سیدرضا جبلعاملی: روایتهای گزینشی از تاریخ، خوانشها و قرائتهای جهت داده شده مطابق سلایق فردی، این همانندسازیها و... همه ناشی از بازخوانیهای ایدئولوژیک تاریخی است که همواره جزء لاینفک روایات تاریخی بوده است و امروز نیز با آن مواجهیم. به راستی که جابهجاییهای افراد و موقعیتها از گذشته تاریخی به امروز یا از امروز به گذشته جز با توسل به انگیزههای رمانتیک و توجیهات ایدئولوژیک امکانپذیر نیست. چنانچه این روزها که از شباهت میان ظریف و مصدق و مذاکرات برای ملی شدن صنعت نفت و مذاکرات هستهای سخن به میان آورده میشود، شاهدی روشن از این مساله است. در نگاه ایدئولوژیک به تاریخ که یافتن شباهت میان ظریف و مصدق نیز جزئی از آن است، 2 نکته حائز اهمیت است که نباید از آن مغفول ماند: 1- تقدیس افراد و عناصر تاریخی، 2- همانندسازی افراد یا موقعیتهای کنونی با افراد یا موقعیتهای تاریخی تقدیس شده.
به اعتقاد نگارنده نقطه عزیمت را نخست باید تجزیه و تحلیل درستی یا نادرستی مقدس شمردن افراد در گذشته فارغ از تمنیات ایدئولوژیک و گرایشات سیاسی قرار داد (هرچند برخی پژوهشگران در باب خلقیات و روحیات ایرانیان، رد مطلق یا ستایش بیحد و مرز از شخصیتهای شناخته شده سیاسی و تاریخی را عنوان کردهاند). از این رو در مثالی که ما پیش رو داریم نخست باید کارنامه دکتر محمد مصدق را ورق زد. مصدق مبارزه با استعمار (ملی کردن صنعت نفت) و استبداد (برگزاری انتخابات آزاد) را در دستور کار خود قرار داده بود. مصدق بارها اعلام کرده بود دولتش هدفی جز این دو کار ندارد و از یاران تندرو خود میخواست به این حداقلها در برابر آرمانهای حداکثری بسنده کنند.
مصدق اگرچه پای احقاق حق ملت ایران ایستاد و نباید این را چیز کمی دانست اما در جایی که نیاز به پایگاه اجتماعی حامی خود داشت، آن را با نادیده انگاشتن ملاحظات سیاسی از دست داد و نتوانست به یکی از آرمانهای اصلیاش که همانا مبارزه با استبداد بود، جامه عمل بپوشاند.
همچنین با انحلال مجلس شورای ملی عملا در جدال میان پوپولیسم و دموکراسی جانب اولی را گرفته و باز هم در راه مبارزه با استبداد که تقویت دموکراسی و پارلمان از لوازم آن است عقب ماند. این عوامل که به طور خلاصه به آنها اشاره شد پایههای تقدیس مصدق را در عین احترام به او و تلاشهایش در راه احقاق حقوق حقه ملت ایران میلرزاند.
با این توضیح و قبل از پرداختن به نکته دوم باید گفت اساسا شخصیتهای تاریخی را باید در کانتکس زمان و مکان خود آنها دید و سنجید و اساسا تاریخ پدیدهای زمانی است نه فرازمانی!
نکته دوم که متعاقب نکته اول به ذهن متبادر میشود این است که اگر پدیدههای تاریخی و شخصیتهای آن تاریخمند و زمینهمند (contextual) هستند، لذا همانندسازی پدیدهها و شخصیتهای کنونی با آنها چندان صحیح و معتبر نیست. اینکه شخصیت و اقدامات دکتر ظریف را به مثابه و همانند شخصیت و اقدامات دکتر مصدق در نظر بگیریم صحیح نیست، چراکه اولا دکتر مصدق شخصیتی ایدهآل و مقدس نیست که بر لزوم مقایسه میان آنها مصر باشیم و دوما دکتر ظریف در موقعیت و زمینهای سوای موقعیت، زمینه و زمان مصدق ایستاده است.
این مطلب در پی بیان چگونگی خوانش از تاریخ و مباحث پرتفصیل آن نیست، چراکه از حوصله بحث ما خارج است اما با یادآوری 2 نکته ذکر شده میخواهد راه را بر مقدس کردن خارج از واقعیت پدیدههای تاریخی و متعاقبا همانندسازیهای گاه رمانتیک و ایدئولوژیک ببندد.
گذشته از این اگر قائل به شباهت میان ظریف و مصدق باشیم و در بازخوانی تاریخ ملاحظات فوق را نادیده انگاریم، باز هم این امر شدنی نیست. به دلیل آنکه هنوز اتفاق چشمگیری نیفتاده است. نه نتیجه مذاکرات هستهای مشخص است و نه مکانیسم رفع تحریمها و نه چگونگی ادامه یافتن فعالیتهای هستهای جمهوری اسلامی ایران. مضافا پس از بیانیه لوزان، ارائه فکتشیتها و کثرت تفاسیر از آن توسط دولتهای 1+5 بر ابهام موضوع و مذاکرات افزوده است. پس با این حساب چگونه میتوان میان یک شخصیت تاریخی مشخص و رویداد تاریخی معین با یک شخصیت کنونی که هنوز کار خود را به پایان نبرده و رویداد تاریخیای که هنوز اتفاق نیفتاده پلی برقرار کرد؟!
بنابر این اگر قائل به شباهتسنجی نیز باشیم باید تا چند ماه آینده صبر کرد، چه رسد به اینکه اساسا امکان این شباهتسنجی مردود است.