printlogo


کد خبر: 140162تاریخ: 1394/3/26 00:00
نقد فیلم «روز روشن» به بهانه عرضه در شبکه نمایش خانگی
روایتی گمشده!

مرتضی اسماعیل‌دوست: فیلم «روز روشن» سعی داشته تا با پیشکشی مساله بحران مسؤولیت، گام‌هایی در پیاده‌روهای شهامت، حقیقت و قضاوت زده و در این مسیر به نزدیکی روایت فیلم با مفهوم اخلاق‌گرایی در جامعه راه یابد که نه‌تنها این فاصله در طول زمان فیلم به همپوشانی نرسید، بلکه هر لحظه از آن دور شد. بدین لحاظ ما تنها با پیرنگ اولیه فیلم مبنی بر اقدام زنی با نام «روشن فرهودی» در جهت جلب رضایت شاهدانی برای اعلام برائت از بی‌گناهی مردی با نام «پویان» مواجه می‌شویم و هیچ‌گونه مقدمه و موخره‌ای در پیش‌زمینگی چرایی این حرکت و
پیش‌برندگی خلق موقعیت‌هایی همراستا با ایده اولیه فیلم شکل نمی‌گیرد. اگر به تناسب چینش کاراکترها نظر افکنیم، به اولین نشانه‌های پرورش نگاهی منتقدانه می‌رسیم. زن این عرصه بی‌پای بست، مربی مهد فرزند مردی است که رو به چوبه اعدام است و همراه همیشگی وی در این قهرمان بازی، کاراکتری است که تنها مشخصه‌اش در فیلم راننده آژانس بوده و البته تنها فردی است که تا پایان ماجرا، زن را همراهی می‌کند. در این میان انگیزه شخصیت‌ها برای قرارگیری در این دایره دوار هیچ اهمیتی برای نویسنده و کارگردان نداشته و تنها قابی از رسیدن به مرز اخلاق‌گرایی در طاقچه تماشای بیننده به جا مانده و از همان جای خوش لحظه‌ای تکان نمی‌خورد! چرا که در گذر فیلم، تغییری در جوهره حرکتی شخصیت‌ها و رسیدن به مرزی دوباره از موقعیت‌های تازه رخ نمی‌دهد و این درجا زدن‌ها به بهانه تمرکز مخاطب به مفاهیم عمیق انسانی، تصوری نادرست بوده، چرا که اصولا سکانس هویتمندی از چرایی این معرکه بازار رخ نمی‌دهد تا به تبلور ادراکی بایسته قرار گیرد. در «روز روشن» همه چیز در حس و حالی ظاهری از تنش‌زایی شکل گرفته و زنجیره‌ای واحد از مواجهات احتمالی کاراکترها در راستای مساله فیلم رخ نمی‌دهد. از این رو ماهیت متن در همان ابتدا رنگ می‌بازد و دریچه‌ای روشن به مفاهیم مدنظر فیلمساز مبنی بر آینه‌سازی رفتارهای فردی در جهت حرکتی جمعی شکل نمی‌گیرد و معانی ارزشمندی چون همیاری، احساس مسؤولیت و دردمندی در حد واژه‌هایی مانده در ویترین تماشا باقی مانده و هیچ کدام در بطن اثر شکل تصویری به خود نمی‌یابد.
فیلم «روز روشن» بر پایه رسیدن به انگاره تعهد اجتماعی و رفتار انسانی شکل گرفته اما مانند بسیاری از آثاری که چنین داعیه‌ای در سر داشته و در همان حد آرزومندی، عمر فیلم و مخاطب را به‌سر می‌برند، تا پایان در همان توهم واقع‌گرایی باقی می‌ماند. «روشن» فیلم تنها 6 ساعت زمان برای راضی کردن حضور شاهدان در دادگاه فرصت دارد، ماجرایی که تصور بر آن است ناخواسته و در دفاع متهم از خود منجر به مرگ مسعود شیرزاد شده است و گویی فیلمساز با کاشت مدتی مشخص که هیچ دقیقه‌ای از آن در فیلم وجهی حقیقی از باوری عینی نمی‌یابد، درصدد تنش‌زایی به مخاطب بوده است! اما عدم وجود سکانس‌هایی ارزنده در این راستا، دیالوگ‌های بی‌هویت، بازی‌های تصنعی و نبود تمرکز در پیرنگ فیلمنامه همه چیز را در سطحی‌ترین کنش‌مندی باقی‌گذارده و اثر را به روایتی منفعل تبدیل کرده است. از طرفی، اگر از انگاره به بن‌بست رسیده فیلم مبنی بر سرک کشیدن به وجدان عمومی بیرون آمده و به سطحی دیگر از توجه فیلمساز به وجود مافیای قدرت در سطح جامعه که موجب هراس از بیان حقیقت نزد مردم شده بپردازیم، باز هم به همان نتیجه‌ای می‌رسیم که در نگره متوهم اثر در زمینه انسان‌شناختی روشن شد. کارگردان، خانواده ثروتمند مقتول را که صاحب کارخانه و نفوذ بسیاری است به عنوان عاملی بازدارنده در بروز شهامت شهادت نزد همکاران و دوستان پویان دانسته و هراس آنها را از حضور در دادگاه و اعلام بیگناهی پویان، اخراج‌شان از محل کار می‌خواند و البته نجوایی هم از گوشه سکانس‌هایی شنیده می‌شود که اقرار به حقیقت می‌تواند پیامدهای بیشتری همچون مرگ را در بر گیرد. همه این علل بیان‌شده به دلیل عدم وجود ماهیتی درونی تبدیل به برداشتی بیرونی نزد مخاطب نمی‌شود، چرا که به منزله عکس‌های تیره‌ای بوده که به تصویری روشن و باورپذیر در نمی‌آید و نه می‌توان به بهانه‌های واهی شاهدان ماجرا نزدیک شد و نه به خانواده قدرتمند شهرزاد، لباس «پدر خوانده»گی پوشاند! دوربین شهابی هم در دوردست‌ترین جای ممکن، نظاره‌نشین کلنجاری است که «روشن» برپا کرده و به بهانه مستقل بودن روایت و عدم دخالت فیلمساز در سمت و سویی حق‌گرایانه به هر کدام از کاراکترها، از هرگونه نزدیکی به چارچوب روایت خود را معاف می‌کند! تصوری باطل که باز به دلیل نبود نشانه‌های منطقی، تنها فیلم را از طپش می‌اندازد.
شهابی در اولین ساخته بلند خود هیچ‌گونه ره‌آوردی در جهت ایجاد لحن، فضا و ساختاری هویت‌مند نیافته و عدم وجود خرده‌روایت‌هایی مناسب و منسجم با شاکله اثر، «روز روشن» را در ایستایی کامل و عدم رسیدن به اثری بازتابنده از رفتار اجتماعی گسیل می‌دارد. همچنین نبود پرداختی مناسب در شخصیت‌پردازی و رهاسازی کاراکترها در دل سکانس‌هایی بی‌هویت، حس باورمندی را از مخاطب گرفته تا هیچ یک از ابعاد رفتاری کاراکترها در فیلم هویدا نشود. تنها چیزی که می‌شود از فیلم بیرون کشید و قدری آن را به طور منفک مورد توجه قرار داد، رسیدن به سکانسی است که مشخص می‌کند همه تلاش‌های روشن خانم در این مدت برای رسیدن به مردی بوده که دوست داشته با او ازدواج کند و حالا با فهم اینکه او زنی دیگر را برای زندگی در نظر دارد، در ادامه مسیر خود مردد است که این مساله ضمن تحت پوشش قرار دادن زمینه فعالیت‌های زن در جهت تلاش برای آزادی مرد، می‌تواند به‌عنوان طرحی قابل توجه مورد رصد قرار گیرد. با این وجود فیلم «روز روشن» چنان مخدوش در لحن بیان و سردرگم در روایت‌پردازی است که هرگونه روزنی را برای رسیدن به روزی روشن مسدود می‌کند.


Page Generated in 0/0074 sec