مرتضی اسماعیلدوست: رحیم مخدومی از مطرحترین نویسندگان آثار دفاعمقدس بوده که تاکنون کتابهای بسیاری در این باره منتشر کرده است. آثاری همچون «فرمانده من»، «یار کجاست» و «جنگ پابرهنه» که با تقریظ مقام معظم رهبری همراه بوده است. بر این اساس گفتوگویی مفصل و تحلیلی درباره فعالیتهای این نویسنده رزمنده و روند نشر آثار دفاعمقدس با ایشان انجام دادهام که از نظرگاهتان خواهد گذشت.
***
اولین کتاب شما با نام «فرمانده من» با تقریظ مقام معظم رهبری همراه شد. بهتازگی کتابی دیگر هم برای فرماندهان جبهه نوشتید. در این اثر به چه روایتی دست زدید؟
کتاب «فرمانده من» به نظرم در سال 68 منتشر شد که جمعی از نویسندگان اقدام به نوشتن خاطرات فرماندهان جنگ کردند. این کتاب هر ساله تجدیدچاپ شده و از چاپ چهلم هم گذشته است و مقام معظم رهبری هم عنایت فرمودند و بر این کتاب تقریظ داشتند. کتاب دیگرم در این باره، «فرماندهان ورود ممنوع» نام دارد که درباره فرماندهان در قید حیات است که پیشکسوتان تخریب هستند. من با 30 نفر از این عزیزان مصاحبه کردم که گلچینی از این خاطرات را جمعآوری کرده و در قالب این کتاب در اختیار مخاطبان قرار دادم.
تخصص نویسندگانی مانند شما در خاطرهنگاری از مردان جبهه است. فکر میکنید انتشار این کتابها تا چه حد میتواند در زمینه یادمان دوران دفاعمقدس موثر باشد؟
البته من وارد فضاهای داستانی و حتی فیلمنامه هم شدم اما همانطور که فرمودید به دلیل اهمیت ثبت خاطرات، بیشتر در این زمینه فعالیت کردم. به نظرم تا وقتی کشور ما سرشار از اسطورههای واقعی است، حق و اولویت با خاطرهنگاری خواهد بود و دیگر نیازی به خلق شخصیتهای خیالی نیست، چرا که این قهرمانان چنان عینی و دارای وجوه انسانی هستند که پرداخت به زندگی آنها موثرتر خواهد بود. باورپذیری جامعه از خاطرهنگاری هم بیشتر از داستان است. مهمتر از همه اینکه ثبت و نگهداری خاطرات این اسطورهها به منزله اعتبار یک کشور خواهد بود.
ما دلیرمردان گمنامی در نقاط مختلف کشور داریم که کمتر نشانی از آنها در عالم رسانه وجود دارد. برای عدم تمرکزگرایی در پرداخت به زندگی حماسهسازان دفاعمقدس چه پیشنهادی دارید؟
ما با پروژه بسیار بزرگی برای گردآوری این گنجینه خاطرات مواجهیم. یعنی همانطور که اشاره داشتید دلاوران بسیاری در نقاط مختلف کشور وجود دارند که نسلهای آینده باید آنها را شناخته و به آنها افتخار کنند. این مساله نیاز به سازماندهی و مشارکت نهادهایی مشخص دارد. به طور حتم، وزارت ارشاد میتواند یکی از آنها باشد و صدا و سیما، ارتش و سپاه که خود حماسه آفریدند هم باید در این زمینه پیشقدم شوند. تا الان این مساله بیشتر دلی دنبال شده و ساز و کار خاصی که نقشه راه و افق را مشخص کند، وجود ندارد. امروزه انجام این کار برعهده ماست و باید به نحو احسنت انجام شود تا بدهکار آیندگان نباشیم.
البته بهتازگی روند مساعدتری در نشر آثار دفاعمقدس صورت گرفته است.
متاسفانه برخی از کارهایی که بابتش هزینه میشود، کارهای درخوری نیست. بعضی سازمانها بدون تخصص لازم به این کار میپردازند و موازیکاری در این زمینه بسیار است. همه اینها نشان میدهد سازمان مناسبی برای گردآوری این آثار وجود ندارد. در واقع نهضتی فرهنگی که باید بعد از دفاعمقدس رخ میداد، شکل نگرفته است، چرا که متولیان فرهنگی این موضوع را درک نکردند.
پیشنهادات بسیاری در این باره میتوان داشت. مثلا نویسندگان را براساس پیشینه کاری یا شناخت از فضای منطقهای خاص گروهبندی کرد تا هر کدام به نگارش سازمانیافتهای از پرداخت به زندگی این مردان گمنام بپردازند.
یکی از تجربیات خوبی که توسط سپاه انجام شده بود، برگزاری کنگره شهدا و سرداران بود که میتوانست اتفاق خیلی ارزندهای برای رسیدن به همین مسیر باشد. در این کنگره به دنبال شناسایی اسطورهها، سرداران و شهدای آن منطقه بودند. همچنین در این زمینه میتوانستیم به طرحریزی پرداخته و به لحاظ کیفی هم به دنبال ارتقای کیفی آثار از طریق آموزش باشیم. به نظرم این کنگرهها باید تقویت شده و در مسیر خوبی قرار گیرد.
خودتان بهعنوان یکی از نویسندگان رزمندهای که دغدغه فعالیت داشته و از پیشکسوتان این عرصه هستید، پیشنهادی هم ارائه کردهاید؟
ما یک طرح جامع به سازمانهای مختلف دادیم و در آن به دنبال جمعآوری اطلاعات والدین شهدا بودیم. در آن طرح گروههایی براساس آموزشهایی که میدیدند، میتوانستند به نقاط مختلف کشور اعزام شوند و به طبقهبندی جامعی از اطلاعات دست یابند. این مساله با یک سازماندهی مناسب میتوانست آثار خوبی را موجب شود تا در زمان برگزاری یادواره برای شهدا در هر نقطه از کشور، محصولی فرهنگی هم وجود داشته باشد.
به نظر میرسد گستردگی اسطورههای ما در عرصه دفاعمقدس، اهمیت موضوع را برای عدهای از افراد متولی کم کرده است!
اینها میتواند توجیه متولیان امر باشد. در صورتی که ما در ادوار گذشته که هنوز دفاعمقدس و این تعداد بسیار زیاد شهدا و فرمانده وجود نداشت، نتوانستیم برای اسطورههایی مانند کوچک جنگلی یا رئیسعلی دلواری هم کاری کنیم. آیا ما پیش از این حق انسانهای بزرگی مانند آیتالله مدرس را در این باره ادا کردهایم؟ به طور حتم نادیده گرفته شدن بسیاری از اسطورهها و عدم پرداخت کافی به زندگی و منش آنها به دلیل عدم مسؤولیتپذیری متولیان فرهنگی بوده است که خیلیها اصلا فرهنگی نبودند.
شما در آثارتان به برخی اسطورههای والامقام دفاعمقدس پرداختهاید. سردارانی مانند شهید همت، باقری و...
همانطور که اشاره شد اسطورهها بسیار زیاد هستند و توان و وقت ما کم. برای همین تا جایی که میتوانستم سعی کردم به برخی از این اسطورهها بپردازم. من در این زمینه، کتاب «چه کسی ماشه را خواهد کشید» براساس زندگی شهید غلامعلی پیچک، کتاب «یک آسمان هیاهو» زندگینامه شهید علیرضا موحددانش، کتاب «لوطی و آتش» براساس زندگی سردار شهید حسن باقری و کتاب «مالک خیبر» که مروری به زندگی سردار شهید محمدرضا کارور، فرمانده گردان مالک اشتر بوده را نوشتم که هر کدام از این بزرگان، ما را به بخشی روحانی از زندگی دعوت میکنند.
در کتاب «معلم فراری» هم به زندگی شهید ابراهیم همت پرداختید. چه بخشی از خاطرات آن مرد برایتان بهیادماندنی است؟!
شهید همت، قلههای بسیاری از معرفت دارد و یکی از محبوبترین فرماندهان جنگ بوده است. برای مثال ما در یکی از عکسهای ایشان میبینیم که انگشت شستش شکسته است. شهید سعید مهتدی که جزو شهدای عرفه است، خاطرهای در این باره نقل کرده که بچههای جبهه در آن زمان مرخصی نمیرفتند، چرا که احتمال میدادند در این فاصله حاج همت به گردانشان بیاید و آنها از دیدنش محروم شوند. همچنین اگر قرار بود ابراهیم همت در جایی سخنرانی کند، بچهها مشتاق دیدن او به صف درمیآمدند.
به نظرتان چرا با وجود این اسطورههای عینی که وجوه معرفتی بسیاری دارند، جوانان نسلهای مختلف به دنبال عناوینی از ارنستو چهگوارا تا موجوداتی فضایی در عالم ورزش و سینما هستند؟!
آن بچهها امثال شهید همت را در کنارشان داشتند و ما نتوانستیم نسل امروز را با این اسطورهها آشنا کنیم. باید با فیلم و قصه خوب و کتابهایی که نوشته میشود این شهیدان را به مخاطب نشان داد. این اتفاق نیفتاده است که بخشی به عهده رسانه است. رسانههایی که افرادی کمارزش را تحت عنوان ستاره در دلها جای میدهند و در مقابل، ارزشمندترین انسانها را در دل تاریخ دفن میکنند، باید پاسخگو باشند.
کتاب «من مادر مصطفی» یکی از آثار ارزشمند شماست که به زندگی شهید احمدیروشن میپردازد.
همه شهدا در حال درخشش هستند اما زمانهایی نور برخی از آنها چشم آدم را به خود دعوت میکند. از طرفی با حوادث رخ داده برای شهدای هستهای، جامعه نسبت به این اتفاقات حساس است.
بویژه که این روزها همه جا صحبت از مذاکرات هستهای است!
جبهه امروز ما هستهای و علمی است و براساس آن سرداران امروز ما هم دانشمندان هستهای هستند. شهید مصطفی احمدیروشن، دانشمند جوان و بزرگمردی از خانوادهای انقلابی بود که توجهات را به خود جلب میکرد اما مهمترین مسالهای که باعث شد اقدام به نوشتن کتابی از این شهید بزرگوار کنم، در روز تشییع پیکر این شهید رخ داد که در آن روز مادرش بلندگو در دست گرفت و خطاب به جهانیان با شجاعت گفت که من علیرضای مصطفی را هم مثل مصطفی تربیت خواهم کرد. این نگاه خیلی من را جذب کرد تا با مادری مصاحبه کنم که در روز شهادت تنها پسرش اینگونه رفتار میکند. به این دلیل کتاب خاطرات شهید مصطفی احمدیروشن از زبان این مادر با نام «من مادر مصطفی» شکل گرفت.
شما در این کتاب بیشتر بر بُعد علمی این شهید متمرکز شدید یا ارزشهای معرفتی ایشان برایتان مهم بود؟
بیشتر بُعد تربیتی برایم مهم بود که اصلا ببینیم این مادر چه گذشتهای داشته و چطور زیسته است تا از این طریق دریابیم چگونه شخصیتی جهانی مانند مصطفی احمدیروشن شکل گرفته است. ما در این کتاب خواهیم خواند که چگونه این مادر از دل یک زندگی کارگری در شهرستان، مصطفایی را تربیت کرده که بدون اینکه به کلاس کنکور برود با زحمت و تلاش و همراه با کار کردن به تحصیل در دانشگاه صنعتی شریف میپردازد. او با لیسانس خودش بیش از دکترهای دیگر چنان نقشآفرین بوده و به جایی رسید که رژیم اشغالگر اسرائیل ماهها برای این جوان نقشه میکشیده که چگونه او را از روی زمین بردارد!
جدای از مسائل اعتقادی، امثال شهید احمدیروشن میتوانند بهعنوان الگویی قابل دسترس برای رسیدن به پیشرفتهای علمی جوانان باشند.
اجازه بدهید در تایید فرمایشات شما به بیان خوابی در رابطه با این مساله بپردازم. بعد از نوشتن کتاب «من مادر مصطفی»، خواب حضرت آیتالله خوشوقت را دیدم که ما ارادت خاصی به ایشان در کلاسها داشتیم. در خواب همراه با آن مرحوم سر مزار شهید مصطفی احمدیروشن رفتیم و حضرت آیتالله خوشبخت با نشان دادن مرقد آن شهید، اشاره داشت که او گرههای علمی دانشجویان را حل میکند. در واقع رجوع به این دانشمند هستهای میتواند الگویی برای جوانان جویای علم باشد که به دنبال پیشرفت هستند و با توجه به اینکه امروز جبهه علمی در دنیا حرف اول را میزند، میتوان از این مرد بزرگ همچون شهید زندهای در جهت رسیدن به پیشرفتهای علمی استفاده کرد.
کتابی ارزنده در زمینه سفرنامهنویسی با عنوان «یار کجاست» هم نگاشتهاید. چه خاطرهای از این سفرنوشت دارید؟
طبق عادتی که دارم، مطالب مهم زندگیام را مینویسم و سفر حج هم یکی از اتفاقات ارزشمند هر انسانی است. در سفری که سال 72 به حج داشتم با نیت نوشتن سفرنامه، سررسیدی را تهیه کردم و تا آخرین لحظات سفر همه جزئیات آن را نوشتم اما مساله بغرنج، جا ماندن نوشتهها در اتوبوسی بود که ما را به فرودگاه جده برای پرواز میرساند. با توجه به اینکه کاروانهای زیادی بودند و اتوبوس عربستانی هم مشخص نبود که کجا میرود، یکی از اندوختههای عزیز این سفرم با همه پیگیریها گم شده بود. وقتی به ایران بازگشتم، این مساله خیلی ناراحتم میکرد. بعد از مدتی شخصی از اصفهان تماس گرفت و گفت دفتری با نام و مشخصات شما در اتوبوسی که ما را میرساند، پیدا شده و به این ترتیب قسمت شد که این سفرنامه به دست ما رسیده و منتشر شود.
با توجه به اینکه نویسندهای فعال هستید. چه زمانی از روز را برای نوشتن به شکل مستمر اختصاص میدهید؟
من وقت زیادی برای نگارش میگذارم. البته مشغلههای دیگری هم دارم، چرا که از طرفی معلم آموزشوپرورش هستم و موسسهای فرهنگی هم با نام رسول آفتاب دارم که هر سال جشنوارهای را در زمینه فتنه 88 برگزار میکند.
در زمینه حوادث سال 88 پُرکارترین هستید و کتابهای زیادی همچون «خرابکار اجاره ای»، «عاشورای اغتشاش»، «دانشجو، جنبش یا کرنش» داشتهاید.
بله! این کتابهای نگاشته شده محصولات جشنواره ما است که هر ساله آثار برتر گردآوری شده و منتشر میشود. در سال 93 هم کتابهای «پرچمهای سیاه» با موضوع داعش و تکفیریها و کتاب «اسلام آمریکایی در حصار کاریکاتور» را داشتیم که در نمایشگاه عرضه شد و البته هنوز مراسم رونمایی آن انجام نشده است.
پیش از این هم درباره شهید دیالمه کتاب داشتهاید. چه دغدغهای به پرداخت حوادث 88 در خود احساس میکنید؟
یکی از مسائلی که خیلی جدی انقلاب ما را تهدید میکند، دشمن داخلی است و به نظرم ضربهای که از دوستنماها میخوریم بسیار کاریتر است. به همین منظور هم حضرت آقا، فتنه را خط قرمز اعلام میکنند. ایشان طی سالهای مختلف به این موضوع اشاره داشتند، چرا که با توجه به سالهای زیادی از سپری شدن انقلاب مشخص است که آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند و تنها چراغ سبزهای داخلی در این شرایط مشکلساز خواهد بود. ما وظیفه داریم در بیداری ملت قدم برداریم تا جبهه ما بیمه شود و رسوایی کسانی که همچون آتش زیر خاکستر هستند، برملا شود. برگزاری هر ساله جشنواره رسول آفتاب هم در این راستا است که قرار است امسال موضوعات جدید و متنوعی را برای این جشنواره اعلام کنیم که هنوز رسانهای نشده است.
نخستین بار از همین تریبون میتوانید درباره جشنواره امسالِ «رسول آفتاب» و عناوین بخشها اطلاع رسانی کنید.
بله! این میتواند شروعی تا زمان نشست خبری جشنواره باشد. 6 موضوع مورد پرداخت در پنجمین دوره از جشنواره «رسول آفتاب» به این شرح است: شهدای هستهای، نهضت یمن، اسلام آمریکایی، فتنه 88، نامه حضرت آقا به جوانان اروپا و آمریکای شمالی و موضوع همیشگی فلسطین که امسال با افزایش بخشها در زمینههای داستان، شعر، خاطره، عکس، کاریکاتور و پوستر انجام خواهد شد که اختتامیه آن در روز 9 دی در تهران با اعلام آثار برتر است و پیش از این تاریخ هم به جمعآوری آثار دست خواهیم زد.
در این جشنواره به دنبال رسیدن به بعد بینالمللی هم بودهاید؟
بله! ما امسال قرار است در موضوعات مطروحه به جمعآوری و ترجمه آثار بینالمللی بپردازیم تا انعکاسی جهانی داشته باشد. در 2 سال گذشته با توجه به اینکه به موضوعات بیداری اسلامی و اسلام آمریکایی پرداختهایم، آثاری هم دریافت شد اما با توجه به محدودیتهایی که داریم ارتباط گستردهای در سطح بینالمللی نداریم و خیلی هیاتی کار میکنیم که اگر نهادی بخواهد در این زمینه مشارکت کند، حتما ابعاد گستردهتری شکل میگیرد.
فعالیت آیندهتان در زمینه نوشتاری چه خواهد بود؟
اخیرا توفیقی نصیبم شد تا به اتفاق کاروان جانبازان قطع نخاعی مشرف به عتبات عالیات شوم. حضور در کنار این مردان نکتههای بسیاری داشته که مشغول نوشتن سفرنامه آن را هستم که «یار اینجاست» نام دارد و انشاءالله امسال منتشر خواهد شد.