رابرت آینهورن: اکنون که لایحه کورکر-کاردین بدون اصلاحیههای نگرانکننده آن، تصویب شده است، تقریبا قطعی است که کنگره قادر نخواهد بود از اقدام اوباما در نهایی کردن و به اجرا گذاشتن یک توافق هستهای با ایران که به باور او شروط آمریکا را تامین میکند، جلوگیری کند. مانع داخلی اصلی در برابر معامله، در ایران است. اگر قرار باشد مذاکرهکنندگان به یک نتیجه موفق دست یابند، آیتالله خامنهای، رهبر معظم این کشور باید به این نتیجه برسد که خواهان توافق است و مایل است در این راه، انتخابهای سخت داشته باشد و آماده است از اختیارات خود برای همراه کردن منتقدان ایرانی استفاده کند.
لایحه کورکر-کاردین، که در نهایت با استقبال مواجه و با امضای رئیسجمهور به قانون تبدیل شد، روندی را برای کنگره برقرار میکند که طی آن این نهاد میتواند توافق هستهای ایران را بازبینی کند و به شکل بالقوه آن را رد کند.
یک قطعنامه مشترک در رد این توافق، مانع از آن خواهد شد که رئیسجمهور آمریکا تحریمهای قانونی ایران را لغو کند و به این صورت امکان اجرای توافق سلب میشود.
با این حال بسیاری از اعضای کنگره این لایحه را، نه یک همهپرسی درباره معامله هستهای در حال شکلگیری، که ابزاری تلقی کردند که به آنها امکان اظهارنظر درباره یک مسؤولیت بینالمللی مهم آمریکا را میدهد.
اگر توافق به کنگره فرستاده شود- زمانی که این کار صورت گیرد- تعداد قابل توجهی احتمالا از آن به عنوان امیدبخشترین روش حل مسالمتآمیز موضوع هستهای ایران، حمایت خواهند کرد.
علاوه بر این، قطعنامه مشترک در رد این توافق نیز با وتوی رئیسجمهور مواجه خواهد شد. در نتیجه مخالفان این معامله برای برهم زدن آن، به دوسوم اکثریت آرا در هر دو قسمت کنگره نیاز دارند تا وتوی رئیسجمهور را بیاعتبار کنند.
با توجه به نامه هفتم مه/ هفدهم اردیبهشت 151 دموکرات سنا به اوباما در حمایت از مذاکرات هستهای ایران، به نظر میرسد، او یکسوم آرای ضروری در مجلس نمایندگان برای معتبر نگه داشتن وتوی خود را در اختیار دارد.
سناتور «تد کروز» از مخالفان جدی این معامله هستهای، با اشاره به لایحه کورکر، گفت: «تقریبا قطعی است که این معامله هر قدر وحشتناک باشد، اجرا خواهد شد و این لایحه بعید است بتواند آن را متوقف کند.»
معامله هستهای در حال شکلگیری، عملا یک معامله وحشتناک نیست. چارچوب لوزان، نشان میدهد دولت اوباما در دستیابی به اهداف اصلی خود در مذاکرات، خوب عمل کرده است. ترکیبی از محدودیتها، مدت زمان تولید مواد شکافتپذیر کافی برای یک وسیله هستهای را به دستکم یک سال یا به عبارت دیگر دستکم 10 سال افزایش خواهد داد. ترتیبات راستیآزمایی گسترده، از جمله نظارت بر زنجیره تامین هستهای ایران و تعریف شدن یک کانال مشخص برای خرید اقلام هستهای، درباره امکان شناسایی و ردیابی فعالیتهای مخفی ایران، اطمینان ایجاد میکند.
اطلاعاتی که عموما درباره چارچوب لوزان وجود دارد، عمدتا از برگه اطلاعرسانی آمریکا (فکتشیت) و بیانیه مشترک اتحادیه اروپایی- ایران» حاصل شده که در آنها بنا به خواست ایران از اشاره به جزئیات خودداری شده است.
اگرچه ایرانیها ابراز نارضایی کردند که فکتشیت آمریکا بشدت گزینشی و یکجانبه مولفههای توافق را بازگو کرده است اما آمریکاییها تصریح کردند ایران با همه موضوعات این فکتشیت توافق کرده است. این ادعایی است که مذاکرهکنندگان ایرانی نیز آن را رد نمیکنند.
در واقع، براساس این فکتشیت، توافقات صورتگرفته، بیش از آن چیزی است که علنا مطرح شده است. برای مثال فکتشیت تصریح میکند «ایران براساس برنامه زمانی و پارامترهایی که بر سر آن با 1+5 توافق کرده است، درباره سانتریفیوژهای پیشرفتهاش، در تحقیق و توسعهای محدود شرکت خواهد داشت.»
چنین محدودیتهایی، مانع از آن میشود که ایران در طول 10 سال اول این توافق، درباره عملکرد سانتریفیوژهای پیشرفتهاش به اطمینان کامل دست یابد و به این ترتیب ایران فقط پس از این مدت امکان تحقیق و توسعه بیشتر در این حوزه و استفاده عملیاتی از این دستگاههای کارآمدتر را خواهد داشت. این فکتشیت همچنین تصریح میکند «پس از 10 سال، ایران از برنامه غنیسازی و تحقیق و توسعه غنیسازی که برای آژانس تبیین کرده است، تبعیت خواهد کرد». همه طرفهای پروتکل الحاقی ملزم هستند چنین برنامهای را ارائه کنند. اگرچه برنامه تهران مبتنی بر ظرفیتهای فزاینده و نیازهای مفروض این کشور خواهد بود و رسما درباره آن با 1+5 توافق نخواهد شد اما به نظر میرسد از قبل احتمالا یک تفاهم دوجانبه درباره مولفههای اساسی چنین برنامهای وجود دارد که اطمینان میدهد زمانی که محدودیتهای مشخص بر برنامه غنیسازی ایران پس از 10 سال برداشته میشود، ظرفیت غنیسازی ایران با یک روند سنجیده و قابل پیشبینی رشد خواهد داشت.
به نظر میرسد درباره «روند حل اختلافنظرها» نیز که در فکتشیت به آن اشاره شده، توافق شده اما این موضوع هنوز علنی نشده است. یک سازوکار قابل اجرا - یعنی سازوکاری که میتواند تضمین دهد یک یا چند طرف این معامله نمیتوانند مثلا مانع بازرسیها شوند- این اطمینان را ایجاد خواهد کرد که این توافق به شکلی صادقانه اجرا خواهد شد.
چارچوب لوزان موضوعات متعددی را حلنشده باقی گذاشت اما مولفههای آن- که علنا یا خصوصی درباره آنها توافق شده است- مبنایی امیدبخش را برای کار بر روی توافق جامع مفصل در مدت باقیمانده ایجاد کرد.
با این حال عزمی که در روزهای پایانی در لوزان حاصل شد، پایدار نمانده است.
بهرغم ملاقاتهای مکرر در سطوح وزرا، مسؤولان سیاسی و کارشناسان - ایران و آمریکا و ایران و 1+5- پیشرفت کافی از دوم آوریل حاصل نشده است. این در حالی است که تا پایان مهلت مذاکرات مدت کمی باقی مانده است. عاملی که پایان بازی را شدیدا سخت میکند، یکسری اظهارنظرهای علنی آیتالله خامنهای، رهبر معظم و دیگر مقامات ارشد ایرانی است که به نظر میرسد با راهحلهایی که قبلا در مذاکرات روی آنها کار شده است، تناقض دارد.
از جمله این اظهارات، لزوم لغو فوری تحریمهاست که با آنچه ایران در بیانیه مشترک با اتحادیه اروپایی با آن توافق کرده و در این بیانیه ثبت شده است، تفاوت دارد.
در این بیانیه آمده است تحریمها همزمان با اینکه آژانس گواهی دهد ایران به تعهدات هستهای اصلیاش عمل کرده است، کاهش مییابد. همانطور که در لوزان توافق شد، آنچه ایران باید انجام دهد تا موجب کاهش تحریمها شود، شامل حذف سانتریفیوژهای اضافی و انتقال آنها به انبارهای نظارتشده، برداشتن بخش اساسی رآکتور اراک، کاهش ذخیره اورانیوم غنیشده به 300 کیلوگرم، تغییر کاربری فردو و برداشتن گامهای توافقشده برای رسیدگی به نگرانیهای موجود از فعالیتهای گذشته ایران است که گمان میرود با ساخت تسلیحات هستهای ارتباط داشتند.
از این رو ایرانیها با چالش نزدیک کردن آنچه قبلا با آن توافق کردهاند و اظهارات رهبر معظم مواجه هستند.
یکی از راههایی که آنها آن را آزمودهاند، اشاره به این نکته است که کاهش تحریمها به دنبال اجرای تعهدات هستهای اساسی ایران صورت میگیرد اما این تعهدات برای یک دوره کوتاه خواهد بود. تاکید مستمر ایرانیها بر این موضع که همه تحریمها باید به محض حصول توافق جامع یا مدت کوتاهی پس از آن «اعمالشان متوقف شود» (این فرمولی است که آنها ترجیح میدهند)، بیتردید موجب رسیدن به بنبست میشود.
آیتالله خامنهای همچنین علنا گفته است بازرسان آژانس اجازه دسترسی به مراکز نظامی ایران را نخواهند داشت اما مذاکرهکنندگان ایرانی آزادانه مفاد پروتکل الحاقی را تایید کردند که براساس آن ایران متعهد است به آژانس امکان دسترسی به هر نقطهای را بدهد که از نظر رعایت مفاد توافق، در آنها - خواه غیرنظامی، خواه نظامی- تردیدهایی وجود دارد.
مذاکرهکنندگان ایرانی برای تحقق این خواسته ناممکن خود، از رویههای «دسترسی مدیریتشده» صحبت میکنند -که در پروتکل الحاقی مطرح شده است تا از اسرار موجه اعضا که به تعهداتشان در برابر انپیتی ارتباط ندارد، محافظت شود- و میگویند این روند باید درباره تاسیسات نظامی ایران به کار رود تا امنیت ملی این کشور محفوظ بماند و به این ترتیب خط قرمز رهبر نقض نشود.
با این حال رویه دسترسی مدیریتشده که عباس عراقچی، معاون وزیر امور خارجه ایران در مصاحبه تلویزیونی 25 مه شرح داد، چنان محدود است که بیشتر به یک طنز شباهت دارد. در مثالی که عراقچی میزند، بازرس آژانس چشمبسته به مرکزی برده میشود که روی همه چیز پوشیده شده است، به نحوی که او نمیتواند چیزی را ببیند.
پس از آن چشمبند برداشته میشود و بازرس اجازه مییابد با یک دستمال نمونهبرداری محیطی انجام دهد و بعد دوباره چشمبسته تا بیرون مرکز مشایعت میشود.
آژانس بینالمللی انرژی اتمی، مشخصا چنین روندی را برای رسیدن به حد راستیآزمایی، ناکافی میبیند. در این میان رهبر معظم ایران موضعگیریهای علنی دارد که به نظر میرسد با توافقات حاصلشده به وسیله مذاکرهکنندگان ایران تفاوت دارد.
یک توضیح برای این تناقض این است که مذاکرهکنندگان ایرانی خارج از دستورالعملهای رهبر عمل کردهاند اما این فرض بشدت بعید است. درباره موضوعاتی با حساسیت سیاسی بالا نظیر زمانبندی کاهش تحریمها و دسترسی به تاسیسات نظامی، تیم مذاکرهکننده ایرانی نخست به دنبال اطمینان از حمایت رهبر است، بعد به راهحلها متعهد میشود.
یک توضیح محتمل دیگر این است که این تفاوتها بین مواضع علنی رهبر و راهحلهایی که قبلا به دست آمده، بخشی از یک راهبرد مذاکره هماهنگشده است که در آن ایرانیها نخست حوزههای توافقشده را به چالش میکشند و بعد در نهایت در ازای گرفتن امتیازاتی از 1+5 برای موضوعات حلنشده باقیمانده، به توافق اولیه بازمیگردند.
توضیح این قضیه هر چه باشد، اظهارنظرهای علنی که از سمت تهران به گوش میرسد، نشانههای خوبی برای مذاکرات همراه ندارد. مذاکرهکنندگان ایرانی برای رسیدن به معامله باید مجددا تعهد خود را به آنچه قبلا پذیرفتهاند، ابراز کنند. در چنین شرایطی، مذاکرهکنندگان ایرانی ممکن است خود را ناگزیر از موضعگیریهای قطعی درباره برخی موضوعات اساسی ببینند که در چارچوب لوزان هنوز حلنشده است.
شاید یکی از دشوارترین موضوعات حلنشده، موضوع فعالیتهای گذشته ایران باشد که گمان میرود به ساخت تسلیحات هستهای ارتباط داشت. 1+5 فهرستی از اقداماتی را تنظیم کرده است که ایران باید انجام دهد تا به نگرانیهای بینالمللی درباره آن فعالیتها رسیدگی شود. بخش مهمی از این اقدامات، یکسری مصاحبهها با دانشمندان و دیگر افراد ایرانی است که گمان میرود در آن فعالیتهای مشکوک شرکت داشتند اما رهبر معظم ایران یک موضع علنی آشتیناپذیر را اتخاذ کرده است مبنی بر اینکه دانشمندان هستهای ایران نمیتوانند با آژانس مصاحبه کنند. ادامه ممانعت از دسترسی آژانس به شرکتکنندگان در آن فعالیتها، فقط بنبست موجود در یکی از مهمترین موضوعات باقیمانده در مذاکرات را تقویت میکند. مقامات ایرانی ادعا میکنند روشهای دیگری برای حل کردن سوالات مربوط به فعالیتهای هستهای گذشته ایران وجود دارد اما چنین روشهایی تاکنون – دستکم علنا- مشخص نشدهاند.
علاوه بر از میان برداشتن موضوعات عمده باقیمانده، مذاکرهکنندگان باید با یکسری جزئیات فنی مفصل برای اجرای توافق، موافقت کنند. 1+5، سه ضمیمه فنی طولانی را برای توافق سیاسی اولیه، پیشنهاد کرده است. ایرانیها در برابر ضمایم بسیار مفصل، مقاومت نشان دادهاند و عنوان میکنند جزئیات ضروری را میتوان در روند اجرای توافق، حل کرد اما 1+5، خصوصا آمریکا تاکید میکنند جزئیات باید حالا روشن شوند تا از مشکلات اجرایی بعدی پیشگیری شود.
با توجه به موضوعات عمدهای که هنوز حل نشدهاند و نیز جزئیات فنی اساسی که هنوز درباره آنها توافق نشده است، به سختی میتوان تصور کرد تا سیام ژوئن دستیابی به یک توافق جامع رضایتبخش، امکانپذیر خواهد بود. در واقع ایران ممکن است روی تاریخ نهایی سیام ژوئن که به سرعت نزدیک میشود، حساب کرده باشد تا بر آمریکا برای امتیاز دادن درباره موضوعات حلنشده و پذیرفتن ضمایم فنی مختصرتر، فشار بیاورد.
استدلالهایی درباره لزوم تکمیل کار تا تاریخ معینشده، وجود دارد. منتقدان ممکن است ادعا کنند هرگونه تمدید مذاکرات، ممکن است به ایران «فرصت بیشتری» بدهد و حمایت از اجرای تحریمهای قانونی جدید را احیا کند. حامیان توافق ممکن است تاکید کنند تمدید مجدد مذاکرات، فرصت فعلی برای رسیدن به توافق را به خطر خواهد انداخت.
اما وفادار ماندن به الزامات آمریکا در توافق، مشخصا از وفادار بودن به ضربالاجل مهمتر است. حتی نمایندگان مردد کنگره نیز ترجیح میدهند زمان بیشتری برای رسیدن به یک توافق موثر وجود داشته باشد تا اینکه امتیازات غیرموجه به علت فشار یک سقف زمانی مصنوعی داده شود.
در واقع این ایران است نه آمریکا که باید برای رسیدن به الزامات توافق تا پایان این ماه، احساس فشار کند. این ایران است که از ادامه تحریمها رنج میبرد و این مردم ایران هستند که بیصبرانه به احیای اقتصاد خود چشم دوختهاند و این ایران است که برنامه هستهایاش از همه جنبههای مهم، متوقفشده باقی میماند. آمریکا میتواند برای تضمین برآورده شدن الزامات توافق، چند هفته یا حتی چند ماه دیگر صبر کند.
مذاکرهکنندگان به توافق نزدیک شدهاند اما یک معامله نهایی همچنان غیرقطعی به نظر میرسد. شاید بزرگترین خطر برای شکست این روند، این محاسبه اشتباه ایران باشد که دولت اوباما چنان برای رسیدن به یک توافق متعهد و مشتاق است که آماده است مذاکرات را عمدتا براساس مفاد مدنظر ایران، به سرانجام برساند. پرزیدنت اوباما مشخصا خواهان معامله است اما او و دولت او یک ایده مشخص درباره نوع معاملهای که از آن میتوانند حمایت کنند، دارند. آنها باید تصریح کنند اگر ایران نمیتواند چنین توافقی را بپذیرد، آنها آمادهاند از ادامه راه صرفنظر کنند.
در این شرایط، انتخاب به عهده ایران خواهد بود. حکومت ایران باید در نهایت تصمیم خود را بگیرد و به مذاکرهکنندگان امکان دهد راهحلهای ضروری برای نهایی کردن معامله را بپذیرند. ایران بیش از این نمیتواند 2 رویه داشته باشد، از یک سو از مذاکرهکنندگان حمایت کند و از سوی دیگر علنا خطوط قرمزی را ترسیم کند که کار آنها را سخت میکند. در صورتی که ایران صراحتا از توافق حمایت نکند، امکان از دست رفتن بهترین فرصت موجود برای حل و فصل مسالمتآمیز موضوع هستهای وجود دارد.
بروکینگز