محمدصادق حاجصمدی: در شمارههای پیشین تاریخ یمن تا زمان محاصره صنعا در سال 1967 بررسی گردید و گفته شد دولت امری در صنعا توسط نیروهای سلطنتطلب محاصره شد. کار محاصره بدانجا رسید که مدافعان و جمهوریخواهان به لحاظ عده کمتر اما از نظر تجهیزات توانایی دفاع از خود را داشتند اما سلطنتطلبان که تعداد بیشتری را شامل میشدند با مشکلات قابل توجهی برای تامین ادوات جنگی مواجه بودند چرا که عربستان سعودی پس از اجلاس خارطوم، ارسال سلاح و پول را متوقف کرد و حالا سلطنتطلبان به تنهایی مسؤول تامین منابع خود بودند. در نتیجه مقاومت جمهوریخواهان و مشکلات مهاجمان که در شماره قبل به آنها پرداخته شد؛ فوریه 1968 مصادف با ذیقعده 1387 هجری قمری، سلطنتطلبان از مواضع خود عقب نشستند و محاصره صنعا با پیروزی جمهوریخواهان سوسیالیست به پایان رسید. همزمان با محاصره صنعا، انگلستان نیز از فدراسیون عربی جنوب عقب نشست و فدراسیون به یمن جنوبی تغییر نام داد. کمپانی هند شرقی در سال 1839 جزیره عدن را که بر سر راههای دریایی غرب و شرق بود اشغال کرد و از آن به عنوان منبع زغال سنگ برای کشتیرانی انگلستان که با سوخت زغال سنگ حرکت میکردند استفاده کرد. در سال 1869 و با باز شدن کانال سوئز اهمیت این ایستگاه سوخت که مشرف بر مسیر دریایی هند بود بیش از پیش نمایان شد. در سال 1937 عدن از هندوستان انگلیس جدا شد و به عنوان مستعمره عدن، واحدی مجزا در ساختار مستعمرات انگلستان تعریف شد. همچنین عدن به عنوان پایتخت تحتالحمایههای عدن در جنوب یمن در نظر گرفته شد که مجموعهای از سرزمینهای 9 قبیله دیگر در شرق و جنوب شرقی یمن را شامل میشد. بالطبع قوانین شریعت در عدن ملاک حکومت قرار نمیگرفت و قوانین مستعمرات انگلیس در دادگاهها ملاک بود که خود، نقش قابل توجهی در سکولاریزه کردن یمن جنوبی ایفا کرد. با این حال رونق اقتصادی عدن بهدلیل موقعیت جغرافیایی آن رو به افزایش گذاشت. با روی کار آمدن جمال عبدالناصر در مصر و افزایش تبلیغات ضداستعماری در منطقه، موقعیت انگلستان در یمن جنوبی به خطر افتاد. در نتیجه انگلستان که با پیدایش نفت در منطقه توجه بیشتری به یمن پیدا کرده بود ترتیبی داد تا امرای قبایلی که از گسترش پانعربیسم و متزلزل شدن حاکمیت سنتی خود در هراس بودند و تا آن روز تحتالحمایههای بریتانیا محسوب میشدند را در شرق یمن تحت عنوان فدراسیون امارات عربی جنوب متحد و به یک واحد سیاسی تبدیل کند. در نتیجه در یازدهم فوریه 1959 شش قبیله فدراسیون امارات عربی جنوب را تشکیل دادند که به فاصله اندکی تعداد اعضای آن به 17 قبیله رسید که سرزمینی از مرزهای عمان تا دریای سرخ را شامل میشد. پس از آن، در ژانویه 1963 نیز مستعمره عدن به فدراسیون پیوست و به ایالت عدن و فدراسیون نیز به فدراسیون عربی جنوب تغییر نام داد. لکن برخی قبایل باقیمانده در منطقه که عمدتا در حضرموت زندگی میکردند از پیوستن به آن خودداری کردند و تحت عنوان تحتالحمایه عربستان جنوبی واحد دیگری را تشکیل دادند. به فاصله یک روز پس از پیوستن عدن به فدراسیون، «محمد البدر» در یمن شمالی از سلطنت خلع گردید و جنگ داخلی در یمن شمالی آغاز شد. جنگ داخلی یمن شمالی که عملا میان ارتش مصر و سوسیالیستهای یمنی از یکسو و سلطنتطلبان یمنی با حمایت انگلستان و عربستان سعودی از سوی دیگر آغاز شده بود به یمن جنوبی کشیده شد. همزمان نیروهای جبهه قومیه للتحریر (جبهه آزادسازی ملی یا NLF) در یمن جنوبی اقداماتی را برای اخراج انگلیسیها از یمن جنوبی انجام دادند که جرقه آن در روز دهم دسامبر 1963 زده شد و طی آن نیروهای جبهه آزادسازی به کمیسر عالی بریتانیا سر «کندی ترواسکیس» حمله کردند که منجر به کشته و زخمی شدن 51 نفر شد. حمله یادشده که در فرودگاه عدن رخ داده بود باعث شد لندن در یمن جنوبی اعلام وضعیت فوقالعاده کند. ژانویه 1964 نیروهای انگلیسی در بلندیهای ردفان موضع گرفتند تا از ورود نیروهای سوسیال و تجهیزات مصری جلوگیری کنند. با این حال تلاشهای انگلستان ناموفق بود چرا که تا سال 1964 جنبش ضدسلطنتی متمایل به چپ در یمن جنوبی نیز گسترش یافت و باعث شد جبهه قومیه للتحریر اعلام انقلاب کند. همزمان در انگلستان حزب کارگر روی کار آمد و دولت «هارولد ویلسون» اعلام کرد یمن جنوبی در سال 1968 خودمختار خواهد شد و حکومت آن به «عبدالله عسنق» سپرده میشود. لکن پس از تحرکات سوسیالیستها در یمن و تا پایان سال، انگلستان خودمختاری را ملغی و قوانین مستعمرات را در کشور اعمال کرد. طی آن عبدالله عسنق به جبهه قومیه پیوست که شکافش با مصر روز به روز بیشتر میشد و انگیزههای مارکسیستی رادیکال در میان اعضای آن گسترش مییافت. پس از آن حملههای پراکنده علیه انگلیسیها بویژه در عدن گسترش یافت و تلاش نیروهای انگلیسی برای جلوگیری از ورود اسلحه به عدن نیز ناموفق ماند. با این حال تلفات نیروهای یمنی در مقابل انگلیسیها تفاوت چشمگیری داشت چرا که انقلابیون یمنی به 2 گروه متخاصم تقسیم شده بودند که با نامهای جبهه ملی للتحریر و دیگری جبهه تحریر جنوب یمن (الیمن المحتل) شناخته میشدند. عبدالله عسنق پس از پیوستن به جبهه ملی نیروی نظامی خود را ایجاد کرد و همین امر باعث شکافی اساسی میان جبهه و انفکاک آن شد. همزمان «جمال عبدالناصر» به حمایت از جبهه یمن محتل دست زد و یکی از سران جبهه قومیه را که در مصر اقامت داشت دستگیر کرد. سال 1964 بیش از 280 مورد حمله نامنظم به نیروهای انگلیسی ثبت شد که این رقم در سال بعد به 500 مورد افزایش یافت. سال 1966 دولت انگلستان اعلام کرد نیروهای خود را از یمن جنوبی خارج میکند. همزمان با این وعده درگیری میان نیروهای سوسیال یمنی که هر یک مترصد جایگزین شدن انگلستان بودند بالا گرفت. سال 1967 با بسته شدن کانال سوئز توسط مصریها آخرین انگیزه انگلستان برای باقی ماندن در منطقه عملا وجه خود را از دست داد و لندن که از مدیریت اوضاع آشفته و از درگیری با 2 جبهه تحریر بازمانده بود، آماده خروج کامل و عقبنشینی از یمن شد. اتفاقی که مشابه آن در فلسطین اشغالی رخ داده بود و نیروهای شبهنظامی صهیونیست، انگلیسیها را از فلسطین اخراج کرده بودند... . 30 نوامبر 1967 مصادف با 28 شعبان 1387 هجری قمری نیروهای انگلیسی به فرماندهی سر «همفری ترولیان» آخرین فرماندار انگلیسی یمن، برخلاف خواست آمریکا از یمن خارج شدند و عدن را برای جبهه قومیه للتحریر باقی گذاشتند. البته در برخی منابع عنوان میشود اعضای جبهه قومیه مذاکراتی پنهان با انگلیسیها داشتند و لندن آنها را بر جبهه یمن محتل ترجیح میداد چرا که پیروزی جبهه یمن محتل تاثیر بسزایی در افزایش قدرت جمال عبدالناصر در مصر داشت و این برای غرب ناگوار بود. پس از آن فدراسیون عربستان جنوبی از هم پاشید و یمن جنوبی تحت عنوان جمهوری یمن جنوبی مستقل شد. نیروهای NFL، نیروی نظامی جبهه یمن محتل را حذف کردند و پس از عدن باقی امارات یمن جنوبی نیز بهدست آنان افتاد. ژوئیه 1969 جناح مارکسیست رادیکال جبهه قومیه قدرت را بهدست گرفت و نام کشور را به جمهوری دموکرات مردم یمن تغییر داد. در جمهوری دموکراتیک یمن تمام احزاب در قالب حزب سوسیالیست ادغام شدند و جمهوری تکحزبی شده و باقی احزاب غیرقانونی اعلام و مجوزشان لغو شد. بالطبع روابط سیاسی یمن جنوبی با شوروی، چین و کوبا گسترشی چشمگیر یافت. مسکو کمکهای مادی و معنوی خود را از یمن جنوبی افزایش داد و در عوض دسترسی نیروی دریایی شوروی به بنادر جنگی یمن جنوبی را به دست آورد. همزمان با خروج نیروهای انگلیسی و ایجاد جمهوری یمن جنوبی، در یمن شمالی جنگ همچنان ادامه داشت و نیروهای سلطنتطلب همچنان فعال باقی ماندند؛ با این حال گفتوگوها بین دو طرف آغاز شده بود. حسن مکی، وزیر خارجه در این باره گفته بود سالها گفتوگو بهتر از یک سال جنگ است. «جمال عبدالناصر» که روی اسب بیمار در یمن جنوبی شرطبندی کرده و نیروهای خود را از یمن شمالی خارج کرده بود نیز موافق پایان جنگ بود. سال 1970 عربستان سعودی که بزرگترین حامی سلطنتطلبان محسوب میشد، جمهوری را در یمن شمالی به رسمیت شناخت. و میان دو طرف آتشبس اعلام شد. عربستان 20 میلیون دلار به جمهوری پرداخت که بعدها متناوبا تکرار شد. همچنین برای شیوخ یمنی نیز حقوقی در نظر گرفته شد. تا پایان سال 1971 مصر و عربستان سعودی هر دو از یمن بهصورت کامل خارج شده بودند و هریک منافع خود را در جای دیگری دنبال میکرد. سال 1971 امری از ریاست دولت پس از قتل یک عکاس در صنعا استعفا کرد و قدرت بیشتری نصیب ایریانی شد. سلطنتطلبان نیز جز خانواده البدر با جمهوریخواهان ممزوج شدند و شورایی مشورتی تشکیل شد. پس از جنگ قبایل نقش منسجمی در دولت یافتند و سرانشان به شورای مشورتی دعوت شدند. بر خلاف آلمان شرقی و غربی، یمن شمالی و جنوبی روابطی دوستانه با هم داشتند. چرا که علاوه بر پیروزی همزمان 2 دولت سوسیال، تفکیک میان یمن از ابتدا تفکیکی داخلی نبود. اگرچه درگیریهای پراکنده مرزی در مرز 2 یمن رخ داده بود با این حال در سال 1972 هر دو طرف صحبتهایی مبنی بر اتحاد مجدد 2 یمن میکردند. اکتبر سال 1972 نزاعی بین 2طرف رخ داد. یمن شمالی با حمایت مالی و تسلیحاتی عربستان سعودی و یمن جنوبی با حمایتهای دولت شوروی با هم وارد جنگ شدند با این حال عمر این درگیری کوتاه بود و به توافق 1972 قاهره ختم شد که طی آن هر 2طرف رای به ادغام 2 یمن دادند. با این حال فوریه و مارس 1979 مجددا روابط 2 طرف خصمانه شد. یمن جنوبی به حمایت از شورشیانی که تحت عنوان جبهه وطنی دموکراسی فعالیت میکردند و تامین منابع مورد نیاز آنها در یمن شمالی و نقض مرز بین 2 کشور متهم شد. نیروهای جنوبی تا تعز پیش رفتند. اگرچه عمر این درگیری نیز کوتاه بود و با میانجیگری اتحادیه عرب به پایان رسید و در نتیجه آن در اجلاسی در کویت در همان سال مجددا ادغام 2 یمن از سوی 2طرف عنوان شده و مورد استقبال قرار گرفت. سال 1980 «عبدالفتاح اسماعیل» که رئیس کمیته مرکزی NFL بود به بهانه درمان از قدرت کناره گرفت و کشور را به قصد مسکو ترک کرد. جانشین وی «علی ناصر محمدالحسنی» نسبت به رئیسجمهوری پیشین علاقه کمتری برای مداخله در امور یمن شمالی و عمان داشت و خود را درگیر مسائل خارجی نمیکرد. سال 1985 عبدالفتاح اسماعیل از مسکو بازگشت و جنگ داخلی در یمن جنوبی میان طرفداران علی ناصر و اسماعیل در عدن درگرفت. درگیریها بیش از یک ماه بهطول انجامید و چند هزار نفر تلفات بر جا گذاشت. طی درگیریها عبدالفتاح کشته شد و علی ناصر نیز خلع گردید و به همراه 60 هزار نفر دیگر به یمن شمالی رفت و البیث که عضو ارشد حزب سوسیال بود و از متحدان اسماعیل محسوب میشد، قدرت را در یمن جنوبی بهدست گرفت.