printlogo


کد خبر: 140252تاریخ: 1394/3/27 00:00
نقش آمریکا در شکل‌گیری داعش در سوریه و عراق

سیوماس میلنه: جنگ بی‌پایان با تروریسم که 14 سال قبل توسط جورج بوش آغاز شد، با گذشت زمان، پیچیده‌تر می‌شود. هفته گذشته، محاکمه یک سوئدی در لندن به اتهام همکاری با تروریست‌ها در سوریه پس از روشن شدن نقش سازمان اطلاعات انگلیس در تجهیز تسلیحاتی همان گروه‌های شورشی که آن فرد متهم به کمک به آنها بود، به کلی بر هم خورد و آن پرونده ظاهرا به منظور اجتناب از دردسرساز شدن برای سرویس‌های اطلاعاتی بلاتکلیف رها شد. وکیل مدافع گفت ادامه محاکمه در زمانی که شواهد فراوانی دال بر حمایت وسیع دولت انگلیس از جناح مخالف مسلح سوری وجود دارد، برخلاف عدالت است.  آن کمک‌ها فقط شامل به‌اصطلاح حمایت غیرمرگبار ادعاشده توسط دولت انگلیس (شامل لباس‌های ضدگلوله و خودروهای نظامی) ‌نیست بلکه پشتیبانی آموزشی و تدارکاتی و انتقال سری طیف وسیعی از تسلیحات را شامل می‌شود.  در گزارش‌های موجود، بیان شده است MI6 با سیا در انتقال تسلیحات از انبارهای تسلیحاتی لیبی برای شورشیان سوری در سال 2012 پس از سقوط رژیم قذافی همکاری داشته است.  اکنون خاورمیانه به کانون توجهات در مساله تروریسم تبدیل شده است و در آنجا تروریست‌های امروز جنگجویان فردای ضداستبداد- و متحدان امروز دشمنان فردا- خواهند بود و این امر اغلب با تمایلات سیاستگذاران غربی مرتبط است.  طی سال گذشته نیروهای آمریکا، انگلیس و دیگر قدرت‌های غربی به عراق بازگشته‌اند ظاهرا با این آرمان که گروه تروریستی فرقه‌گرای افراطی داعش را- که قبلا به «القاعده عراق» موسوم بود- نابود کنند، آن هم پس از تهاجم داعش به بخش‌های وسیعی از سرزمین عراق و سوریه و اعلام یک خلافت خودخوانده.  این مبارزه پیشرفت خوبی نداشته است. ماه گذشته داعش وارد شهر «رمادی» عراق شد و در آنسوی مرزی که اکنون دیگر وجود ندارد، نیروهای آن شهر «تدمر» در سوریه را تصرف کردند. جبهه النصره شاخه رسمی القاعده نیز موفقیت‌هایی در سوریه داشته است. برخی عراقی‌ها شکایت دارند که آمریکا با نظر به همه این وقایع دست روی دست گذاشته است. آمریکایی‌ها می‌گویند سعی دارند از تلفات غیرنظامیان اجتناب شود و ادعا می‌کنند موفقیت‌های چشمگیری داشته‌اند اما در خفا، مقامات رسمی می‌گویند نمی‌خواهند چنین به نظر برسد که مقر سنی‌ها را در یک جنگ فرقه‌ای هدف قرار می‌دهند و موجب دلخوری متحدان سنی‌شان در خلیج‌فارس شوند.  یک گزارش اطلاعاتی سری آمریکا در آگوست 2012/ مرداد 91 که به‌تازگی فاش شد،‌ روشن می‌کند چگونه به اینجا رسیده‌ایم. در آن گزارش به طور مرموزی احتمال شکل‌گیری یک امیرنشین سلفی در شرق سوریه و یک «خلافت» تحت کنترل القاعده در سوریه و عراق پیش‌بینی- و عملا از آن استقبال- می‌شود. در این سند آژانس اطلاعات دفاعی در تقابل شدید با ادعاهای غربی‌ها در آن زمان، از القاعده عراق (که تبدیل به داعش شد) و گروه‌های سلفی به‌عنوان «نیروهای عمده شورش در سوریه» نام می‌برد و روشن می‌شود «کشورهای غربی،‌ دولت‌های خلیج‌فارس و ترکیه» از تلاش‌های جناح مخالف برای تحت کنترل درآوردن شرق سوریه حمایت می‌کنند. در گزارش پنتاگون با طرح «احتمال تشکیل یک امیرنشین سلفی اعلام‌شده یا نشده» آمده است: این دقیقا همان چیزی است که قدرت‌های حامی جناح مخالف به منظور منزوی کردن رژیم سوریه که عمق راهبردی گستره شیعه (عراق و ایران) قلمداد می‌شود، در پی آنند».  این دقیقا همان چیزی است که 2 سال بعد رخ داد. این گزارش یک سند سیاستی نیست، بشدت سانسور شده و ابهاماتی در نگارش آن وجود دارد اما مضمون آن به قدر کافی روشن است. با گذشت یک‌سال از شورش سوریه، آمریکا و متحدانش فقط از جناح مخالفی که می‌دانستند تحت کنترل گروه‌های فرقه‌ای افراطی است، حمایت نمی‌کردند بلکه برای حمایت از ایجاد نوعی «خلافت» به‌عنوان یک سپر سنی به منظور تضعیف سوریه- با وجود «خطرات عظیم» آن برای وحدت عراق- آماده بودند.
این بدین معنی است که آمریکا داعش را ایجاد کرد و قطعا برخی متحدان آن در خلیج‌فارس در این زمینه نقش داشتند. «جو بایدن» معاون رئیس‌جمهور آمریکا سال گذشته به این موضوع اذعان کرد. همچنین تا زمان تهاجم آمریکا و انگلیس به عراق، القاعده در آن کشور حضور نداشت. آمریکا قطعا از وجود داعش در برابر دیگر نیروهای منطقه به‌عنوان بخشی از یک تلاش وسیع‌تر به منظور حفظ کنترل غرب بهره‌برداری کرده است.
با شروع اقدامات داعش در سر بریدن غربی‌ها و انتشار تصاویر خشونت‌های خود در اینترنت محاسبات تغییر کرد و دولت‌های خلیج‌فارس اکنون از گروه‌های دیگر از قبیل جبهه النصره در جنگ سوریه حمایت می‌کنند. اما این عادت آمریکا و غرب در بازی با گروه‌های جهادی که سپس دامنگیر خودشان می‌شود، حداقل به جنگ دهه 1980 ضد اتحاد شوروی در افغانستان بازمی‌گردد که با پرورش القاعده در منطقه‌ای تحت کنترل سیا همراه بود.  این مساله طی اشغال عراق بازطراحی شد و نیروهای آمریکایی تحت رهبری ژنرال پترائوس در پی جنگ کثیفی به سبک جنگ السالوادور با استفاده از جوخه‌های مرگ فرقه‌ای به منظور تضعیف مقاومت عراق بودند. پیامد آن در جنگ هماهنگ‌شده توسط ناتو در سال 2011 در لیبی آشکار شد که داعش هفته گذشته در آنجا شهر «سِرت» موطن قذافی را تحت کنترل درآورد.  در واقع سیاست آمریکا و غرب در
کشت و کشتاری که هم‌اکنون در خاورمیانه جریان دارد، مطابق رویه کلاسیک امپراتوری «تفرقه بینداز و حکومت کن» است. نیروهای آمریکایی یک جناح از شورشیان را در سوریه بمباران می‌کنند درحالی که از جناح دیگر حمایت می‌کنند و عملا به عملیات نظامی مشترک با ایران ضدداعش در عراق مبادرت می‌ورزند درحالی که از عملیات نظامی عربستان‌سعودی ضد نیروهای حوثی تحت حمایت ایران در یمن حمایت می‌کنند اما این سیاست آمریکا هر قدر پیچیده باشد، یک عراق و سوریه ضعیف و تقسیم‌شده کاملا با چنین رویکردی مطابقت دارد.  بدیهی است داعش و ددمنشی‌های آن توسط همان قدرت‌هایی که آن را در وهله اول به عراق و سوریه وارد کردند یا جنگ‌افروزی‌های آشکار و پنهان‌شان از آن سال‌ها آن را پرورش داده است، شکست نخواهد خورد. مداخلات نظامی بی‌پایان غرب در خاورمیانه فقط نابودی و تشتت به همراه داشته است. فقط مردم منطقه می‌توانند این بیماری را درمان کنند، نه کسانی که عامل تکوین این ویروس بوده‌اند.
گاردین


Page Generated in 0/0047 sec