاکرات هستهای آخرین راه برای جلوگیری از جنگ است. به عبارت خیلی روان، منظور رئیسجمهور آمریکا از اینکه میگوید «همه گزینهها روی میز است» این است که میخواهد بگوید از نگاه او، مذاکرات هستهای برای جلوگیری از جنگ رخ میدهد! اوباما البته طی 2 سال اخیر بارها به همین نکته اشاره کرده است. با این حال اما بهرغم این گمانهها، تعداد آنهایی که معتقدند گزینه نظامی آمریکا فقط بلوف است، کم نیست. دیدگاه دوم اما معتقد به اصالت همه گزینههاست. براساس این دیدگاه باید اینطور فکر کنیم که آمریکاییها همه گزینههای روی میز خود را برای اعمال و اجرا نگه داشتهاند و تنها منافع آمریکاست که مشخص میکند کدام گزینه باید مورد استفاده قرار گیرد.
بنابراین گزینه نظامی بلوف نیست! ولی شاید گزینههای دیگر با هزینههای کمتر، آمریکا را به هدف خود برساند. ما به ازای این نوع نگاه در مواضع رئیسجمهور ایالات متحده دیده شده است. اوباما بارها صراحتا اعلام کرده است «آنچه توافق ژنو انجام میدهد، با جنگ محقق نمیشود»! بنابراین مادامی که هزینههای توافق کمتر از جنگ و فواید آن بیشتر از جنگ باشد، قطعا در تصمیمات آمریکاییها برای مقابله با ایران، گزینه نظامی اولویت پایینتری خواهد داشت.
در کنار این موارد، میتوان درباره یک موضوع دیگر هم بحث کرد و آن این است که آیا احتمال آن وجود دارد که آمریکاییها به سمت گزینه نظامی سوق داده شوند؟
متاسفانه در ایران پاسخ منطقی به این سوال داده نشده است. عمدتا تلاش شده اینگونه گفته شود که در صورت عدم توافق، وقوع جنگ حتمی است. خب! این غیر واقعی است و بیشتر برآمده از نگرانیهای
حزبی - باندی است. در واقع ماجرا اینگونه نیست چراکه اگر جایگزین عدم توافق، جنگ بود، چرا آمریکاییها 10 سال است با ایران مذاکره میکنند؟
آمریکاییها حتی اگر دوست هم داشته باشند، فعلا با ایران نمیجنگند. در حال حاضر مهمترین دلیل آنها برای نجنگیدن این است که برآورد آنها نشان میدهد حمله نظامی به تاسیسات هستهای ایران بسیار پرهزینه خواهد بود. تاکیدات رهبر انقلاب و فرماندهان نظامی مبنی بر اینکه در صورت تجاوز، «بزن در رو» نخواهد شد و متجاوز تعقیب خواهد شد، در واقع تاکید بر پرهزینه بودن جنگ برای کشور متجاوز است. همین برآوردهاست که حتی نتانیاهوی جنگطلب را مجاب میکند در کنگره آمریکا بگوید: «جایگزین عدم توافق، جنگ نیست. جایگزین عدم توافق، یک توافق خوب است». خب! پس با این تفاسیر، چه عاملی میتواند نظر آمریکاییها را تغییر دهد؟ و آنها را به سمت گزینه نظامی متمایل کند؟ خب! جواب مشخص است: «تغییر برآوردها از هزینه جنگ»! قطعا در صورت برآورد آمریکاییها از پایین بودن هزینهها، جنگ با ایران حتمی است. آنها همواره گوشهچشمی به جنگ داشتهاند و این موضوع در مطالبات آنها برای توافق مشخص است. از ابتدای مذاکرات هستهای، گزینه نظامی را روی میز نگه داشتند و اکنون از مجرای مذاکرات و توافق، میخواهند مراکز نظامی ایران را بازرسی و مقامات نظامی ایران را بازجویی کنند تا از توان دفاعی ایران باخبر شوند. در حالی که بر اثر توافق و تعهدات ایران، دیگر سلاح اتمی موضوعیت نخواهد داشت، دلیل اصرار طرف مقابل بر بازرسی نظامی از ایران چیست؟ وقتی اورانیوم غنی شدهای در کشور ذخیره نمیشود و همه فرآیند غنیسازی تحت نظارت آژانس است، چرا آمریکاییها اصرار دارند مختصات توان نظامی ایران را بدانند؟ چرا «لوران فابیوس»، وزیر خارجه فرانسه تاکید میکند در صورت عدم موافقت ایران با بازرسی نظامی، توافق هستهای امضا نخواهد شد؟ شرط توافق هستهای، دادن اطلاعات نظامی کشور است؟!
ماجرا بسیار واضح است! بازرسی از مراکز نظامی ایران، شرط توافق نیست! شرط جنگ است و در این شرایط چه بهتر اینکه توافق نشود و امنیت باشد تا اینکه توافق بشود و سایه جنگ هم گسترده!