حجتالاسلام و المسلمین سید سعید لواسانی*: یکی از ظهورات نفس که بسیار هم خطرناک است و جلوه منیت و خودیت است، غضب است. غضب به معنای تندخویی و خشم است، و در اصطلاح حرکتی نفسانی است که موجب میشود شهوت انتقام در انسان برافروخته شود. [جامع السعادات: 1/321] به تعبیر دقیقتر غضب شدیدترین مرحله انانیت و بروز خودیت و منیت است، هیجانی درونی که انسان را از باطن و درون خارج میکند، و حالت خشم و عصبانیت و انتقام بر او مستولی میشود. به این دلیل موجب میشود که انسان از درون پوچ و تهی شود و جامعه را هم آلوده میکند و رو به نابودی میکشاند. فردی که گرفتار غضب است، از نظر روحی و معنوی چنان متزلزل است، تا جایی که وقتی درون خود را بکاود، میبیند که کاملاً از معرفت و معنویت و بلکه هر ویژگی انسانی تهی است. و جامعهای که گرفتار غضب و عصبانیت و خشم آحاد نسبت به یکدیگر باشد، جامعهای آلوده و متزلزل است که هیچ خیری در آن نیست. این در کنار صدمات غیرقابل جبران جسمانی است که بر انسان وارد میشود که روح و جسم انسان را افسرده میکند و موجب بیماریهای مزمن روانی، مغزی، عصبی و قلبی میشود و عقل انسان را هم زایل میکند تا جایی که حتی کارهای عادی او مختل میشود. ملاحظه میکنید که غضب چه بیماری مهلک و خطرناکی است که فرد و جامعه را آسیبپذیر میکند.
علمای اخلاق برای غضب 3 مرتبه نام بردهاند: مرتبه افراط، مرتبه تفریط و مرتبه اعتدال. [جامع السعادات: 1/322] اما باید گفت که این تقسیمبندی و مرتبهشماری دقیق نیست، بلکه نوعی تسامح در آن است. زیرا غضبی که محل بحث است، غضب به معنای افراط است که تعریفش گذشت، زیرا این حالتی است که انسان را از راه شرع و دین و عقل خارج میکند.
اما تفریط در غضب هم ضدارزش و ضداخلاق است، زیرا به معنای آن است که فرد هیچ دافعهای ندارد، و آنجا که باید عقلاً یا شرعاً در برابر اشتباهات و خلافها بایستد، مقاومت و ایستادگی ندارد. اعتدال در غضب هم به معنای دافعه در حد ضرورت است. اینکه قرآن کریم در وصف مومنانِ همراه پیامبر خدا صلیالله علیه وآله وسلم میفرماید: «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُم» [فتح: 29] حکایت از این حقیقت دارد که خشم و شدت بر کفار لازم است.
بلکه باید گفت ملاک کلی آن است که اگر حالت جوشش درونی و خشم برای خدا و در راه خدا و براساس فرمان خدا باشد، صفتی الهی است که باید در هر مومنی باشد و جامعه دینی و اسلامی هم باید به آن مسلح باشد تا بتواند در برابر دشمنان از خود دفاع کند. اما غضبی که بنابر تهییج نفس و نفسانیت باشد، مذموم و ناپسند است و مصداق همان تعریفی است که از غضب ارائه شد. بنابراین 3 مرتبه برای غضب شمردن درست نیست. بلکه باید گفت که غضب به معنای لغوی که عبارت است از خشم و شدت و غلظت؛ اگر در راه خدا و برای دین خدا و احقاق حق مردم باشد، پسندیده و لازم و ضروری است. یعنی خشمی که در برابر گناه و طاغوت و ستم و فساد باشد، لازمه انسان بیدار و جامعه هوشیار است. اما خشم نفسانی ناپسند و خطرناک است. بله! خشم و شدت در راه خدا و برای خدا، موجب بسط محبت و همبستگی و خیرخواهی و دوستی در جامعه است و جامعه را بیمه میکند، زیرا جلوی گناه و گسترش آن در جامعه را میگیرد و از تجاوز و تعدی و طمع دشمنان به کشور الهی جلوگیری میکند. اما غضب نفسانی موجب بسط بیماریهای روحی و روانی و جسمانی در جامعه و رواج عصبیت و بیاخلاقی در جامعه است و معنویت و دوستی و محبت را در میان مردم میمیراند. زیرا برآمده از خواستههای حقیر نفسانی و جلوهگریهای نفسانیت است که تنها خود را میخواهد و طلب میکند. خوشا به حال انسان و جامعهای که خشم و ناراحتی او فقط برای خدا و در راه خداست و بدا بهحال کس و جامعهای که خشنودی خود را در انتقام از دیگران میبیند. سعادتمند و بهروز است انسانی که بر خود بیمناک است و بیش از آنکه درصدد عیبجویی و انتقام از دیگران باشد، از نفس خود انتقام میکشد تا عیوب خود را از بین ببرد و بدبخت و تیرهروز است فردی که به دلیل خوشایند خود بر مردم غضب میگیرد و برای دین خدا از گناه و بدکاری غضبناک نمیشود. پس ملاک را هیچگاه گم نکنیم. ملاک حب و بعض؛ دوستی و دشمنی برای خدا و در راه خداست، نه نفس و خود و خانواده و گروه و جناح و باند و حزب من!
بنابراین خشم وقتی نفسانی شد، و به جایی رسید که هیجانی یافت که هم راه عقل را بر خود بست و هم راه شرع را؛ نه رضایت خدا را مورد توجه قرار داد و نه مصلحتهای شرع و عقل را؛ این غضبی است که ما را از انسانیت خودمان منسلخ میکند، کسی که هرچه از دهانش دربیاید، بگوید، هرچه از دستش برآید انجام دهد، خود را در مهلکهای انداخته است که راه گریز از آن نیست. و باید به خدا از این صفت مذموم پناه برد.
* امام جمعه شمیرانات