این روزها همه جا عطر شمیم یارانی است که در دریای نیلگون عشق خود را رها ساخته و با دستهایی سرافراز از آزادی سرزمین خود قهرمانانه به میهن بازگشتند. حالا هر نویسنده و هنرمندی که دلی به احوال عشق دارد، بهاریهای بر شیدایی 175 یاری مینگارد و احمد یوسفزاده، نویسندهای که خود آزادگی را مشق کرده است هم در این دلنوشته که در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده است، واژههای درونی خود را از این آزادگی برملا میسازد:
«یک روز یک نفر دست نداشت. باعمود آهنی بر فرقش کوبیدند، اگر دست داشت میتوانست جلوی ضربه عمود را بگیرد ولی دست نداشت. از اسب که به زمین میافتاد لااقل اگر دست داشت با صورت به زمین نمیخورد ولی او باز هم دست نداشت. یک روز دیگر 175 نفر که داشتند زنده زنده زیر خاک دفن میشدند، وقتی خاک بر سر و صورتشان میریخت دست نداشتند که جلوی صورتهایشان بگیرند، دستانشان را با سیم تلفن صحرایی که سفت و برنده است بسته بودند. این روزها همه جا نقل مظلومیت 175 غواص شهیدی است که پس از 30 سال تصمیم گرفتند خورشید حضور خود را به شب زدگانی که ما باشیم، نشان بدهند. پریچهرهای آسمانی آمدند و با همان دستان بسته قفل فراموشی از چشمها و گوشهای ما باز کردند تا ببینیم و بشنویم برای حفظ وجب وجب این مرز پرگهر خوندلها خوردهایم. چه رعنا قامتان نازنینی دست از جان شیرینشان شستهاند تا چراغ مردانگی و فتوت در سرزمین شیعه خاموش نشود، چند روزی است که کاربران شبکههای اجتماعی عکسهای غمانگیزی به اشتراک میگذارند. عکس مردانی که با دستان بسته زنده به گور شدهاند. این اتفاق تلخ و غمانگیز پیام شیرینی اما داشت. معلوم شد شهدا و میراثداران دفاعمقدس ما محبوب دل همه ایرانیان هستند. ملت ایران پس از کشف پیکرهای غواصان جوان، همه یکپارچه به احترام قهرمانانشان تمامقد ایستادند و بزرگیشان را ستایش کردند. در میان این ستایشگران از هر فکر و سلیقه و تیپ و جایگاه اجتماعی دیده میشوند و این یعنی اینکه ملت اسطورههایش را فراموش نخواهد کرد. یعنی اینکه قهرمانان وطن در مصادره هیچ تفکر و سلیقه سیاسی و طبقه اجتماعی نیستند. آنها بیرقهای مردانگی هستند که راه رشادت و تقوا و وطندوستی را به نسلهای بعد از خود نشان میدهند. روزگار هر از گاهی با نمایاندن چنین گنجهایی از دل زمین به دلهای غافل ما تلنگری میزند که بیدار بمانیم و بدانیم زندگی و امنیت خود را مدیون مردان جوانی هستیم که با دست بسته به استقبال زجرآورترین مرگها رفتند تا ما امروز در ناامنترین نقطه جهان شاهد امنترین کشور دنیا باشیم و البته کمی هم شرمسار از اینکه درست همزمان با پخش تصاویر این اسطورهها، اخبار تلخی از خیانت کسانی میشنویم که با نردبان نام این شهدا به بام قدرت رسیدهاند و با دستان باز بیتالمال مسلمانان را به انبان خود ریختهاند، بیآنکه از آن دست بستههای مظلوم شرمی بر وجود بیوجودشان عارض شده باشد. بچهها متشکریم که رخ نمایاندید و از کهف جبهه بیرون آمدید تا نشانهای باشید برای سطوت و غیرت ایرانی. نامتان زمزمه نیمه شب مستان باد».