سوزان مالونی: در آستانه از سرگیری مذاکرات هستهای بین ایران و آمریکا و 5 قدرت جهان، یک خبرنگار آمریکایی هفته گذشته در تهران به اتهام جاسوسی، محاکمه شد. این تقارن باید زنگ هشداری درباره دورنماهای میانهروی سیاسی در ایران باشد که محدودیتهای نفوذ آمریکا و نیز تهدیدهای پایدار برای آزادیهای اولیه در درون
جمهوری اسلامی را یادآوری میکند.
متهم در کانون محاکمه، «جیسون رضاییان» خبرنگار «واشنگتنپست» بود. او تازهترین نمونه از افراد دوتابعیتی آمریکایی- ایرانی است که در نظام قضایی ایران به دام میافتند. شما احتمالا اسامی افراد مشابه قبلی نظیر هاله اسفندیاری (که سال 2007 در سفر به ایران برای دیدن مادر 93 سالهاش بازداشت شد)، رکسانا صابری (خبرنگاری که سال 2009 چهار ماه زندانی شد) و مازیار بهاری (خبرنگار نیوزویک و مستندساز) را شنیدهاید.
افراد دوتابعیتی بیشتری هستند که رژیم ایران آنها را هدف قرار داده است و اکنون پشت میلهها هستند. از جمله این افراد سعید عابدینی (کشیش مسیحی) و امیر حکمتی (تفنگدار دریایی سابق آمریکا) هستند. بازداشت رضاییان در تابستان گذشته، فورا ذهنها را متوجه علت این کار کرد. به هر حال زندانی کردن یکی از معدود خبرنگاران آمریکایی که در ایران کار میکرد، به سختی ممکن بود جایگاه ایران را در مذاکرات هستهای حساسی که به سختی جلو رفته بود، تقویت کند. باور رایج این است که بازداشت رضاییان آخرین تلاش در کشمکش جناحی شدید ایران برای تضعیف مذاکرات هستهای و بیاعتبار کردن رئیسجمهور میانهرو این کشور و برهم زدن بخت هرگونه عادیسازی روابط ایران و غرب بود.
متاسفانه همه نظریههای بالا، در نهایت نامربوط به نظر میرسند. واقعیت این است که ایران جیسون رضاییان را بازداشت کرد چون میتوانست این کار را بکند و پس از آن بر همین اساس او را زندانی کرد. نظام حاکم ایران همچنان نظامی است که یک سیستم قضایی متخاصم نسبت به آزادیهای فردی و نیز آمریکا دارد. بازداشت رضاییان کاملا مطابق با ایدئولوژی و سیاستهای جمهوری اسلامی است که از سال 1979 وجود داشته است.
همانطور که من در ژوئیه گذشته بلافاصله پس از بازداشت رضاییان نوشتم: «جمهوری اسلامی بهرغم همه پیچیدگیهای موجود در آن، اساسا یک نظام پلیسی است. اگر ماموران چنین نظامی بخواهند شما را به دام بیندازند، میتوانند این کار را بکنند و برای این کار به بهانه نیاز ندارند. سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی چندگانه یک سیستم زندان را کنترل میکنند و میزان نفوذ هر یک از آنها حتی برای مجلس شناختهشده نیست. هیچکس نه یک گردشگر غربی بیخطر و نه یک مقام سیاسی ذینفوذ از این برخورد مصون نیست. اینکه این نظام پلیسی میتواند در کنار نهادهایی همزیستی داشته باشد که به جمهوری اسلامی حدی از مشروعیت مردمی را میدهند، راز قدرت و ماندگاری این حکومت و تراژدی واقعی انقلاب است».
پژواک این تراژدی اکنون در محاکمه رضاییان شنیده میشود. سرنوشت او مانع معامله هستهای نمیشود اما اتکای سازمانیافته تهران به ارعاب و سرکوب نباید در مذاکرات نهایی یا پس از معامله فراموش شود زیرا آنچه برای رضاییان رخ داده است، هر روز برای خبرنگاران، فعالان و شهروندان عادی ایرانی رخ میدهد.
بهرغم اینکه ایران همواره درگیر بحث تغییر بوده است، احتمال کمی وجود دارد که نظام این کشور سریعا پس از معامله هستهای، خود را اصلاح کند. میانهروهای ایران ناجیان نهایی جمهوری اسلامی هستند که قصد دارند سیاستهای خطرناک یک دهه گذشته را تغییر دهند. آنها با زبان اصلاحات و احترام به حقوق بشر سخن میگویند و حتی ممکن است به آن باور داشته باشند اما در عمل آنها هیچ سرمایه سیاسی برای اجرای اصلاحات ندارند. آنها حتی نظیر روحانی و ظریف وزیر امور خارجه او در سخنانی که در سفرهای 2014 و 2015 به نیویورک داشتند، سعی کردهاند واقعیات را پنهان کنند و بگویند تهران افراد را برای دستنوشتهها یا اعتقاداتشان زندانی نمیکند.
رضاییان بهرغم بازداشت طولانیاش، از دو نظر خوشاقبال است؛ یکی اینکه آمریکایی است و دیگر اینکه وابسته به یک سازمان خبری شناختهشده در واشنگتن است. به این دو علت، بازداشت او با توجه فوری و گسترده مواجه شد. اگر این شرایط برای دو آمریکایی- ایرانی دیگر یعنی امیر حکمتی و سعید عابدینی و دیگر ایرانیهای شجاعی که گذرنامه آمریکایی ندارند نیز حاکم بود، تمرکز بینالمللی به دربند بودن آنها بیشتر جلب میشد.
بروکینگز