سیدمحمد موسی کاظمی: سیر تحولات منطقهای در سالهای اخیر به شکلی بوده که کفه ترازوی قدرت در خاورمیانه را به شکلی ملموس به سود جمهوری اسلامی ایران سنگین ساخته است. البته این فقط تحولات پیرامونی نبوده که سبب تغییر در توازن قدرت شده بلکه چینش کنونی صفحه شطرنج خاورمیانه را باید تا حد زیادی در کنشگری یک دهه اخیر ایران در سطح منطقهای و جهانی ریشهیابی کرد.
در تشریح وضعیت کنونی به اختصار میتوان گفت چهره زمین بازی کنشگران خاورمیانه در مسیر یک دگرگونی عمیق قرار گرفته است که مهمترین مولفههای آن عبارتند از: تحکیم موقعیت و ارتقای منزلت جمهوری اسلامی ایران بهعنوان قدرت برتر منطقهای، ایجاد محور سعودی- صهیونیستی علیه ایران، ژلهای شدن ائتلافها و همکاریهای عربی، گسترش دایره و عمق فعالیت گروههای افراطی و نیز کمرنگ شدن ماجراجوییهای منطقهای ترکیه.
در رابطه با وضعیت و عناصر برتری منطقهای جمهوری اسلامی ایران باید در وهله نخست به پیامدهای نهضتهای مردمی در چارچوب بیداری اسلامی اشاره کرد. نتیجه این تحولات بر هم خوردن نوعی نظم سنتی یا به عبارت دیگر واپسگرا در منطقه بود که سالها با هدف تامین منافع قدرتهای فرامنطقهای، حیاتی لرزان داشت.
بهعنوان مثال سقوط دیکتاتورهای مصر و تونس بهعنوان متحدان سنتی غرب، رژیم صهیونیستی و دولتهای مرتجع عربی و سپس روی کار آمدن دولتهای مردمسالار در این کشورها منجر به سقوط برخی کانونهای تقابل منطقهای با تهران شد. هر چند اتحاد سهگانه «غربی- عربی- عبری» توانست در کشوری چون مصر با کودتا مسیر بازگشت دیکتاتورها را هموار سازد اما تجربه این تحولات همواره مانعی در برابر بازگشت به دوران ارتجاع پیشین در شمال آفریقا خواهد بود.
از سوی دیگر رسیدن توفان بیداری اسلامی به کشورهایی چون یمن و بحرین به معنای آشفتهشدن خواب راحت سعودیها بهعنوان پاسبان واپسگرایی و منافع دولتهای غربی در منطقه بود تا جایی که خیزش مردمی بحرین، سعودیها را سراسیمه به فکر منکوب کردن اکثریت معترض بحرینی زیر شنیهای تانکهای غربی انداخت و هواپیماهای آلسعود را برای بمباران قیام مردم یمن به این کشور گسیل داشت.
با توجه به تلاشهای صورت گرفته برای انتقامگیری از ایران که به باور بسیاری از ناظران برنده نهایی بیداری اسلامی تلقی میشود، افراطیها و مزدوران مسلح سوار بر ماشین کشتار و ترور مثلث یاد شده، کشورهای سوریه و عراق را جولانگاه تاخت و تاز خود قرار دادند.
با وجود این تلاشهای هماهنگ، به تایید دوستان و دشمنان خارجی ایران، تهران به واسطه یک دهه مقاومت بر سر حقوق هستهای، گسترش نفوذ در اعماق استراتژیک در کشورهایی چون لبنان، سوریه و عراق، رشد توان دفاعی و از آن مهمتر افزایش نفوذ معنوی در جهان اسلام توانسته است مولفههای قدرتساز خود را تقویت کرده و بر منزلت منطقهای و بینالمللی خود بیفزاید.
اواخر بهمن ماه سال گذشته بود که «مارتین ایندایک» سفیر پیشین واشنگتن در تلآویو و طراح سیاست «مهاردوگانه» (سیاست مهار ایران و عراق از سوی آمریکا در زمان ریاست جمهوری بیل کلینتون) در مقالهای در تارنمای موسسه تحقیقاتی «بروکینگز» از لزوم بازگشت فعالانه واشنگتن به بازی بزرگ خاورمیانه سخن گفته بود.
ایندایک در این زمینه تصریح کرده آمریکا به دلیل بر هم خوردن موازنه قدرت به سود جمهوری اسلامی ایران باید پیوندهای خود با متحدان سنتی در خاورمیانه یعنی عربستان سعودی، مصر و رژیم صهیونیستی را تحکیم کند و از سوی دیگر مذاکرات هستهای را به سرانجامی مطلوب برساند.
با توجه به واقعیتهای مربوط به قدرتیابی ایران، صهیونیستها و سعودیها مسیر همکاریهای گسترده برای تحدید نفوذ منطقهای تهران را در پیش گرفتهاند. در روزهای میانی خردادماه رسانهها از دور تازه دیدارهای محرمانه مقامهای ریاض و تلآویو در جهت مقابله با تهدید ایران برای منطقه خبر دادند.
قابل تامل اینکه آلسعود بهعنوان رهبر خودپندار جهان عرب اختلاف اساسی با رژیم صهیونیستی بر سر سرزمینهای اشغالی را به طور کلی کنار نهاده و دیپلماسی پنهان خود را برای همافزایی عربی- اسرائیلی علیه قدرتمندترین دولت مسلمان منطقه به کار بسته است.
طی دهههای گذشته ایجاد همگرایی عربی در برابر چالشهای درونی و بیرونی خاورمیانه یکی از شعارهای رهبران کشورهای عربی بوده است. تشکیل شورای همکاری خلیج فارس بهعنوان نوعی ائتلاف در برابر قدرتهای منطقهای چون ایران و عراق پیامد چنین ایدهای است.
در این رابطه تشکیل ارتش مشترک عربی هم یکی از دستورکارهایی است که طی سالهای گذشته از سوی برخی کشورهای عربی همچون مصر و عربستان دنبال شده و البته نافرجام مانده است. تازهترین تلاشها در این زمینه به سودای عربستان سعودی برای شکل دادن به نوعی پیمان نظامی شبیه به سازمان آتلانتیک شمالی (ناتو) بازمیگردد.
در نشست فروردین ماه سران اتحادیه عرب در «شرمالشیخ» مصر ایده یادشده دوباره مهر تایید خورد تا 2 ماه بعد یعنی در خردادماه امسال رؤسای ستادهای مشترک ارتش اعضای این اتحادیه از پیشنویس قطعنامه تشکیل ارتش مشترک رونمایی کنند.
سعودیها که میکوشند در پی تجاوز نظامی به یمن به نوعی برای این اقدام خود مشروعیتسازی کنند و نهادی را بر مبنای الگوی ائتلاف تحت رهبری خود در این حمله برای تجارب بعدی پایهریزی کنند، به تشکیل ارتش مشترک امید بسیاری بستهاند. این در حالی است که از دید شماری از صاحبنظران، اتحاد ژلهای میان کشورهای عربی ایده و ساختار ارتش مشترک احتمالی را از خود متاثر خواهد ساخت.
همچنان که گفته شد در فرآیند تشکیل ارتش مشترک عربی، حاکمان تازه به مسند نشسته ریاض به دنبال دستیابی بهموقعیت برتری بر جهان عرب و منطقه هستند و این در حالی است که کشورهایی نظیر مصر و قطر حاضر به قرار دادن زمام چنین ارتشی به دست رهبران ریاض نیستند و به آن به چشم ابزاری برای اهداف محدود و مشخص مینگرند. همراهی با سعودیها از یک منظر دیگر نیز برای برخی کشورهای عربی اهمیت دارد و آن صرفا جذب حداکثری کمکهای مالی آلسعود است. برخی دولتها همچون بغداد نیز اصولا قصد همسو شدن با ماجراجوییهای آلسعود را در منطقه ندارند و به این ترتیب ژلهای بودن اتحادها و ائتلافهای عربی در اینجا نیز نمود خود را آشکار میسازد. ضمن آنکه اوج همکاری و همگرایی کشورهای عربی در جنگهای چهارگانه با ارتش رژیم صهیونیستی طی سالهای 1948 تا 1973 بروز یافت که هر بار با ناکامی همراه شد.
یکی دیگر از بازیگران فعال در تحولات منطقهای طی سالهای گذشته ترکیه بوده است که در خیال برپایی امپراتوری خاورمیانهای یا به اصطلاح «نوعثمانیگرایی» مداخلاتی گسترده را در منطقه صورت داده است. ترکیه در صحنه درگیریهای سوریه تا یمن و نیز پیش از آن تحولات بیداری اسلامی کوشید پازل اهداف بلندپروازانه خود را در کنار هم بچیند.
سران آنکارا که مدعی رهبری دموکراتیکترین کشور خاورمیانه هستند طی سالهای گذشته با کنار نهادن نمایشهایی چون اسرائیلستیزی، حمایت از مردم مسلمان فلسطین و نیز راهبردهایی موسوم به «تنش صفر با همسایگان»، ترکیه را به بازیگری تنشآفرین در سطح منطقه تبدیل کردند.
رهبران حزب عدالت و توسعه که پس از سالها تقلا درهای اتحادیه اروپا را به روی خود بسته دیدند، با شعلهور شدن اختلافات داخلی در سوریه بر آن دامن زدند تا دیگ نوعثمانیگرایی خود را با شعلههای این آتش به جوش آورند. رهبران آنکارا در این مسیر حتی از حمایت از گروههای افراطی و تروریستهای حاضر در عراق و سوریه فروگذار نکردند.
این در حالی است که به باور بسیاری از کارشناسان، تحولات اخیر داخلی ترکیه و ناکامی انتخاباتی «رجب طیباردوغان» رئیسجمهور و حزب متبوعش ترمز قطار بلندپروازیهای داخلی و خارجی وی را کشید. اردوغان که به پیروزی در انتخابات پارلمانی امید بسته بود تا رویای رئیسجمهوری با اختیارات ویژه را محقق سازد، اینک در راه تشکیل دولت با چالشهای بسیاری روبهرو است و دیگر همچون گذشته دستی باز برای یکه تازی در سیاست خارجی را نخواهد داشت.
و اما شکلگیری گروههایی چون «داعش»، «جبهه.. النصره»، «جیشالاسلام» و... نمایانگر روی کار آمدن نسل تازه گروههای تروریستی شبکهای است که برخلاف القاعده مدعی کشورداری و تشکیل دولت هستند. تروریستهای افراطی که با حمایت آمریکا و برخی کشورهای منطقه توانستهاند بخشهایی از خاک کشورهای عراق، سوریه، لیبی و... را به تصرف درآورند مهمترین و تهدیدزاترین پدیدههای آغاز هزاره سوم میلادی به شمار میروند که چهره خاورمیانه را در هم فشردهاند.
صاحبنظران مسائل راهبردی، تاثیر شکلگیری چنین گروههایی را محدود به کارکردهای کوتاهمدت برای تحقق اهداف حامیان افراطیهای مسلح نمیدانند و گسترش اندیشه و حوزه کنشگری تکفیریهای تروریست را متغیری مهم در شکلدهی به آینده تحولات منطقه و حتی جهان میدانند.
با توجه به مولفههای یادشده، آینده خاورمیانه و نظمهای نضجیابنده سیاسی- امنیتی در آن وضعیتی پیچیده خواهد یافت و خط سیری پرفراز و نشیب و نامعلوم را خواهد پیمود. با این حال آنچه مشخص است کشورهایی خواهند توانست جایگاه منطقهای خود را مستحکم سازند و از گردنههای پرچالش عبور کنند که با رویکرد منطقی و سیاستگذاری اصولی از تشدید بحرانها دوری گزینند و با کنار نهادن گزینههای تاریخ مصرف گذشته همچون تهاجم نظامی و لشکرکشیهای پرهزینه مدیریت و کنترل بحرانهای منطقه را در دست گیرند.